نمایش نتایج: از 1 به 11 از 11

موضوع: شکست عشقی و فراموش کردن رابطه

1998
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4427
    نوشته ها
    1
    تشکـر
    0
    تشکر شده 2 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    شکست عشقی و فراموش کردن رابطه

    سلام دوستان . من دختری 25 ساله هستم . که سال 91 با پسری آشنا شدم . داستان اشناییمون طولانی ... اون اقا منو با دختر عمش که باهم گلاس زبان میرفتیم دید و پسندید و شمارمو از گوشی دختر عمش برداشت و بعد از چند وقت با من تماس گرفت . من شماره ناشناس جواب نمیدادم . شروع کرد به پیام دادن خودشو معرفی نکرد چون می ترسید من به دختر عمش بگم ولی وقتی گفت کجا منو دیده حدس زدم که کی باشه . از اول گفت که قصدش ازدواجه و گفت اجازه بده با هم حرف بزنیم اگه همدیگه رو تایید کردیم بعد به خانودش بگه و ... اون سرباز بود و گفت یکسال از من کوچکتره خیلی مخالفت کردم ولی اون اصرار میکرد و میگفت مشکلی پیش نمیاد بالاخره منه احمق قبول کردم . اما بعد گذشت چند ماه و ایجاد وابستگی متوجه شدم که 4 سال از من کوچکتره دیگه راه برگشتی نداشتم چون وابسته شده بودم مطمئن بودم خانوادش مخالفت میکنن . اون 3 ما مونده بود سربازیش تموم بشه به خانوادش گفت اما با مخالفت شدید خانوادش روبرو شد و تلاش و جنگ و دعوا بی فایده بود . من داشتم دیوونه میشدم ولی کاری از دستم برنمیومد اونم خسته شده بود . دیگه برید و قرار بود از هم جدا بشیم واسه من خیلی سخت بود . ما خیلی بهم نزدیک شده بودیم ... مثل دوتا نامزد . اولین و تلخ ترین رابطه ای بود که با یک پسر داشتم و فقط هم بخاطر ازدواج تن دادم .
    واسه جدایی بحثمون شد و اون دلمو شکست ... بهم گفت به من ربطی نداره شاید از شدت خستگی و کلافگی اینو گفت ولی من شکستم .... من با تموم وابستگی هام تنها موندم ... کارم شده بود مسجد و امامراده رفتن و اشک و آه .... با هر بدبختی بود سعی کردم فراموش کنم اما ... من دچار اختلال خواب و اعصاب شدم و قلبم هم خیلی ضعیف شده و با هر اتفاق ناراحت کننده ای درد میگیره . من یلحظه خوبم و یلحظه بد ... بخاطر این قضیه بین تحصیلاتم وقفه افتاد ، امید و انگیزمو از دست دادم ... نمیدونم چطور خودمو قانع کنم که همه چی تموم شده !!! همش دارم به گذشته فکر میکنم که چرا بهم دروغ گفت چرا با بی انصافی تنهام گذاشت اصلا منو واقعا دوس داشت؟ . ایا اونم همین حال و روز و داره ؟ پسرا خیلی زود فراموش میکنن و میرن سراغ یکی دیگه ولی دخترا ... من هیچ محبتی ازش دریغ نکردم ولی آخرش .... این حق من نبود!!!!!!!!!!
    حالا 9 ماه از آخرش میگذره ولی من نمیتونم ذهنمو متمرکز کنم درس بخونم نمیتونم دیگه خودم و شرایطمو تحمل کنم .... خسته شدم گاهی وقتا فکرای بد میاد سراغم .
    تو رو خدا کمکم کنید تا بتونم فراموش کنم و دوباره به زندگی اروم و نرمال خودم برگردم

  2. 2 کاربران زیر از blindstar بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : دوست دارم فراموش کنم ...

    نقل قول نوشته اصلی توسط blindstar نمایش پست ها
    سلام دوستان . من دختری 25 ساله هستم . که سال 91 با پسری آشنا شدم . داستان اشناییمون طولانی ... اون اقا منو با دختر عمش که باهم گلاس زبان میرفتیم دید و پسندید و شمارمو از گوشی دختر عمش برداشت و بعد از چند وقت با من تماس گرفت . من شماره ناشناس جواب نمیدادم . شروع کرد به پیام دادن خودشو معرفی نکرد چون می ترسید من به دختر عمش بگم ولی وقتی گفت کجا منو دیده حدس زدم که کی باشه . از اول گفت که قصدش ازدواجه و گفت اجازه بده با هم حرف بزنیم اگه همدیگه رو تایید کردیم بعد به خانودش بگه و ... اون سرباز بود و گفت یکسال از من کوچکتره خیلی مخالفت کردم ولی اون اصرار میکرد و میگفت مشکلی پیش نمیاد بالاخره منه احمق قبول کردم . اما بعد گذشت چند ماه و ایجاد وابستگی متوجه شدم که 4 سال از من کوچکتره دیگه راه برگشتی نداشتم چون وابسته شده بودم مطمئن بودم خانوادش مخالفت میکنن . اون 3 ما مونده بود سربازیش تموم بشه به خانوادش گفت اما با مخالفت شدید خانوادش روبرو شد و تلاش و جنگ و دعوا بی فایده بود . من داشتم دیوونه میشدم ولی کاری از دستم برنمیومد اونم خسته شده بود . دیگه برید و قرار بود از هم جدا بشیم واسه من خیلی سخت بود . ما خیلی بهم نزدیک شده بودیم ... مثل دوتا نامزد . اولین و تلخ ترین رابطه ای بود که با یک پسر داشتم و فقط هم بخاطر ازدواج تن دادم .
    واسه جدایی بحثمون شد و اون دلمو شکست ... بهم گفت به من ربطی نداره شاید از شدت خستگی و کلافگی اینو گفت ولی من شکستم .... من با تموم وابستگی هام تنها موندم ... کارم شده بود مسجد و امامراده رفتن و اشک و آه .... با هر بدبختی بود سعی کردم فراموش کنم اما ... من دچار اختلال خواب و اعصاب شدم و قلبم هم خیلی ضعیف شده و با هر اتفاق ناراحت کننده ای درد میگیره . من یلحظه خوبم و یلحظه بد ... بخاطر این قضیه بین تحصیلاتم وقفه افتاد ، امید و انگیزمو از دست دادم ... نمیدونم چطور خودمو قانع کنم که همه چی تموم شده !!! همش دارم به گذشته فکر میکنم که چرا بهم دروغ گفت چرا با بی انصافی تنهام گذاشت اصلا منو واقعا دوس داشت؟ . ایا اونم همین حال و روز و داره ؟ پسرا خیلی زود فراموش میکنن و میرن سراغ یکی دیگه ولی دخترا ... من هیچ محبتی ازش دریغ نکردم ولی آخرش .... این حق من نبود!!!!!!!!!!
    حالا 9 ماه از آخرش میگذره ولی من نمیتونم ذهنمو متمرکز کنم درس بخونم نمیتونم دیگه خودم و شرایطمو تحمل کنم .... خسته شدم گاهی وقتا فکرای بد میاد سراغم .
    تو رو خدا کمکم کنید تا بتونم فراموش کنم و دوباره به زندگی اروم و نرمال خودم برگردم

    خب دوست عزیز این از نقاط ضعف و قوت خانوماست که دیر دل میبندن ولی وقتی دل بستن دیگه دل کندنشون خیلی خیلی سخت میشه

    ولی در مورد خود شما باید بگم که باید قوی باشید و قبول کنید که این اتفاق افتاده ...

    به هرحال هر کسی عاشق میشه و دل میبنده ... ولی نباید طوری عمل کنه که اینجوری اشفته و مضطرب بشه

    اینجا قصد نداریم که بگیم شما چرا اینکارو انجام دادید ... ولی بهتون میگیم که در هر رابطه ایکه وارد میشید تا قبل از اینکه به نتیجه برسه

    باید این احتمال رو بدید که ممکنه با جواب " نه " مواجه بشید ...

    و بتونید خیلی راحت جدا بشید وگرنه کسی جزئ خوده شما ضربه اش رو نمیخوره

    بهتره با یک متخصص روانپزشک زن مشورت کنید ... تاکید میکنم زن ...

    تا علاوه براینکه با شما صحبت میکنه راهکاری رو پیش پاتون بذاره و با دارو بتونه سطح هورمونهای خون شمارو که در اثر این شوک و

    نگرانی دستخوش تغییر شده رو تنظیم کنه ...

    فعلا" اینکارو انجام بدید و نگران نباشید ... به هر حال این همه شعر در وصف اتش عشق گفته شده ... پس باید تحمل این اتفاق رو داشته باشید

    و ازش درس عبرت بگیرید ...

    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  4. 3 کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2014
    شماره عضویت
    3322
    نوشته ها
    213
    تشکـر
    118
    تشکر شده 146 بار در 94 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : دوست دارم فراموش کنم ...

    [/code]سلام شماروزای بدی رودارین سپری میکنین وجالب اینجاست که بافکرکردن به این موضوع وضعیت خودتون رووخیم ترمیکنید.متاسفانه شکست عشقی چیزی نیست که به همین راحتی بشه ازکنارش رد شد زمان می بره!.
    حداقل برای فراموش کردنش باید 5ماه بگذره تاشمایه زندگی عادی روپیش بگیرید .سعی کنید این روبه خودتون تلقین کنید که همه چی تموم شده هرچه قدرکه دلتون میخوادبه یادبی وفایی اش گریه کنید این بهتون کمک میکنه تابالاخره به این نتیجه برسید که اشک وآه فایده ای نداره وچیزی درست نمیشه.حدوددوماه روبه این صورت سپری کنید بعدازاینکه واقعا احساس کردیدخسته شدید اروم اروم زندگی خودتون روادامه بدید ودیگه بهش فکرنکنید باخودتون بگیدبه درک که رفت این نشدیکی دیگه بالاخره که قراره ازدواج کنید!ولی این روهمیشه به یادداشته باشید که تاهمه چیزقطعی نشده به کسی دل نبندید.
    ویرایش توسط خسته دل : 06-28-2014 در ساعت 12:56 PM
    امضای ایشان
    توراباغیرمی بینم
    صدایم درنمی آید
    دلم میسوزدوکاری
    زدستم برنمی آید......


  6. 4 کاربران زیر از خسته دل بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    تیم مشاوره
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3829
    نوشته ها
    1,254
    تشکـر
    954
    تشکر شده 1,186 بار در 691 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : دوست دارم فراموش کنم ...

    خب عزیزم بقول معروف که میگن خوردن خربزه و نشستن پای لرزشه ...

    البته ما دخترا بیشتر آسیب میبینیم چون پسرا کلا" طبیعتشون اینطوریه که راحت میتونن فراموش کنن ...

    پس بهتره این واقعیت رو خوب باهاش درگیر بشی و ازش درس عبرت بگیری چون هر ارتباطی به ازدواج ختم نمیشه

    و ما دخترا از این مورد حسابی غافلیم ... پس بهتره برای جبران یک اشتباه اونو با یک اشتباه دیگه تکرار نکنی .

    دوستان نظرات خوبی دادن که میتونی ازش استفاده کنی ... یه دوست خوب رو باخودت همراه کن و باهم برید ورزش و پیاده روی

    یه مدتی تا اروم بشی برنامه منظم برای پیاده روی داشته باشن ... خیلی آروم کننده است ...

    راستی دکترو هم فراموش نکن میتونه بهت کمک کنه

    البته اگه خوش اخلاق و خوش برخورد و دلسورز باشه
    امضای ایشان
    خدا آن حس زيباييست كه در تاريكي صحرا
    زمانيكه هراس مرگ ميدزدد سكوتت را
    يكي همچون نسيم دشت مي گويد
    كنارت هستم اي تنها...


  8. کاربران زیر از mahsa42 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  9. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3884
    نوشته ها
    583
    تشکـر
    61
    تشکر شده 356 بار در 247 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : دوست دارم فراموش کنم ...

    سلام دوست عزيز . با نظر مهسا جون موافقم كه ما دخترا خيلي زود آسيب ميبينيم توي رابطه . به قول كلاه قرمزي ميگفت تا به يه دختر سلام ميكني خودشو توي لباس عروس تصور ميكنه . شايد خنده دار باشه ولي واقعا همينطوره . شما هم خيلي خوبه كه الان تونستي با اين موضوع كنار بياي و به فكر راه حل باشي كه چطوري بتوني ادامه زندگيتو بري . به اين موضوع فكر كن كه خدا قراره يه زندگي قشنگتر با يه فرد جديد و مسئوليت پذير سر راهت قرار بده . همين الان به فكر ادامه تحصيل و لذت بردن از زندگيت باش چون چند سال آينده با خودت ميگي حيف من و وقتم نبود كه واسه اين فرد به نابودي گذشت .

  10. کاربران زیر از بهار شريف بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  11. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3660
    نوشته ها
    171
    تشکـر
    135
    تشکر شده 167 بار در 99 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : دوست دارم فراموش کنم ...

    ببین عزیزم میدونم ک داری بدترین روزارو میگذرونی ولی زندگی همینه شاید با خودت بگی نمیتونی فراموش کنی نتونی قبول کنی ک زندگیت به روال عادیش برگرده وبدون اون و فکرش بتونی زندگی کنی این خصلت همه ما دختراست ک وقتی دل میبندیم و وابسته میشیم و زمانی ک میخوایم فراموش کنیم می شکنیم ضربه می خوریم درد ورنج میکشیم چون فکر میکنیم دیگه نمیتونیم بعد این زندگی کنیم بدون کسی ک دوسش داشتیم ولی عزیزم باز م همه اینا دست خودمونه هرچقد به خاطراتتون به باهم بودناتون بیشتر فکر کنی سختتر میتونی فراموش کنی پس بخودت تلقین کن ک میتونی بدون اون هم به زندگیتو درست برسی با خودت اینجورفکر کن ی رابطه اشتباه رو ک سر انجامی نداشت تموم کردی ،عزیزم اینقد زندگیتو سخت نکن سعی کن بجای یاد آوردن حرفاو خاطره ها و چیزای دیگه به زندگی خوشبین باشی و به این فکر کنی شاید صلاحت در این بوده و توکلت به خدا باشه ،راستی اینجام ک بیای از حالت با بچه ها بگی هر روز وتو پستا تاپیک بذاری و پستای ک میذارنو بخونی و تونستی کمکشون کنی حالتو بهتر میکنه اونوقت میفهمی ک خیلیا شرایط سختتر ازخودتو داشتن و امیدوارن ودارن میگذرونن ...موفق باشی

  12. کاربران زیر از pegah64 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  13. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4287
    نوشته ها
    59
    تشکـر
    124
    تشکر شده 75 بار در 32 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : دوست دارم فراموش کنم ...

    منم تقریبا مثل تو تجربه داشتم. با این تفاوت که یک دفعه زیر همه چیز زد. میگن زمان حل میکنه ولی تصمیم جدی واسه زندگیت بگیر. من که الان به همه ی مردا مشکوکم . پیش روانپزشکم رفتم قرص خواب آور و ضد افسردگی داده که دوزش برام سنگین بود خیلی. خیلی سخته. اگه میتونی شهرتو عوض کن. من مجبوری میخوام درس بخونم که از اینجا برم چون هر گوشه ش منو یاد اون میندازه. ولی مطمئن باش سزاشو میبینه. دل شکستن خیلی کار بیرحمیه

  14. 3 کاربران زیر از ya30 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  15. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : دوست دارم فراموش کنم ...

    راستش باید اینو هم در نظر گرفت که آدم با عاشق شدن آسیب پذیرتر میشه ...

    پس وقتی عاشق شدی پس باید خودت رو برای درد کشیدن اماده کنی

    واسه همینه که این همه در مورد درد عشق و عاشقی کتاب و شعر گفته و سروده شده

    در مورد مرد و زن فرقی نمیکنه ... ولی در مورد دخترا خیلی دل کندن سخته

    دخترا خیلی سریع خودشونو در موقعیت یک زندگی مشترک قرار میدن و با تمام وجود همزاد پنداری میکنن

    واسه همینه که اگه اون رابطه به ازدواج ختم نشد دیگه اون دختر خودشو رو فردی از دست رفته میبینه

    در این مورد بجای اینکه به مردا بدبین بشن ، باید توانایی و قدرت شنیدن نه رو هم در خودشون بالاببرن

    و لااقل یک احتمال بدن که ممکنه این رابطه به نتیجه نرسه که اینطوری به هم نریزن و آشفته نشن
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  16. 4 کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  17. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    تیم مشاوره
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3829
    نوشته ها
    1,254
    تشکـر
    954
    تشکر شده 1,186 بار در 691 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : دوست دارم فراموش کنم ...

    نقل قول نوشته اصلی توسط ya30 نمایش پست ها
    منم تقریبا مثل تو تجربه داشتم. با این تفاوت که یک دفعه زیر همه چیز زد. میگن زمان حل میکنه ولی تصمیم جدی واسه زندگیت بگیر. من که الان به همه ی مردا مشکوکم . پیش روانپزشکم رفتم قرص خواب آور و ضد افسردگی داده که دوزش برام سنگین بود خیلی. خیلی سخته. اگه میتونی شهرتو عوض کن. من مجبوری میخوام درس بخونم که از اینجا برم چون هر گوشه ش منو یاد اون میندازه. ولی مطمئن باش سزاشو میبینه. دل شکستن خیلی کار بیرحمیه
    راستش فقط زمان میتونه اونو کمرنگ و کمرنگ ترش کنه ...

    البته ماها بدجوری به یک رابطه وابسته میشیم و در آخر کا ر که دیگه میبینیم خبری از ازدواج نیست ...

    تمام شادی رو ازدست میدیم .. در صورتیکه تمام مردم مشکلات خاص خودشون رو دارن ...

    شادی این نیست که ما هیچ غم و غصه ایی نداشته باشیم ... همینکه بتونیم برای این غم وغصه راه حلی پیدا کنیم ...

    خودش شادی بحساب میاد... پس بهترین راه اینه که بتونید برای شادی کردن خودتون راهی رو پیدا کنید

    مگه تا کی زنده هستیم که بخوایم تمام عمررو به ناراحتی بگذرونیم
    امضای ایشان
    خدا آن حس زيباييست كه در تاريكي صحرا
    زمانيكه هراس مرگ ميدزدد سكوتت را
    يكي همچون نسيم دشت مي گويد
    كنارت هستم اي تنها...


  18. 2 کاربران زیر از mahsa42 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  19. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4458
    نوشته ها
    10
    تشکـر
    11
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دوست دارم فراموش کنم ...

    سلام دوستم
    زمان بدترین خاطره هارو از ذهن پاک می کنه به خودت زمان بده و شرایط جدیدتو بپذیر.به خودت فرصت بده از خدا هم کمک بخواه و همیشه ایمان داشته باش به خدا ک بهترین هار و واست خواسته گاهی وقتا ما به چیزهایی علاقه مند می شیم که واسه ما خوب نیس اما ما می خوایم و این دلیل برخوب بودن اون چیز نیس من برات خدا رو ارزو دارم .

  20. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2016
    شماره عضویت
    28639
    نوشته ها
    30
    تشکـر
    1
    تشکر شده 3 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : شکست عشقی و فراموش کردن رابطه

    سلام دختری 31 ساله هستم سال 89 با ی پسر آشنا شدم و دوست شدم اون از همون اولش به من ابراز علاقه کرد و وعده ازداج داد ی 6 ماهی با هم بودیم تمام مدت هر روز خیلی عاشقش شدم و وابسته بعدش فهمیدم زن داره خیلی داغون شدم جدا شدم ی مدت ولی طاقت نیاوردم دختر تنهایی بودم مجبور شدم با وجود متاهل بودنش بپذیرمش و باهاش دوست معمولی بمونم اونم میگفت دوستم داره و وابسته ام بود حتی بهم میگفت بیا فرار کنیم ولی من حاظر به این کار نبودم سال 91 زنش فهمید با من در ارتباطه ک ی بار در خونمون هم اومد که من خیلی عصبانی شدم و با پسره دعوام شد و اون همون دعوا رو بهونه کرد و خیلی بهم بی احترامی و تحقیرم کرد ولی من ب خاطر وابستگیم نمیتونستم ازش جدا شم خیلی التماسش کردم داغون شدم الان ک سال 95 هستش هنوز باهاش در ارتباطم ولی تلفنی یعنی شاید 4 یا 5 ماه بگذره اگه همدیگه رو ببینیم ولی من هنوز دوسش دارم از سال 89 تا 92 کلا از درسم عقب افتادم همش زندگیم درجا میزدم الان هم ک بازم دارم درحا میزنم احساس میکنم این منم ک دارم تقاص پس میدم تو زندگیم انگار ن انگار ک اون منو عاشقم کرد و تنههام گذاشت منو شکست داغونم کرد
    ای خدااااااااااا
    نمیدونم چرا زندگی من پیشرفتی نداره
    خیلی داغونم

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. دوست دارم نامزدمو دوست داشته باشم تا به آرامش برسم
    توسط نیلوفر21 در انجمن روابط دختر و پسر
    پاسخ: 13
    آخرين نوشته: 04-07-2018, 05:58 PM
  2. تـاثیر اســترس بر پـوست
    توسط R e z a در انجمن زیبایی پوست و مو
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 06-30-2014, 03:08 PM
  3. مشکل مالی در ازدواج
    توسط javad-bayati در انجمن مسائل مالی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 12-19-2013, 09:55 PM
  4. حاضر جوابی کردن و دفاع کردن رو خیلی دوست ندارم
    توسط mahya.k در انجمن عصبانیت و پرخاشگری
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 11-30-2013, 11:26 AM
  5. باباي دوست داشتني من!
    توسط R e z a در انجمن روانشناسی کودک و نوجوان
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 11-26-2013, 12:35 AM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد