نمایش نتایج: از 1 به 28 از 28

موضوع: مطرح کردن موضوع ازدواج با خانواده

4249
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4369
    نوشته ها
    34
    تشکـر
    14
    تشکر شده 8 بار در 8 پست
    میزان امتیاز
    0

    Question مطرح کردن موضوع ازدواج با خانواده

    سلام
    من پسر 19 ساله ای هستم که تو همین سال یعنی مرداد میرم 20سال
    من اگر با الان حساب کنم با دختری 9ماه دوستم
    اونم سنش 16 سالشه
    من اهل رشتم و اون اهل لاهیجان نمیدونم حالا این دو مکانو میشناسین یا نه
    دوست دخترم بعد 2 ماه دوستیمون رفت به مادرش گفت که با پسری دوسته البته نگفت که رابطه مون عشق و... گفته می خوام با دوستی با پسری تجربه ای داشته باشم (دوستی اجتماعی) مادرش یه زمانی رو مشخص کردو گفت باشه تا این زمان و این محدودیتها...
    بعد اون زمان مادرش گفت باید بهم بزنین و..
    دوستی ما از طریق اینترنت شروع شد سایت اجتماعی (فیسنما)
    حالا که یجورایی تصمیم داریم به خانواده ها بگیم
    من یجورایی در این موضوعات جلوی خانوادم خجالتی هستم البته مادرم کاملا شک کرده بود که دوست دختر دارم و با کلی کارگاهی کردن شک حتمی شد و بعد کلی پیچوندن که با دختری دوست نیستم بالاخره به مادرم گفتم که اسمش اینه حالا هم مادرم و بابام میدونن ولی نمیدونن دختره کیه چی کاره کجایه..راستش دلم نمی خواد اینارو بگم و همین طوری موضوع خجالتو ...
    این از سمت خانواده من بود
    حالا خانواده دوست دخترم برای اینکه ببینیم عکس العمل مادر در مورد دوستی لاو تو این سن چیه ... جی افم با مادرش در مورد رابطه دختر و پسر حرف زد برای اینکه منم بشنوم من پشت خط بودم
    و اینطور که معلوم شد و حرفای مادرش اینه:
    دوست پسر تا قبل 18 سالگی اصلا چون سن عقلی نرسیدن و من هم اجازه نمیدم اصلا
    و همین طور بعد 18 سالگی هم باید پسره با خانواده بیاد نه که دوستی خالی ادامه داشته باشه...
    من نمی خوام انقدر عجله ای باشه باهم دوست بشیم تا سن مون یکم بالاتر بره بعد...مثلا 25 سالگی من
    مادرش معلم هست
    حالا ما ترسمون اینه ( چون از الان اشناهای پدرش واسش دندون تیز کردن و همین طور تو فامیلم یجورایی... البته مادرش میگه ازدواج فامیلی اصلا.. و اینکه اگر خواستگار بیاد مشکلی که این وسط هست من با اون خواستگار حالا مثلا اشنا پدرش مورد مقایسه قرار می گیرم و یکی از برگها برندش اینه که اون اشنا هستو روش شناخت دارن.. من هم واسه رشت هستم هم روم شناختی ندارن
    (رشت مرکز گلان -لاهیجان شهرستان هست که معروفه به عروس گیلان)
    اینطوری شانسم خیلی کمتره و از این مورد میترسم من دوست دارم از الان مادرش بدونه روم شناخت داشته باشه تا اینده مشکلی پیش نیاد..مشکل دیگه سربازیم هست اگر من سربازی برم چی میشه بطور کل همه چی پر
    و چیزی که این وسط هست منو جی افم همدیگرو خیلی دوست داریم عاشقم همیم من نمیتونم بدون اون باشم حتی یک روز
    حالا من شاید فک می کنم مادرش اینطوری انقدر با شدت گفته که دخترش بترسه اینکار رو نکنه ..نمیدونم ریسک کنیم یا نه اگر واقعا اینطور شدت باشه ما رابطه مون به مدت طولانی قطع میشه و این واقعا واسه مون جهنمه
    نمیدونم دیگه کم اوردم نمیدونم باید چی کار کنیم اگر همین طور مخفی بازم باشه و دوسال منتظر بمونیم تا سنش بشه 18 یعنی من میشه 22
    می ترسیم لو بریم که ۱۰۰٪ هم همین میشه و این خیلی بدتر میشه چون هم پدر و داداش بسسیار غیرتیش می فهمن و...ولی مادرش زیاد گیر نیست اگر بشه مادرشو راضی کرد پدرش و داداشش راضی میشن
    راستی در مورد اینکه به خانواده های چی بگیم که چطور باهم اشنا شدیم خواهشا پیشنهاد بدین چون نمی تونیم بگیم از طریق نت اشنا شدیم؟
    راستی یه مورد دیگه مادرش و پدرش به کل با رشته کامپیوتر مشکل داره نوع فکرشون اینه که ادمای تنبل میرن این رشته و حالا مشکل بعدی اینه که من رشته ام کامپیوتر(نرم افزار هست) و همین طور رشته امو خیلی دوست دارم و یجورایی دارم میشم خوره های کامپیوتر.
    خواهشا کمک کنین الان منو جی افم منتظر جوابتون هستیم یه کوچیکم عجله داریم
    آخه داریم تصمیم مهمی میگیریم
    خیلی زیاد نوشتم ببخشید خواستم کامل باشه
    منتظر کمکتون هستم
    تشکر

  2. کاربران زیر از mahdi.hrh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : عشق.خجالت.ترس.... نمیدونم فقط کمکم کنین :(

    راستش دوست عزیز اول از همه این رابطه شما یک رابطه عادی و ساده بوده ...

    حالا که به مرز آشنایی و ازدواج رسیده بهتره خانواده ها متوجه بشن و حرفاشونو بزنن ...

    حالا یا قبول میکن یا قبول نمیکنن ... به هر حال شما باید در خودت اونقدر قدرت داشته باشی که حتی جواب " نه " رو هم بشنوی ...

    دوم اینکه فاصله شهری شماست که آشنایی دو خونواده رو سخت مکنه ... و حتی خوده شمارو ...

    چون شما انصافا" چند بار همدیگرو دیدید و باهم حرف زدید ...؟

    جدا" چقدر همو میشناسید ؟ یه کاغذ برداری چند خط میتونی از خصوصیات دوستت بنویسی ؟

    پس می بینی یه سری کار هست که تو باید انجام بدی و از خجالت کشیدن کاری ساخته نیست ...

    پس بهتره به مادرت بگی و با مطرح شدن این موضوع قضیه خواستگاری و آشنایی شما از طریق مادرش انجام بشه ...

    اگرم پرسیدن چطور آشنا شدید میشه گفت در یکی از سفرهای شما به لاهیجان باهاشون آشنا شدید ...

    کار سختی نیست ... اگه مادرا بخوان کاری رو درست کنن حتما" راهشو پیدا میکنن ...

    ولی دیگه بعدشو کسی نمیدونه که جواب تو چی باشه ... به هرحال توکل بخدا اگه قسمت شما به هم باشه پس راهی برای رسیدن به هم پیدا میکنید ...

    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  4. 2 کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    تیم مشاوره
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3829
    نوشته ها
    1,254
    تشکـر
    954
    تشکر شده 1,186 بار در 691 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : عشق.خجالت.ترس.... نمیدونم فقط کمکم کنین :(

    نقل قول نوشته اصلی توسط mahdi.hrh نمایش پست ها
    سلام
    من پسر 19 ساله ای هستم که تو همین سال یعنی مرداد میرم 20سال
    من اگر با الان حساب کنم با دختری 9ماه دوستم
    اونم سنش 16 سالشه
    من اهل رشتم و اون اهل لاهیجان نمیدونم حالا این دو مکانو میشناسین یا نه
    دوست دخترم بعد 2 ماه دوستیمون رفت به مادرش گفت که با پسری دوسته البته نگفت که رابطه مون عشق و... گفته می خوام با دوستی با پسری تجربه ای داشته باشم (دوستی اجتماعی) مادرش یه زمانی رو مشخص کردو گفت باشه تا این زمان و این محدودیتها...
    بعد اون زمان مادرش گفت باید بهم بزنین و..
    دوستی ما از طریق اینترنت شروع شد سایت اجتماعی (فیسنما)
    حالا که یجورایی تصمیم داریم به خانواده ها بگیم
    ...............
    تشکر

    راستش قبل از همه تبریک میگم به این مادر دختر که چنین ریلکس بوده و قبول کرده دخترش تا این حد وارد یه رابطه مجازی بشه ...

    خب مهدی جان خودت دیگه میدونی روابط مجازی ممکنه در حد مجازی باقی بمونن ولی ممکنه روزی بعضیاشون به سرانجام برسن و ختم به

    ازدواج بشن ... در مورد توام همینطوره ...

    خب مهدی جان تنها راهی که شما دونفر به هم برسید اینه که خانواده ها با هم آشنا بشن ...

    راه حل آقا فرخ بد نیست ...میتونید بگید در یه سفر به لاهیجان دخترو دیدید ...

    بعد از طی تمام این مراحل باید شما و دختر مدتی نامزد باشید تا همدیگرو بشناسید چون مطمئنا" رفتارهایی از هر دوتون بروز خواهد کرد که

    ممکنه باعث بشه از خیر ازدواج بگذرید ...

    چون تا آشنا نشید نمیتونید با اخلاق هم آشنا شده و به هم اعتماد کنید ...

    پس بهتره تا سربازی نرفتید در این مورد با مادرتون راحت حرف بزنید ... و مسئله رو عنوان کنید ...

    به هر حال این موضوع باید از یه جایی شروع بشه ...
    [replacer_img]

    پس خجالت رو کنار بذارید و رسما" حرف و خواسته رو بگید ... شاید اونا تا دوسال دیگه شرایط شمارو قبول کردن تا از سربازی بیایت ...

    و شمام با خیال راحت به زندگی و آینده تون بتونید .... فکر کنید




  6. 2 کاربران زیر از mahsa42 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4369
    نوشته ها
    34
    تشکـر
    14
    تشکر شده 8 بار در 8 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عشق.خجالت.ترس.... نمیدونم فقط کمکم کنین :(

    ممنون ازتون که جواب دادین و بهم دارین کمک می کنینراستش قرار که باهم خیلی گذاشتیم از اخلاق همم تا حد بالایی خبر داریم چون هم حالا قرارهایی که باهم میزاشتیم و همین طور تماسای تلفنی فک کنم خیلییی زیاد واقعا هم زیاد از روز گرفته تا شبا تا خود صبح در مورد خودمون اینده اخلاق صلیقه و کلی چیزا دیگهراستش مشکل اینه ما الان نمی تونیم کاری کنیم چون مادرش قبول نمی کنه میگه باید رابطه یه دختر پسر واسه دوستی اونم ازدواج دختر به سن عقلی یعنی 18 برسه و همین طور پسره با خانوادش بیاد..یعنی باید 2سال صبر کنیم؟ یا نه همین الان بره به مادرش بگه؟ اگر الانه بگه چی میشه؟یعنی می شه سرسختی دخترشو ببینه یجورایی قبول کنه؟اگر قبول نکنه چی؟همه چی خراب میشهاگر بخوایم دوسال صبر کنیم تا دختر خانوم بشه 18 سال این وسط سربازی منم میرسه و همه چی خرابتر میشهمن تا چندماه دیگه با یکی از دوستام یه کاری جور می کنیم خب کار منم مسلما مربوط 100٪ یه کامپیوتر هست مشکل هم اینه مادرش و پدرش اینو قبول ندارن..حتی یه کار خیلی بزرگ هم بگیرم بازم توش کامپیوتر هست که بازم خانوادش مشکل منم خجالته ... راستش هنوز باورم نمیشه اسمشو بهشون گفتم من با خانوادم راحتم ولی این یه دونه موضوع رو خجالتی هستم ناجورمن نمی خوام نه بشنوم یعنی فکر این هم واسمون سخته یه خانواده از دامادش چی می خواد اخلاق ؟کار؟خانواده خوب؟سرمایه اولیه؟وضع مالی خانواده ؟خونه ماشین یا یا... خب اینا 80٪ حله واقعا هم حله فقط کارو ماشینخداروشکر مشکل مالی هم اصلا نداریم که بابت همین یه موضوع با کسی بخوام مقایسه بشماون راه حل مسافرت هم بد نیست و این دختر خانوم هم دختر خوبیه همو خیلی دوست داریم ...هه حتی بعضی وقتا خودمونم حالمون بهم می خوره انقدر بهم ابرازعلاقه می کنیمدوستاش و همین طور دوستای خودم یجورایی حسودی می کنن دقیقا میشه دید که دوستام یا دوستاش از کار ما تقلید می کنن و حتی یکی از دوستاش دوست پسرشو ول کردو پیشنهاد داد و کلی چیز دیگه..خلاصه الان با این وضع به نظرتون چی کار کنیم؟و بازم تشکر که بهم دارین کمک می کنین و وقت خودتونو میزارین.

