میتونم یک چیزی بگم دکتر؟!این خیلی بد هست که یک نفر با کسی که یک زمانی یک مردی رو پدربزرگ میدونسته ************ کنه نه؟فقط خواستم به مریم دختره دایی سبیل مادرم بگم که همه اینجا طبق قانون گرگ پادشاه که محافظ قوانین جام هست وهمسره زلیخاه تبرئه هستند واین بچه هایه اسحاق وقبرئیل(گردآورده آمریکا)هستند که فکر میکنن اگر با بابابزرگ بخوابن وازش دارایه فرزند بشن حتما معجزه میشه ولی من فکر میکنم که بهتره به ندایه درونی خودم گوش بدم واین بازی هایه جبرائیل(مریم دست پاک)رو هم به فال نیک بگیرم شاید اینجوری معجره بشه وهمه بفهمن که من حتی با همسره برادرم (شاه پرتقال)که خدیجه هست از این کارها نکردم وهمه منو بابابزرگ وضوّا رو مامان بزرگ میدونن.تا اونجایی که میدونستم این شاوسین هست مریم دختره دایی سبیل رو دوست داشته و من فقط به مادرش گفتم مریم رو دوست دارم ومنظورم این نبود که میخوام باهاش ازدواج کنم .نمیدونم چی شده که پدر ومادرش هشت سال هست با ما قهر کردن!