  8. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2014
    شماره عضویت
    2719
    نوشته ها
    35
    تشکـر
    0
    تشکر شده 10 بار در 7 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عشق.خجالت.ترس.... نمیدونم فقط کمکم کنین :(

    شما برو خواستگاری یه قولی بگیر بعد برو سربازی اون دخترم اگه توروبخواد به پات میشینه و به کسی جواب نمیده .مادرشم منطقی به نظر میاد.ولی بدون تو دوستی اخلاقا با ازدواج خیلی فرق میکنه.کشیدم که دارم بهت میگم.همینطور نامزدی با عقد و عروسی .توهم الان سنت کمه به همین منوال بدون اینکه به دختر ضرری برسونی از نظر درسش و ذهنش میگم.بذار بشی 20 ساله 21 ساله بعد اقدام کن.ولی خواهشا مثل شوهره من نباش اول اومد فکر کردم با سنه کمش ولی خیلی میفهمه الان که رفتیم زیر یه سقف میبینم که خیلی ام نفهمه

  9. 2 کاربران زیر از فرنا بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  10. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4369
    نوشته ها
    34
    تشکـر
    14
    تشکر شده 8 بار در 8 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عشق.خجالت.ترس.... نمیدونم فقط کمکم کنین :(

    نقل قول نوشته اصلی توسط فرنا نمایش پست ها
    شما برو خواستگاری یه قولی بگیر بعد برو سربازی اون دخترم اگه توروبخواد به پات میشینه و به کسی جواب نمیده .مادرشم منطقی به نظر میاد.ولی بدون تو دوستی اخلاقا با ازدواج خیلی فرق میکنه.کشیدم که دارم بهت میگم.همینطور نامزدی با عقد و عروسی .توهم الان سنت کمه به همین منوال بدون اینکه به دختر ضرری برسونی از نظر درسش و ذهنش میگم.بذار بشی 20 ساله 21 ساله بعد اقدام کن.ولی خواهشا مثل شوهره من نباش اول اومد فکر کردم با سنه کمش ولی خیلی میفهمه الان که رفتیم زیر یه سقف میبینم که خیلی ام نفهمه
    ممنون از جوابتون
    من همین مرداد میشم 20 سال
    خب تمام حرفاتون درست و منطقیه ولی واسه صبر کردن دوتا مشکل هست که
    اولی اینکه لو بریم همه چی بدتر میشه
    دومی اینکه اگر خواستگار بیاد چی ؟ اونم اشنا پدرش باشه! اون وقت کلاس من تعطیله البته مادرش میگه که تا فلان سن شوهرت نمیدمو و حرف و نظر خودت مهمه ولی من اصلا به این حرف اعتماد ندارم وقتی یه خانواده خوب و اشنا بیاد اون وقت مادرش اونو ول می کنه میاد در مورد منی که غریبه و همین این فاصله تحقیق کنه
    اشنا های پدرشم ماشالله همه اماده باشن :|
    پدرش هم معلمه بازنشسته مادرشم معلمه در حال کار
    من ادم منطقی هستم

  11. کاربران زیر از mahdi.hrh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  12. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2014
    شماره عضویت
    2719
    نوشته ها
    35
    تشکـر
    0
    تشکر شده 10 بار در 7 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عشق.خجالت.ترس.... نمیدونم فقط کمکم کنین :(

    به زور نمیتونن شوهرش بدن که .باید احتیاط کنید .مادرش حتما رو درسه دخترش حساسه پس یه کاری کن که بهتر از قبل بشه که مادرش ببینه براش ضرری نداری.شوهره منم این مرداد میره 21 سال و منم الان 4 ماهه باردارم دانشجوام هستم.پس توام ایشالا میتونی به خواسته ات برسی وقتی نیتت خیره.منم به عنوان خواهرت برات دعا میکنم

  13. 2 کاربران زیر از فرنا بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  14. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3884
    نوشته ها
    583
    تشکـر
    61
    تشکر شده 356 بار در 247 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : عشق.خجالت.ترس.... نمیدونم فقط کمکم کنین :(

    به نظر من ازدواج توی سن شما 2 فر که هنوز خیلی توی جامعه کاری و مشکلات زندگی نیستین اصلا جالب نیست . بعدا میفهمید که چقدر زود اقدام کردین و ناپختگی کردین. چند مدت دیگه که شما سربازی رفتین و اون دختر هم دانشگاه رفت کلا نظراتتون عوض میشه و شاید دیگه نخواین با هم باشید .

  15. 2 کاربران زیر از بهار شريف بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  16. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4369
    نوشته ها
    34
    تشکـر
    14
    تشکر شده 8 بار در 8 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عشق.خجالت.ترس.... نمیدونم فقط کمکم کنین :(

    نقل قول نوشته اصلی توسط فرنا نمایش پست ها
    به زور نمیتونن شوهرش بدن که .باید احتیاط کنید .مادرش حتما رو درسه دخترش حساسه پس یه کاری کن که بهتر از قبل بشه که مادرش ببینه براش ضرری نداری.شوهره منم این مرداد میره 21 سال و منم الان 4 ماهه باردارم دانشجوام هستم.پس توام ایشالا میتونی به خواسته ات برسی وقتی نیتت خیره.منم به عنوان خواهرت برات دعا میکنم
    اووف گفتین درس درس انقدر گفتم منو ول کن درستو بخون زمان واسه حرف زیاد کچل شدم...
    اگر بگیم به مادرش می ترسیم برخورد بدی کنه ...
    خب نمیدونم والا...اینطور که من متوجه شدم مادرش میگه سن 18 بعدشم با خانواده...
    پیشاپیش تولد شوهرتون مبارک و ایشالله باهم خوشبخت بشین
    من هرکاری می کنم تا اوکی مادرشو یا کلا خانوادشو بگیرم
    ...
    امضای ایشان
    فقط گوشه چشمی از نگاه خداوند برای خوشبختی انسان کافیست
    به امید آنکه همیشه در نگاهش باشی !

    .................



  17. کاربران زیر از mahdi.hrh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  18. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2014
    شماره عضویت
    2719
    نوشته ها
    35
    تشکـر
    0
    تشکر شده 10 بار در 7 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عشق.خجالت.ترس.... نمیدونم فقط کمکم کنین :(

    تولد شماهم مبارک باشه.همین که به فکرشی دوسش داری واسه اون دختر انرژیه .موفق باشید

  19. 2 کاربران زیر از فرنا بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  20. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4369
    نوشته ها
    34
    تشکـر
    14
    تشکر شده 8 بار در 8 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عشق.خجالت.ترس.... نمیدونم فقط کمکم کنین :(

    نقل قول نوشته اصلی توسط بهار شريف نمایش پست ها
    به نظر من ازدواج توی سن شما 2 فر که هنوز خیلی توی جامعه کاری و مشکلات زندگی نیستین اصلا جالب نیست . بعدا میفهمید که چقدر زود اقدام کردین و ناپختگی کردین. چند مدت دیگه که شما سربازی رفتین و اون دختر هم دانشگاه رفت کلا نظراتتون عوض میشه و شاید دیگه نخواین با هم باشید .
    بله درست میگین ما اصلا اصرار به ازدواج نمی کنیم و خودمونم نمی خوایم انقدر زود باشه
    فقط میگم خانوادها در جریان باشن که اگر همه چی حله بعدش اوکی بشه
    نه که مخفی باشیمو ندونیم چی میشه بعدش..
    امضای ایشان
    فقط گوشه چشمی از نگاه خداوند برای خوشبختی انسان کافیست
    به امید آنکه همیشه در نگاهش باشی !

    .................



  21. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3884
    نوشته ها
    583
    تشکـر
    61
    تشکر شده 356 بار در 247 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : عشق.خجالت.ترس.... نمیدونم فقط کمکم کنین :(

    پس این رابطه رو بذارین به حساب اولین عشقو در مورد آینده ای که هیچکس ازش خبر نداره صحبت نکنید تا یه زندگی خیالی درست کنین.در جریان هستین که عشق واقعی همیشه رسیدن به همدیگه نیست !!!!

  22. کاربران زیر از بهار شريف بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  23. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4369
    نوشته ها
    34
    تشکـر
    14
    تشکر شده 8 بار در 8 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عشق.خجالت.ترس.... نمیدونم فقط کمکم کنین :(

    نقل قول نوشته اصلی توسط بهار شريف نمایش پست ها
    پس این رابطه رو بذارین به حساب اولین عشقو در مورد آینده ای که هیچکس ازش خبر نداره صحبت نکنید تا یه زندگی خیالی درست کنین.در جریان هستین که عشق واقعی همیشه رسیدن به همدیگه نیست !!!!
    بله درسته
    ولی اینکه نرسیمو قبول ندارم
    یعنی می تونه حتی فکر کنه ادم که به اونی که دوسش داره نرسه !!!! من نمی خوام حتی به این یه مورد فکر کنم
    الانم موندیم چیکار کنیم
    امضای ایشان
    فقط گوشه چشمی از نگاه خداوند برای خوشبختی انسان کافیست
    به امید آنکه همیشه در نگاهش باشی !

    .................



  24. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3884
    نوشته ها
    583
    تشکـر
    61
    تشکر شده 356 بار در 247 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : عشق.خجالت.ترس.... نمیدونم فقط کمکم کنین :(

    نقل قول نوشته اصلی توسط mahdi.hrh نمایش پست ها
    بله درسته
    ولی اینکه نرسیمو قبول ندارم
    یعنی می تونه حتی فکر کنه ادم که به اونی که دوسش داره نرسه !!!! من نمی خوام حتی به این یه مورد فکر کنم
    الانم موندیم چیکار کنیم
    شما الان دارين يه عشق پاك رو تجربه ميكنيد و الان هيچكدوم شرايط ايده آل رو ندارين . بهتره واسه هم دوستاي خوبي باشيد و فعلا به آينده فكر نكنيد چون گذشت روزها طرز فكر شما دو نفرو عوض ميكنه . سعي نكنيد واسه خودتون يه قصر خيالي درست كنيد كه اگه بهش نرسيديد افسرده و خسته دل بشين .

  25. کاربران زیر از بهار شريف بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  26. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : عشق.خجالت.ترس.... نمیدونم فقط کمکم کنین :(

    نقل قول نوشته اصلی توسط mahdi.hrh نمایش پست ها
    ممنون ازتون که جواب دادین و بهم دارین کمک می کنینراستش قرار که باهم خیلی گذاشتیم از اخلاق همم تا حد بالایی خبر داریم چون هم حالا قرارهایی که باهم میزاشتیم و همین طور تماسای تلفنی فک کنم خیلییی زیاد واقعا هم زیاد از روز گرفته تا شبا تا خود صبح در مورد خودمون اینده اخلاق صلیقه و کلی چیزا دیگهراستش مشکل اینه ما الان نمی تونیم کاری کنیم چون مادرش قبول نمی کنه میگه باید رابطه یه دختر پسر واسه دوستی اونم ازدواج دختر به سن عقلی یعنی 18 برسه و همین طور پسره با خانوادش بیاد..یعنی باید 2سال صبر کنیم؟ یا نه همین الان بره به مادرش بگه؟ اگر الانه بگه چی میشه؟یعنی می شه سرسختی دخترشو ببینه یجورایی قبول کنه؟اگر قبول نکنه چی؟همه چی خراب میشهاگر بخوایم دوسال صبر کنیم تا دختر خانوم بشه 18 سال این وسط سربازی منم میرسه و همه چی خرابتر میشهمن تا چندماه دیگه با یکی از دوستام یه کاری جور می کنیم خب کار منم مسلما مربوط 100٪ یه کامپیوتر هست مشکل هم اینه مادرش و پدرش اینو قبول ندارن..حتی یه کار خیلی بزرگ هم بگیرم بازم توش کامپیوتر هست که بازم خانوادش مشکل منم خجالته ... راستش هنوز باورم نمیشه اسمشو بهشون گفتم من با خانوادم راحتم ولی این یه دونه موضوع رو خجالتی هستم ناجورمن نمی خوام نه بشنوم یعنی فکر این هم واسمون سخته یه خانواده از دامادش چی می خواد اخلاق ؟کار؟خانواده خوب؟سرمایه اولیه؟وضع مالی خانواده ؟خونه ماشین یا یا... خب اینا 80٪ حله واقعا هم حله فقط کارو ماشینخداروشکر مشکل مالی هم اصلا نداریم که بابت همین یه موضوع با کسی بخوام مقایسه بشماون راه حل مسافرت هم بد نیست و این دختر خانوم هم دختر خوبیه همو خیلی دوست داریم ...هه حتی بعضی وقتا خودمونم حالمون بهم می خوره انقدر بهم ابرازعلاقه می کنیمدوستاش و همین طور دوستای خودم یجورایی حسودی می کنن دقیقا میشه دید که دوستام یا دوستاش از کار ما تقلید می کنن و حتی یکی از دوستاش دوست پسرشو ول کردو پیشنهاد داد و کلی چیز دیگه..خلاصه الان با این وضع به نظرتون چی کار کنیم؟و بازم تشکر که بهم دارین کمک می کنین و وقت خودتونو میزارین.

    خب راستشو بخوای اینجوری نمیتونی با خیال راحت پیش برید ...

    مخصوصا" که باید صبر کنید تا سن دختر به 18 برسه ... پس اگه واقعا" میخوای کاری انجام بدی به مادرت بگو تا مقدمات رو اماده کنه ...

    البته اگه قبلو کنه و برای شما خواستگاری بره ... پس میبینی که در این وسط خیلی کار باید انجام بدی ...

    حرف دوستانم درست هستش باید طوری رفتار کنی که برای دخترشون کاملا بی خطر باشید ...

    در ضمن اینکه الان باهم هیچ مشکلی ندارید اصلا" مهم نیست چون خیلی از مشکلات شما پشت نقابی از عشق و علاقه قایم شده ....

    البته این اختلافات وجود داره و باید با صبر و تحمل حلشون کنید ...

    در ضمن مهدی جان تو باید همه جوره خودت رو برای شنیدن هر حرفی آماده کنی ....

    چون تو نمیدونی تا دوسال دیگه چه اتفاقی میفته و اصلا" نظر دختر تا دوسال دیگه ثابت می مونه یا نه ....؟

    به هرحال تو باید به طور موازی با این مورد پیش بری و بفکر کارو سربازیت باشی ... چون تو هر جورم که حساب کنی باید این دو مورد رو تموم

    کنی و به نتیجه برسونی .... حالا چه قرار به ازدواج باشه ... چه قرار نباشه ...
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  27. کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  28. بالا | پست 16

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4369
    نوشته ها
    34
    تشکـر
    14
    تشکر شده 8 بار در 8 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عشق.خجالت.ترس.... نمیدونم فقط کمکم کنین :(

    ممنون از تمام دوستانی که بهم دارن کمک می کنن
    خب راستش ازدواج که الان نه حتی دوسال دیگه هم یجورایی زوده واقعا
    فقط می خواستیم خانواده ها در جریان باشن که اینطور معلومه نمیشه درجریان گذاشت منظورم حالا فقط مادرا بدونن ما دوستیم تا 2سال دیگه
    اخه صبری که به امید 2سال فکر کنیم بخواد خوب باشه و اگر نشه که خیلی سخته
    2سال باهم بودن-رابطه مخفی-ترس از لو رفتن--2سال شد یهو اون چیزی که توفکر داشتیم 180درجه برعکس بشه خب اینطور بشه که دیگه ادم امید به زندگیشم از دست میده
    من کلا خیلی بهش کمک کردمو می کنم و یجورایی تو خودم این حسو می کنم که باید مراقبش باشم از هرلحاظی که بگین حتی کار که داشت اشتباه می کرد یا حتی یکی از دوستاش خوب نبود گفتم بهش باهاش بهم زد
    اخه اگرم بخوایم مخفی بمونیم خلاصه نمیشه چیزیو تا 2سال مخفی نگهداشت بهرحال یجوری همه چی معلوم میشه این معلوم شدن همه چوی بدتر می کنه...
    در مورد اینکه اختلافات یا چیزایی هست که شاید ما ندیده گرفتیم فکر کنم همین طور باشه..چون هیچ کسی خب کامل نیست و هیچ کسی هم نیست که از تمام رفتارهای یه شخص دیگه خوشش بیاد..
    از این ببعد نباید اختلافات رو با علاقه قاطی کنیم
    درموردم کار هم دارم سعی می کنم تا 3.4 ماه دیگه جور بشه
    سربازی هم این وسط همه چیو بهم میزنه
    دنبال سایت مشاوره خیلی گشتم (چون واقعا دیگه خودمون نمی تونستیم تصمیم بگیرم حتی نمی خواستیم ریسک کینم مخصوصا سنامون واسه همچین تصمیم بزرگی که قراره بگیریم کمه یجورای) که این سایتو دیدم الان امیدمادوتا واقعا به حرفا و نتیجه هایی که اینجا میگیرن هست
    تشکر
    امضای ایشان
    فقط گوشه چشمی از نگاه خداوند برای خوشبختی انسان کافیست
    به امید آنکه همیشه در نگاهش باشی !

    .................



  29. بالا | پست 17

    عنوان کاربر
    تیم مشاوره
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3829
    نوشته ها
    1,254
    تشکـر
    954
    تشکر شده 1,186 بار در 691 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : عشق.خجالت.ترس.... نمیدونم فقط کمکم کنین :(

    نقل قول نوشته اصلی توسط mahdi.hrh نمایش پست ها
    اووف گفتین درس درس انقدر گفتم منو ول کن درستو بخون زمان واسه حرف زیاد کچل شدم...
    اگر بگیم به مادرش می ترسیم برخورد بدی کنه ...
    خب نمیدونم والا...اینطور که من متوجه شدم مادرش میگه سن 18 بعدشم با خانواده...
    پیشاپیش تولد شوهرتون مبارک و ایشالله باهم خوشبخت بشین
    من هرکاری می کنم تا اوکی مادرشو یا کلا خانوادشو بگیرم
    ...
    خب مهدی جان به هرحال باید شرایط رو در نظر بگیری ... به هرحال مادرش نظرش اینه که تا دوسال دیگه در مورد ازدواجش حرف نزنید ...

    ولی تضمینی هم وجود نداره که تا دوسال دیگه همه چی مثل الان باشه ...

    پس بهتره اگه نقشه ای برای ازدواجت داری خیلی زود اونو اجرایی کنی تا از این اشفتگی رها بشی ...

    چون اینجوری هیچکدومتون نمیتونید برای اینده خودتون برنامه ریزی کنید ...

    پس بهتره خجالت رو کنار بذاری و در این مورد با مادرت صحبت کنی ... و یه جورایی ازش بخوای که در این مورد کمکت کنه ...

    قبلا" بهت گفتم ماردا خودشون میتونن خیلی خوب راه حل اینکارا رو پیدا کنن ...

    پس دل و به دریا بزن و جلو برو ....

  30. کاربران زیر از mahsa42 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  31. بالا | پست 18

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4369
    نوشته ها
    34
    تشکـر
    14
    تشکر شده 8 بار در 8 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عشق.خجالت.ترس.... نمیدونم فقط کمکم کنین :(

    نقل قول نوشته اصلی توسط mahsa42 نمایش پست ها
    خب مهدی جان به هرحال باید شرایط رو در نظر بگیری ... به هرحال مادرش نظرش اینه که تا دوسال دیگه در مورد ازدواجش حرف نزنید ...

    ولی تضمینی هم وجود نداره که تا دوسال دیگه همه چی مثل الان باشه ...

    پس بهتره اگه نقشه ای برای ازدواجت داری خیلی زود اونو اجرایی کنی تا از این اشفتگی رها بشی ...

    چون اینجوری هیچکدومتون نمیتونید برای اینده خودتون برنامه ریزی کنید ...

    پس بهتره خجالت رو کنار بذاری و در این مورد با مادرت صحبت کنی ... و یه جورایی ازش بخوای که در این مورد کمکت کنه ...

    قبلا" بهت گفتم ماردا خودشون میتونن خیلی خوب راه حل اینکارا رو پیدا کنن ...

    پس دل و به دریا بزن و جلو برو ....
    خب آخه اگر با خانوادم بریم جلوهو نه بشه چی خب این خیلی بده که
    میگه بابام تا قبل دانشگام نمیزاره
    الانم بیاد به مادرش بگه که با پسری رابطه داره خب 10000٪ سخت گیری می کنه و جوابش نه
    صبر کردن هم اونطوری میشه بریم جلوهم اینطوری میشه بره مادرش فقط بگه هم اونطوری میکنه
    یا که نه کلا بیخیال همه چیو به مادرش بگه راحت بشیم سر سختی هم کرد خلاصه یجور مخفیتر باهم درارتباط باشیم تا مادرش سرسختی دخترشو ببینه قبول کنه !
    حالا چی میشد یه مادر خوبتر بود زیاد گیر نمیداد البته تحقیق میکرد در موردم اگر خوب بودم گیرنمیداد...
    امضای ایشان
    فقط گوشه چشمی از نگاه خداوند برای خوشبختی انسان کافیست
    به امید آنکه همیشه در نگاهش باشی !

    .................



  32. کاربران زیر از mahdi.hrh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  33. بالا | پست 19

    عنوان کاربر
    تیم مشاوره
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3829
    نوشته ها
    1,254
    تشکـر
    954
    تشکر شده 1,186 بار در 691 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : عشق.خجالت.ترس.... نمیدونم فقط کمکم کنین :(

    نقل قول نوشته اصلی توسط mahdi.hrh نمایش پست ها
    خب آخه اگر با خانوادم بریم جلوهو نه بشه چی خب این خیلی بده که
    میگه بابام تا قبل دانشگام نمیزاره
    الانم بیاد به مادرش بگه که با پسری رابطه داره خب 10000٪ سخت گیری می کنه و جوابش نه
    صبر کردن هم اونطوری میشه بریم جلوهم اینطوری میشه بره مادرش فقط بگه هم اونطوری میکنه
    یا که نه کلا بیخیال همه چیو به مادرش بگه راحت بشیم سر سختی هم کرد خلاصه یجور مخفیتر باهم درارتباط باشیم تا مادرش سرسختی دخترشو ببینه قبول کنه !
    حالا چی میشد یه مادر خوبتر بود زیاد گیر نمیداد البته تحقیق میکرد در موردم اگر خوب بودم گیرنمیداد...
    خب مهدی جان باید دید در آینده خودت حاضر میشی دخترت با یک پسر غریبه که از شهر دیگه ای هست ارتباط داشته باشه ؟

    پس باید شرایط رو در نظر بگیری ...

    به هرحال هر دوتون دارید خیلی احساسی رفتار میکنید ... بهتره در سن 20سالگی کمی هم واقع بین باشی و بدونی همه چیز در دنیا به خواست
    تو پیش نخواهد رفت ...

    پس کاملا خودت رو برای این اتفاقات اماده کن ... و اصلا" برای خودت هیچ حسابی باز نکن ...

    اگه قرار باشه که تو تا دوسال دیگه صبر کنی باید صبر کنی و باید قبول کنی که ممکنه با شخص دیگه ای هم ازدواج کنه ...

    پس تو بهتره بجای این همه نگرانی خیلی زود سربازی و کارت رو شروع کنی ...

    در این میون موفقیت در کار برای تو خیلی مهمتر از این افکاره ....پس بهتره زودتری شروع کنی ...

    چون به هرحال باید دوسال صبر کنی ...

  34. بالا | پست 20

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4369
    نوشته ها
    34
    تشکـر
    14
    تشکر شده 8 بار در 8 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عشق.خجالت.ترس.... نمیدونم فقط کمکم کنین :(

    نقل قول نوشته اصلی توسط mahsa42 نمایش پست ها
    خب مهدی جان باید دید در آینده خودت حاضر میشی دخترت با یک پسر غریبه که از شهر دیگه ای هست ارتباط داشته باشه ؟

    پس باید شرایط رو در نظر بگیری ...

    به هرحال هر دوتون دارید خیلی احساسی رفتار میکنید ... بهتره در سن 20سالگی کمی هم واقع بین باشی و بدونی همه چیز در دنیا به خواست
    تو پیش نخواهد رفت ...

    پس کاملا خودت رو برای این اتفاقات اماده کن ... و اصلا" برای خودت هیچ حسابی باز نکن ...

    اگه قرار باشه که تو تا دوسال دیگه صبر کنی باید صبر کنی و باید قبول کنی که ممکنه با شخص دیگه ای هم ازدواج کنه ...

    پس تو بهتره بجای این همه نگرانی خیلی زود سربازی و کارت رو شروع کنی ...

    در این میون موفقیت در کار برای تو خیلی مهمتر از این افکاره ....پس بهتره زودتری شروع کنی ...

    چون به هرحال باید دوسال صبر کنی ...
    خب آخه اگر خانوادش خوب باشن چه اشکالی داری !
    اگر نشه یعنی می تونم فراموشش کنم!عمرااا...اصلا نمی خوام به این فکر کنم که خدانکرده نشه یعنی میترسم
    خب درست میگین کارو سربازی این وسط خیلی مهمترن
    ولی با این فکرا میشه که ایا الان بگیم یا بعدا بگیم یا 2سال صبر کنیم به فکر چیز دیگه ای هم باشم
    فقط میخوام یه اطمینانی این وسط باشه مطمن باشم مادرش حداقل میدونه از رابطه ما حالا سخت گیری کرد با دیدن رفتار دخترش راضی میشه
    تا بعد خانواده ها بیان حالا نه یا ارش که چیمیشه بهم میرسیمو نمیرسیم اون تا 2سال دیگه...
    خب مسلما اگر مادرش بدونه در موردم تحقیق می کنه خب بدونه من خوبم دلیل دیگه ای نداره که قبول نکنه حتی با کنترل اون رابطه داشته باشیم حتی رابطه مونو کمتر می کنیم مادرش قبول کنه تا همین طور تا 2سال بعد تا خانواده بیانو...
    خب اگرم سربازی برم دیگه هیچی همه چی پَر میشه نه راه ارتباط باهاشو دارم نه چیز دیگه و حتی روزای بدون اون...
    اگر به مادرش بگهو مادرش راضی بشه بعد سربازی برم خب این خیالم از همه چی راحت میشه
    البته یه راه واسه معافیت دارم اونم تو دفترچه سربازی دیدم نوشته تعریق بیش از حد کف دست معافیت داره
    خب کف دست من عرق می کنه یعنی معاف میشم !؟ ....
    امضای ایشان
    فقط گوشه چشمی از نگاه خداوند برای خوشبختی انسان کافیست
    به امید آنکه همیشه در نگاهش باشی !

    .................



  35. بالا | پست 21

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : عشق.خجالت.ترس.... نمیدونم فقط کمکم کنین :(

    خب مهدی جان میتونی شانس خودت رو در معافیت سربازی امتحان کنی ...

    چون این مشکل رو داری پس میتونی به معافیت از سربازی امیدوار باشی ...

    به هرحال این به حال کمسیون پزشکی برمیگرده که اون روز حالشون خوب باشه و خوشحال باشن و با معافیت تو موافقت کنن...

    اما در مورد دوست داشتنت باید بگم که بهتره حالا که قراره معاف بشی تا اون موقع صبر کنی ...

    راستش هرچی ارتباط بینتون کم باشه برای سربازی رفتن و آرامش هردوتون بهتره ...

    وقتی به امید خدا معاف شدی اونوقت میتونی خیلی راحت خواسته خودتو برای خانواده مطرح کنی ...

    پس بهتره اینقدر به خودت سخت نگیری پسرجون ...

    اونیکه تورو دوست داشته باشه و عاشقت باشه پس تا هرزمانی منتظرت خواهد بود ...

    و تورو تو فشار نمیندازه ... پس به این مواردم دقت کن ...
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  36. بالا | پست 22

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4369
    نوشته ها
    34
    تشکـر
    14
    تشکر شده 8 بار در 8 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عشق.خجالت.ترس.... نمیدونم فقط کمکم کنین :(

    نقل قول نوشته اصلی توسط farokh نمایش پست ها
    خب مهدی جان میتونی شانس خودت رو در معافیت سربازی امتحان کنی ...

    چون این مشکل رو داری پس میتونی به معافیت از سربازی امیدوار باشی ...

    به هرحال این به حال کمسیون پزشکی برمیگرده که اون روز حالشون خوب باشه و خوشحال باشن و با معافیت تو موافقت کنن...

    اما در مورد دوست داشتنت باید بگم که بهتره حالا که قراره معاف بشی تا اون موقع صبر کنی ...

    راستش هرچی ارتباط بینتون کم باشه برای سربازی رفتن و آرامش هردوتون بهتره ...

    وقتی به امید خدا معاف شدی اونوقت میتونی خیلی راحت خواسته خودتو برای خانواده مطرح کنی ...

    پس بهتره اینقدر به خودت سخت نگیری پسرجون ...

    اونیکه تورو دوست داشته باشه و عاشقت باشه پس تا هرزمانی منتظرت خواهد بود ...

    و تورو تو فشار نمیندازه ... پس به این مواردم دقت کن ...
    بله کاملا درسته میفرمایید اونی که یکیو دوست داشته باشه تا اخر تو هر شرایطی می مونه باهاش...
    من که شانس ندارم حتما قبول نمی کنن یا دقیقا همون لحظه دستم عرق نمی کنه..
    البته واسه مطمئن شدن رفتم پیش یه دکتر متخصص پوست گفت خیلی راحت معافت می کنن
    یه دکتر دیگه هم رفتم اون یه ازمایش نوشت گفت سالمه مشکلی نداره پس عرق دستت طبیعیه و همین طور شدید البته راه درمانشو با یه دارو ساختگی پیدا کردم ولی خب دیگه ...
    ولی حالا شنیدم سرباز کم دارن و اماری هم که تو سایتا زدن میگن 2میلیون دختر از پسر بیشتره
    اگر معاف بشم انقدر دیگه نگران نیستم چون خلاصه هستمو مشکلی پیش بیاد یکاریش می کنم
    شما کسیو نمیشناسین اینطوری معاف شده باشه!؟
    اووف کلا این موضوع رفته رو عصابم..
    امضای ایشان
    فقط گوشه چشمی از نگاه خداوند برای خوشبختی انسان کافیست
    به امید آنکه همیشه در نگاهش باشی !

    .................



  37. بالا | پست 23

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4128
    نوشته ها
    279
    تشکـر
    12
    تشکر شده 175 بار در 127 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : عشق.خجالت.ترس.... نمیدونم فقط کمکم کنین :(

    شما اصلا حتی به عنوان یک پسر هم نباید سراغ این نوع دوستی ها برسی . این دوستی ها جز عاقت ناخوش و تباهی زندگی هر دو طرف چیز دیگه ای نداره و افراد به انواع بیماری های جسمی و روحی روانی مبتلا میشوند .
    اگر قصد شما ازدواجه بهتره اول در مورد طرف مقابل کاملا تحقیق کنید . اما متاسفانه اگر این دختر نجابتشو زیر پا بزاره و با پسران دیگه دوست باشه سراغش نرید بهتره . دوستی دوستیه و اجتماعی و .. همه یک نوع بهانس و نباید گول ظاهر و ابراز احساسات دیگران رو خورد . باید از روی عقل عمل کرد .
    شما اگر برای ازدواج تصمیم قطعی داری چه با این دختر چه با کس دیگر باید اول تحقیق و بعد توسط خانواده وارد عمل بشید تا دچار سوتفاهم و مشکل نشید . یک دختر با نجابت و با وقار و کسی که جز ازدواج به چیز دیگه ای مثل دوستی و .. فکر نمیکنه بهترین گزینه برای تشکیل زندگیه . چون این افراد پایبند به زندگی هستن نه هوس و احساسات کاذب .
    موفق باشید
    امضای ایشان
    "اگر امیدی نداری ... امید بساز "
    "あなた
    望を作る希望しない場合は"
    ..........................................
    "


  38. بالا | پست 24

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4369
    نوشته ها
    34
    تشکـر
    14
    تشکر شده 8 بار در 8 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عشق.خجالت.ترس.... نمیدونم فقط کمکم کنین :(

    نقل قول نوشته اصلی توسط aikido نمایش پست ها
    شما اصلا حتی به عنوان یک پسر هم نباید سراغ این نوع دوستی ها برسی . این دوستی ها جز عاقت ناخوش و تباهی زندگی هر دو طرف چیز دیگه ای نداره و افراد به انواع بیماری های جسمی و روحی روانی مبتلا میشوند .
    اگر قصد شما ازدواجه بهتره اول در مورد طرف مقابل کاملا تحقیق کنید . اما متاسفانه اگر این دختر نجابتشو زیر پا بزاره و با پسران دیگه دوست باشه سراغش نرید بهتره . دوستی دوستیه و اجتماعی و .. همه یک نوع بهانس و نباید گول ظاهر و ابراز احساسات دیگران رو خورد . باید از روی عقل عمل کرد .
    شما اگر برای ازدواج تصمیم قطعی داری چه با این دختر چه با کس دیگر باید اول تحقیق و بعد توسط خانواده وارد عمل بشید تا دچار سوتفاهم و مشکل نشید . یک دختر با نجابت و با وقار و کسی که جز ازدواج به چیز دیگه ای مثل دوستی و .. فکر نمیکنه بهترین گزینه برای تشکیل زندگیه . چون این افراد پایبند به زندگی هستن نه هوس و احساسات کاذب .
    موفق باشید
    خب اینکه یه دختر یا با یه پسر دوست بشه دلیل براین نیست که بگیم اون دختر خرابه یا اون پسر دنبال هوسه
    حتی یجورایی دوستیا قبل ازدواج البته با کنترل خانواده می تونه خیلی کمک کنه برای یه زندگی عالی
    چون از قبل : از رفتار - نوع فکر - تحمل شخص دربرار مشکلات-و از همه مهمتر اخلاقش و انتظاراتش دربرابر شخص مقابل و چقدر در زندگی به طرفش اهمیت میده...آشنا میشه و این خیلی خوبه
    وقتی دو طرف نیتشون ازدواجه نه چیز دیگه پس مشکلی نیست..
    درمورد این دختر هم اطمینان کامل دارم
    ماهم دوست شدیم تا ازهم شناخت پیداکنیم و بعدشم اگر خدا بخواد ازدواجو...
    امضای ایشان
    فقط گوشه چشمی از نگاه خداوند برای خوشبختی انسان کافیست
    به امید آنکه همیشه در نگاهش باشی !

    .................



  39. بالا | پست 25

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4128
    نوشته ها
    279
    تشکـر
    12
    تشکر شده 175 بار در 127 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : عشق.خجالت.ترس.... نمیدونم فقط کمکم کنین :(

    دین ما اسلام هیچ وقت و هیچ جا حرفی از این نوع دوستی ها برای آشنایی و درک هم و .. نزده و به ظاهر کنترل شده باشه اما نه سند و مدرکی بین دو نفر وجود داره و جتی ممکن کار به جاهای بارک هم کشیده بشه که جز افسردگی و فکر به خودکشی و تباهی زندگی آینده و پیشمانی چیز دیگه ای در بر نداره . با جست جو در همین انجمن میتونید کاربرانی رو ببینید که سر همین نوع سوتی ها مشکلات زیادی براشون پیش امده و الان در تنگنا قرار دارن .
    اسلام برای آشنایی و درک و تفاهم بین دو طرف عقد و نامزدی رو پیشنهاد داده . نامزدی برای آشنا شدن دوطرف در عین محرمیت باهم هست و ازدواج رسمی نیست و اگر هر دو طرف باهم اختلاف نظر و تفاهم داشته باشن میتونن سریعا این وصلت رو بهم بزنن و بدنبال جفت هم فکر خود باشن . اگر بحث نامزدی در جامعه ما کمی جدی گرفته میشد و حتی بیشتر مطرح مشید که نیست وضع اخلاقی جامعه به اینجا ختم نمیشد . بیشتر مفسران و مبلغان و کسانی که دم از کارشناس بودن میزنن هم این مورد رو هیچ وقت مطرح نکردن و فقط دوستی های دختر و پسر رو مورد انتقاد قرار دادن .
    امضای ایشان
    "اگر امیدی نداری ... امید بساز "
    "あなた
    望を作る希望しない場合は"
    ..........................................
    "


  40. بالا | پست 26

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4369
    نوشته ها
    34
    تشکـر
    14
    تشکر شده 8 بار در 8 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عشق.خجالت.ترس.... نمیدونم فقط کمکم کنین :(

    نقل قول نوشته اصلی توسط aikido نمایش پست ها
    دین ما اسلام هیچ وقت و هیچ جا حرفی از این نوع دوستی ها برای آشنایی و درک هم و .. نزده و به ظاهر کنترل شده باشه اما نه سند و مدرکی بین دو نفر وجود داره و جتی ممکن کار به جاهای بارک هم کشیده بشه که جز افسردگی و فکر به خودکشی و تباهی زندگی آینده و پیشمانی چیز دیگه ای در بر نداره . با جست جو در همین انجمن میتونید کاربرانی رو ببینید که سر همین نوع سوتی ها مشکلات زیادی براشون پیش امده و الان در تنگنا قرار دارن .
    اسلام برای آشنایی و درک و تفاهم بین دو طرف عقد و نامزدی رو پیشنهاد داده . نامزدی برای آشنا شدن دوطرف در عین محرمیت باهم هست و ازدواج رسمی نیست و اگر هر دو طرف باهم اختلاف نظر و تفاهم داشته باشن میتونن سریعا این وصلت رو بهم بزنن و بدنبال جفت هم فکر خود باشن . اگر بحث نامزدی در جامعه ما کمی جدی گرفته میشد و حتی بیشتر مطرح مشید که نیست وضع اخلاقی جامعه به اینجا ختم نمیشد . بیشتر مفسران و مبلغان و کسانی که دم از کارشناس بودن میزنن هم این مورد رو هیچ وقت مطرح نکردن و فقط دوستی های دختر و پسر رو مورد انتقاد قرار دادن .
    بله درست
    ولی الان طرفین نامزد کنن یعنی اون دختر نشون شده میشه
    و دختری که نشون بشه واسه کسی و بعدش بهم بخوره واسش خیلی گرون تمام میشه حرفای اطرافیان و همین طور اشناها و...
    نامزدی شاید اصل وقانونش واسه این موارد که گفتین باشه ولی الان به اون چشم زیاد نگاه نمیشه یجورای بیشتر واسه جمع کردن سرمایه اولیه
    صبر کردن واسه اینکه سن بیشتر بشه و ...
    الان ماهم حالا چه کار اشتباه و چه کار غیر اشتباه تا اینجا پیش رفتیم و الانم موندیم چیکار کنیم می خوایم تصمیم بگیریم
    دوستان حالا کمک کردن و راهنمایی هایی کردن ولی خب واسه تصمیم که می خوایم بگیریم بازم فک کنم به کمک لازم داریم نمی خوایم کاری کنیم که بعدش پشیمون بشیم
    هدف مونم ازدواجه اون نه ازدواج زود و سریع همه چی سروقتش و بدرستی
    امضای ایشان
    فقط گوشه چشمی از نگاه خداوند برای خوشبختی انسان کافیست
    به امید آنکه همیشه در نگاهش باشی !

    .................



  41. بالا | پست 27

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4128
    نوشته ها
    279
    تشکـر
    12
    تشکر شده 175 بار در 127 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : عشق.خجالت.ترس.... نمیدونم فقط کمکم کنین :(

    نقل قول نوشته اصلی توسط mahdi.hrh نمایش پست ها
    بله درست
    ولی الان طرفین نامزد کنن یعنی اون دختر نشون شده میشه
    و دختری که نشون بشه واسه کسی و بعدش بهم بخوره واسش خیلی گرون تمام میشه حرفای اطرافیان و همین طور اشناها و...
    نامزدی شاید اصل وقانونش واسه این موارد که گفتین باشه ولی الان به اون چشم زیاد نگاه نمیشه یجورای بیشتر واسه جمع کردن سرمایه اولیه
    صبر کردن واسه اینکه سن بیشتر بشه و ...
    الان ماهم حالا چه کار اشتباه و چه کار غیر اشتباه تا اینجا پیش رفتیم و الانم موندیم چیکار کنیم می خوایم تصمیم بگیریم
    دوستان حالا کمک کردن و راهنمایی هایی کردن ولی خب واسه تصمیم که می خوایم بگیریم بازم فک کنم به کمک لازم داریم نمی خوایم کاری کنیم که بعدش پشیمون بشیم
    هدف مونم ازدواجه اون نه ازدواج زود و سریع همه چی سروقتش و بدرستی
    انشالله با نیت خیری که دارید اوضاع درست خواهد شد . برای شروع کار بهتره سریعتر خانواده ها باهم گفتگو داشته باشن و مقدمات ازدواج فراهم شه و شما دو نفر هم تمام حرفای خودتون رو بزنید و حتی گذشتتون رو نیز صادقانه مطرح کنید تا حرفی باقی مونده نمونه ولی اینبار با علاقه قلبی بهم تشکیل زندگی بدید و از همه مهم تر دیگه اون ادم سابق نباشین و سعی بر تغییر داشته باشین . تغییر در همه ابعادتون .
    انسان دایم در حال تغییرات بزرگ و کوچیکه و میتونه تغییر کنه اما سخته . ولی شدنی
    موفق باشید
    امضای ایشان
    "اگر امیدی نداری ... امید بساز "
    "あなた
    望を作る希望しない場合は"
    ..........................................
    "


  42. بالا | پست 28

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4369
    نوشته ها
    34
    تشکـر
    14
    تشکر شده 8 بار در 8 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : عشق.خجالت.ترس.... نمیدونم فقط کمکم کنین :(

    ممنون از همه دوستانی که بهم کمک کردن و وقت خودشونو واسم گذاشتن
    بعضیا گفتن بگین به خانوادها بعضیا گفتن صبر کنیم و بعد بگیم
    خب این وسط مشکلم سربازیه و...
    پس بهتره بگیم به مادرامون
    اگرم مادرش سخت گیری کرد تو این سن دخترش دیگه چاره ای نداریم که بازم مخفی باهم در ارتباط باشیم تا مادرش راضی بشه
    منم خجالتیم در این مورد باید سعی کنم بزارم کنار...
    امضای ایشان
    فقط گوشه چشمی از نگاه خداوند برای خوشبختی انسان کافیست
    به امید آنکه همیشه در نگاهش باشی !

    .................



اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد