نمایش نتایج: از 1 به 22 از 22

موضوع: رفتار های ناشایست نامزدم

1818
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4481
    نوشته ها
    92
    تشکـر
    2
    تشکر شده 25 بار در 19 پست
    میزان امتیاز
    10

    رفتار های ناشایست نامزدم

    سلام عرض میکنم خدمت دوستان و مشاورین محترم حدود یک سال است با دختری آشنا شدم و باهم قصد ازدواج داریم این دختر تا به قبل من دختری درس خوان و کمی خجالتی بود و با وارد شدن من به زندگیش تجربه جدیدی براش بودم و عاشق من شد به شدت تا جایی که بعضی اوقات من خودم اذیت میشدم اما به مرور جا افتاده تر شد و ب واقعیت ها کنار اومد و تونست عشقشو به من ثابت کنه و من هم خیلی دوسش دارم حالا با یه سری مساعل مشکل دارم مثلا این خانم وقتی میره بیرون چشمش به چیزای قشنگ خیلی درگیر میشه خودشم میگه من زیبا پسندم از روی نیتی هم نگاه نمیکنه اما خب من خیلی حساسم رو این مساعل والان یه جوریه وقتی میره بیرون من خیلی نگرانشم جوری که همش فکرم مشغوله بیرون از خونه خیلی جدیه اما من چون چندبار اینجور چیزایی دیدم ازش نگرانشم مثلا وقتی خوشحاله یهو با صدای بلند میخنده بیرون و این منو خیلی عصبی میکنه یا اینکه بخاطر اینکه تو خونه خیلی محدود بوده دوست داره آرایش کنه و منم دوست ندارم بیرون زیاد آرایش کنه اما با همه این مساعل خیلی همو دوست داریم و عاشق همیم و میخوام بزودی برم خاستگاریش چون خانواده هامون در جریان هستن حالا ممنون میشم منو کمک کنید از این سردرگمی در بیام و بتونم مشکلاتمون رو حل کنم یا اصلا مشکل ما حل میشه یا نه؟؟؟؟

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1338
    نوشته ها
    1,720
    تشکـر
    315
    تشکر شده 1,186 بار در 704 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : چجوری میتونم مشکلم را حل کنم؟؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط سامان12 نمایش پست ها
    سلام عرض میکنم خدمت دوستان و مشاورین محترم حدود یک سال است با دختری آشنا شدم و باهم قصد ازدواج داریم این دختر تا به قبل من دختری درس خوان و کمی خجالتی بود و با وارد شدن من به زندگیش تجربه جدیدی براش بودم و عاشق من شد به شدت تا جایی که بعضی اوقات من خودم اذیت میشدم اما به مرور جا افتاده تر شد و ب واقعیت ها کنار اومد و تونست عشقشو به من ثابت کنه و من هم خیلی دوسش دارم حالا با یه سری مساعل مشکل دارم مثلا این خانم وقتی میره بیرون چشمش به چیزای قشنگ خیلی درگیر میشه خودشم میگه من زیبا پسندم از روی نیتی هم نگاه نمیکنه اما خب من خیلی حساسم رو این مساعل والان یه جوریه وقتی میره بیرون من خیلی نگرانشم جوری که همش فکرم مشغوله بیرون از خونه خیلی جدیه اما من چون چندبار اینجور چیزایی دیدم ازش نگرانشم مثلا وقتی خوشحاله یهو با صدای بلند میخنده بیرون و این منو خیلی عصبی میکنه یا اینکه بخاطر اینکه تو خونه خیلی محدود بوده دوست داره آرایش کنه و منم دوست ندارم بیرون زیاد آرایش کنه اما با همه این مساعل خیلی همو دوست داریم و عاشق همیم و میخوام بزودی برم خاستگاریش چون خانواده هامون در جریان هستن حالا ممنون میشم منو کمک کنید از این سردرگمی در بیام و بتونم مشکلاتمون رو حل کنم یا اصلا مشکل ما حل میشه یا نه؟؟؟؟
    خوب نگاکن تو میتونی باهاش حرف بزنی که ناراحت نشه ... مثلا بهش بگو زشته بیرون بلند بخندی . یا مثلا چیزی رو دیدی بیرون زود چشمش گرفتش عادی برخورد کنه با کلاس باشه .. اینجور باهاش حرف بزن با منطق متقاعدش کن

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3884
    نوشته ها
    583
    تشکـر
    61
    تشکر شده 356 بار در 247 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : چجوری میتونم مشکلم را حل کنم؟؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط سامان12 نمایش پست ها
    سلام عرض میکنم خدمت دوستان و مشاورین محترم حدود یک سال است با دختری آشنا شدم و باهم قصد ازدواج داریم این دختر تا به قبل من دختری درس خوان و کمی خجالتی بود و با وارد شدن من به زندگیش تجربه جدیدی براش بودم و عاشق من شد به شدت تا جایی که بعضی اوقات من خودم اذیت میشدم اما به مرور جا افتاده تر شد و ب واقعیت ها کنار اومد و تونست عشقشو به من ثابت کنه و من هم خیلی دوسش دارم حالا با یه سری مساعل مشکل دارم مثلا این خانم وقتی میره بیرون چشمش به چیزای قشنگ خیلی درگیر میشه خودشم میگه من زیبا پسندم از روی نیتی هم نگاه نمیکنه اما خب من خیلی حساسم رو این مساعل والان یه جوریه وقتی میره بیرون من خیلی نگرانشم جوری که همش فکرم مشغوله بیرون از خونه خیلی جدیه اما من چون چندبار اینجور چیزایی دیدم ازش نگرانشم مثلا وقتی خوشحاله یهو با صدای بلند میخنده بیرون و این منو خیلی عصبی میکنه یا اینکه بخاطر اینکه تو خونه خیلی محدود بوده دوست داره آرایش کنه و منم دوست ندارم بیرون زیاد آرایش کنه اما با همه این مساعل خیلی همو دوست داریم و عاشق همیم و میخوام بزودی برم خاستگاریش چون خانواده هامون در جریان هستن حالا ممنون میشم منو کمک کنید از این سردرگمی در بیام و بتونم مشکلاتمون رو حل کنم یا اصلا مشکل ما حل میشه یا نه؟؟؟؟
    سلام . من با نظر آقا امين مخالفم . واسه چي هيجانات يك نفرو بخواين سركوب كنيد !!!؟؟؟؟ اگه بخواين مادام بهش امر و نهي كنيد و همش بهش بگين اينجوري باش اونجوري رفتار كن جدايي رابطتتون نزديكتر ميشه . سعي نكنيد سركوبش كنيد و باب ميل خودتون تغييرش بدين چون رابطتتون به نابودي كشيده ميشه .

  4. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2014
    شماره عضویت
    2762
    نوشته ها
    532
    تشکـر
    119
    تشکر شده 641 بار در 289 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : چجوری میتونم مشکلم را حل کنم؟؟

    منم با بهار شریف مخالفم - اگر با عشق و محبت نکاتی رو بهش بگی بهش نشون میدی که برات مهمه - عین همین هم بهش بگو که چون برات مهمه بهش میگی

  5. کاربران زیر از mronaldo بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  6. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2014
    شماره عضویت
    3322
    نوشته ها
    213
    تشکـر
    118
    تشکر شده 146 بار در 94 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : چجوری میتونم مشکلم را حل کنم؟؟

    سلام من یه جورایی هم بانظر بقیه موافقم هم مخالف.اگه خیلی زیاد بخوای بهش گیر بدی احساس تنفر پیدا میکنه نسبت به تو اگر هم زیاد گیر ندی ممکنه خطاهاش بیشتر بشه .تو باید اگه دوباربهش تذکر میدی بارسوم بهش چیزی نگ
    امضای ایشان
    توراباغیرمی بینم
    صدایم درنمی آید
    دلم میسوزدوکاری
    زدستم برنمی آید......


  7. کاربران زیر از خسته دل بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  8. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : چجوری میتونم مشکلم را حل کنم؟؟

    [replacer_img] همچین توضیح دادی که فکر کردیم سالهاست دارید با هم زندگی میکنید

    در مورد هر رفتاری میتونید خیلی راحت خواسته ات رو بهش بگی ...

    در مورد خندیدنش باید بگم میتونی واسش توضیح بدی که در کشوری هستش که مردمش به خندیدن حساسن و اگه با صدای بلند بخنده مردم

    در موردش فکرای خیلی خیلی بدی میکنن (متاسفانه)

    در مورد آرایش کردن میتونی همون مورد بالا رو بهش توضیح بدی ...

    و ازش بخوای که با آرایش ملایم هم آرایش کرده باشه و هم به حرف شما عمل کرده باشه ...

    در آخر بهت میگم فکرتو از این افکار پوسیده خالی کن و در کنار همسرت از زندگی لذت ببر و اینقدر به این مسائلی که میتونه مثل سم زندگی رو

    بهتون تلخ کنه اهمیت نده ... زندگی خیلی کوتاهه ازش لذت ببر
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  9. 3 کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  10. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    تیم مشاوره
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3829
    نوشته ها
    1,254
    تشکـر
    954
    تشکر شده 1,186 بار در 691 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : چجوری میتونم مشکلم را حل کنم؟؟

    البته باید هر دوطرف و نگه داشته ...

    هیچی در زندگی مثل حفظ تعادل نیست ...

    پس بهتره قبل از هر قراری برای ازدواج دختر و پسر با هم قرار بذارن
    که در هیچ موقعی که به هم تذکری و یا حرفی میزنن از هم ناراحت نشن

    به هر حال زن و مرد قراره در طول زندگی عیبای همو بپوشونن و نباید در این موارد از هم دلخور بشن ...

    البته گاهی این تذکرات اونقدر بالا میره که فرد از قالب خودش بیرون میاد و دیگه به چیزی و صراطی مستقیم نمیشه

    پس بهتره تا هنوز زندگی مشترک رو شروع نکردید ، مرز و حریم خودتونو برای هم مشخص کنید

    و اینم در نظر بگیرید که حفظ فردیت در ازدواج خیلی مهمه ... چیزیکه همه فکر میکنن باید در زندگی مشترگ اونو نادیده گرفت ...
    ویرایش توسط mahsa42 : 07-02-2014 در ساعت 08:20 PM
    امضای ایشان
    خدا آن حس زيباييست كه در تاريكي صحرا
    زمانيكه هراس مرگ ميدزدد سكوتت را
    يكي همچون نسيم دشت مي گويد
    كنارت هستم اي تنها...


  11. کاربران زیر از mahsa42 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  12. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4385
    نوشته ها
    528
    تشکـر
    1,425
    تشکر شده 866 بار در 371 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : چجوری میتونم مشکلم را حل کنم؟؟

    با اين توضيحات فكر نميكنم سنتون خيلي زياد باشه اين مدل رفتارهاي هيجاني بيشتر تو سن پايين تر پيش مياد و با گذشت زمان هم خودتون هم اون دختر شيطون جا افتاده تر ميشيدو صبورترو سنگين تر رفتار ميكنيد.نگران چي هستين؟شخصيت همسر آيندتون براي شما يه امتيازه كه ميتونه با اين هيجانات و سادگي كه داره به شما نشاط و روح زندگي بده. البته شما هم همونطور كه دوستان گفتن دورادور هواشو داشته باشين و گاهي تذكراتي بهش بدين اميدوارم خوشبخت و شاد باشيد
    امضای ایشان

  13. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2014
    شماره عضویت
    2438
    نوشته ها
    188
    تشکـر
    138
    تشکر شده 101 بار در 68 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : چجوری میتونم مشکلم را حل کنم؟؟

    اگه با محبت بهش بگی مشکلی پیش نمیاد. نه اینکه بگی زود باش آرایشتو پاک کن زنیکه!!!
    باید بگی عزیزدلم من اونقدر دوستت دارم که نمی تونم تحمل کنم یکی دیگه تورو به این زیبایی و با آرایش ببینه...

  14. کاربران زیر از لادن بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  15. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : چجوری میتونم مشکلم را حل کنم؟؟

    [replacer_img] حیف نیست که شور و اشتیاق رو اینجوری میخوایت در خودتون سرکوب کنید ...

    درسته که خوبه فرد با احترام و رفتار سنگین کارشو پیش ببره ... ولی اینکه این مسایل برای دوستمون خیلی حاد بشه که اسمشو گذاشته مشکل

    جای بحث داره ..

    بهتره همونطور که دوستان میگن خیلی راحت و با احترام بهش در این مورد توضیح بدی ...

    اگرم موقعی باشه که براش طلایی خریده باشید که نورعلی نوره ...

    یکی از دوستان در مورد سن گفت که درسته وقتی سن بالاتر میره فرد جاافتاده تر و متین تر میشه ..
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  16. کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  17. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4481
    نوشته ها
    92
    تشکـر
    2
    تشکر شده 25 بار در 19 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : چجوری میتونم مشکلم را حل کنم؟؟

    ممنونم از نظرات خوبتون ببینید متاسفانه این خانم تو خانواده ایه که پدرش خیلی محدودش کرده مثلا اگر یه ذره آرایش کنه به شدت باهاش برخورد میکنه به همین خاطر اشتیاقش برای این کار زیاد شده مثلا بجای اینکه یه ذره آرایش کنه وقتی میاد پیش من خیلی آرایش میکنه و میکه چون میام ژیش تو اینجوری آرایش میکنم و این باعث شده بارها باهم بحث کنیم مثلا میریم بیرون یه هو یه دوچرخه سوار میبینه سرشو بر میگردونه سمتش لبخند میزنه کلی باهاش برخورد میکنم که آخه این چه حرکتیه ناراحت میشه میگه من چون عاشق دوچرخه سواریم واسه اون ذوق کردم نه به اون آدمی که روی دوچرخست و میگه وقتایی که با منه خیلی خوشحال وقتایی که تنها بیرونه اخم میکنه همیشه و کاملا جدیه اما این منو کلافه میکنه و به شدت آزارم میده جوری که هر وقت یاذم میافته عداب میکشم نمیدونم واقعا چیکار کنم بحث یک عمر زندگی هم هستش خیلی منو دوست داره مثلا اگه یه روز جوابشو ندم انقدر زنگ میزنه و اس ام اس میده و کلی نگران میشه معلومه واقعا دوسم داره اما وقتی این رفتارارو میبینم سرد میشم همش میترسم تو این جامعه خراب اگه من پیشش نباشم و چنین رفتاری ازش سر بزنه با این همه گرگ... خیلی بهمم میریزه خیلی دوسش دارم اما یه آدمیم خیلی تعصب دارم رو این مسائل و یهو خالی میشم مثلا یه آدمیه همش دوست داره ازش تعریف بشه خدا نکنه یه بار یه چیزی بگم تا یک ماه داریم همش اونو بکشه وسط و من آسی بشم من 26 سالمه و ایشون 21 سالشه تو این سن خیلی حساسه همش میترسم مرتکب اشتباهی بشه خیلی سردرگمم میخواستیم بریم خواستگاری اما همش میافته عقب چون از باباش میترسه خیلی میگه میخوام تو یه شرایط خوب بهش بگم اما بقیه خنوادش کامل میدونن همه چیزو ممنون میشم کمکم کنید چجوری میتونم حل کنم این مشکلاتو اصلا حل میشه یا نه؟؟؟

  18. کاربران زیر از سامان12 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  19. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4481
    نوشته ها
    92
    تشکـر
    2
    تشکر شده 25 بار در 19 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : چجوری میتونم مشکلم را حل کنم؟؟

    ممنون میشم دوستان کمکم کنن مرسی

  20. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    Exclamation پاسخ : چجوری میتونم مشکلم را حل کنم؟؟

    خب با توضیحاتی که دادید نشون میده ایشون مثل یک دختر بچه است که داره دنیای اطرافشو تازه کشف میکنه ...

    ایشون مثل همون دختر بچه است و داره دنیای اطرافشو تازه با شما میبینه ...

    خب دیگه بدبختی خانواده های تعصبی که باعث میشن به جای رشد تفکر در فرزندشون اینجوری از جامعه جا بمونن ...

    به هرحال باید به ایشون وقت بدی تا کامل دنیای اطرافشو بشناسه و مثل یک بچه باید مواظبش باشی ...

    یک بچه رو اگه به امان خدا بسپاری معلوم نیست چه به سرش میاد ...

    ولی خب در این مورد برای ایشون مشکلی نیست چون با چیزای که یاد گرفته ...

    میتونه خودش رو حفظ کنه ... همونجوریکه تا الان خودش رو حفظ کرده ....

    پس اگه دوست داری باید در این مدت کنارش باشی تا فرایند شناسایی دنیای اطراف رو بگذرونه ...
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  21. کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  22. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    تیم مشاوره
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3829
    نوشته ها
    1,254
    تشکـر
    954
    تشکر شده 1,186 بار در 691 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : چجوری میتونم مشکلم را حل کنم؟؟

    خب راستش این یک قانون کلیه واسه همه ماها چه دختر و چه پسرمون ...

    بخاطر ساختار سنتی و بسته جامعه ما اینچنین افکاری تو سر و ذهن همه افراد یه جورایی هست ...

    حالا برای دوست شما این آزادی و نو بودن در مورد محیط اطرافش وجود داره ، مثل پاساژ و یا حتی پارک و یا همون دوچرخه سوار ...

    برای یک سری از افراد جامعه این رهایی با رفتن به یک شهر بزرگ نمود پیدا میکنه ...

    برای یک سری دیگه از افراد این رهایی و آزادی با رفتن به کشور خارجی خودشو نشون میده ...

    و ما در تمام این محیطها میتونیم چنین افرادی رو ببینیم که چنین رفتاری رو از خودشون نشون میدن

    پس کاری جز صبر کردن و دادن آگاهی در مورد محیط اطراف و صحبت دوستانه نمیتونید انجام بدید ...

    خب تا این محیط رو کامل لمس نکنه نمیتونه براش عادی بشه و از این تازگی بودن و به وجد اومدن دست بکشه ...
    امضای ایشان
    خدا آن حس زيباييست كه در تاريكي صحرا
    زمانيكه هراس مرگ ميدزدد سكوتت را
    يكي همچون نسيم دشت مي گويد
    كنارت هستم اي تنها...


  23. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4481
    نوشته ها
    92
    تشکـر
    2
    تشکر شده 25 بار در 19 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : چجوری میتونم مشکلم را حل کنم؟؟

    درسته دقیقا همینطوره اما مشکل اینه من هیشه پیشش نیستم و باید دائم نگرانش باشم خودش میگه از وقتی وارد دانشگاه شده دنیاش و خواسته هاش عوض شده منم خیلی باهاش صحبت میکنم اما مثلا دوستش اگه باهاش صحبت کنه به شدت تاثیر پذیره و این خیلی بده چند وقت پیش یکی از دوستاش با چندتا دختر آشناش کردن که درست حسابی نبودن و آرایشگاه داشتن و این چون عشق مد رنگ مو و از این چیزا رو داره رفته بود پیششون بدون اینکه به من بگه و اونجا میخواستن نگهش دارن و زنگ بزنن به یه پسر که بیاد و... که با کنک کاری و جیغ و داد از اونجا فرار کرده بود و من تا دو هفته تمام فکرم منفی بود و حالا خودش به این نتیجه رسیده که نباید به هر کسی اعتماد کنه و با اون دوستش قطع رابطه کرده اما مشکل اینه که جامعه ما انقدر خراب هست که اگه بخواد هر چیزیو تجربه کنه ممکنه فنا بشه من خیلی دوسش دارم خیلی دختر خوبیه همونیه که من میخوام اما این مسائل منو خیلی سرد کرده و سردرگمم بحث یک عمر زندگیه و مطمئنم اگر الان رابطه ما قطع بشه این دختر به فنا میره چون هیچ کس مواظبش نیست خانوادش که کلا تعطیلا.... نمیدونم چیکار کنم

  24. بالا | پست 16

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4481
    نوشته ها
    92
    تشکـر
    2
    تشکر شده 25 بار در 19 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : چجوری میتونم مشکلم را حل کنم؟؟

    ....

  25. بالا | پست 17

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4481
    نوشته ها
    92
    تشکـر
    2
    تشکر شده 25 بار در 19 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : چجوری میتونم مشکلم را حل کنم؟؟

    ممنون میشم راهنمایی کنید واقعا نمیدونم چیکار کنم

  26. بالا | پست 18

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : چجوری میتونم مشکلم را حل کنم؟؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط سامان12 نمایش پست ها
    درسته دقیقا همینطوره اما مشکل اینه من هیشه پیشش نیستم و باید دائم نگرانش باشم خودش میگه از وقتی وارد دانشگاه شده دنیاش و خواسته هاش عوض شده منم خیلی باهاش صحبت میکنم اما مثلا دوستش اگه باهاش صحبت کنه به شدت تاثیر پذیره و این خیلی بده چند وقت پیش یکی از دوستاش با چندتا دختر آشناش کردن که درست حسابی نبودن و آرایشگاه داشتن و این چون عشق مد رنگ مو و از این چیزا رو داره رفته بود پیششون بدون اینکه به من بگه و اونجا میخواستن نگهش دارن و زنگ بزنن به یه پسر که بیاد و... که با کنک کاری و جیغ و داد از اونجا فرار کرده بود و من تا دو هفته تمام فکرم منفی بود و حالا خودش به این نتیجه رسیده که نباید به هر کسی اعتماد کنه و با اون دوستش قطع رابطه کرده اما مشکل اینه که جامعه ما انقدر خراب هست که اگه بخواد هر چیزیو تجربه کنه ممکنه فنا بشه من خیلی دوسش دارم خیلی دختر خوبیه همونیه که من میخوام اما این مسائل منو خیلی سرد کرده و سردرگمم بحث یک عمر زندگیه و مطمئنم اگر الان رابطه ما قطع بشه این دختر به فنا میره چون هیچ کس مواظبش نیست خانوادش که کلا تعطیلا.... نمیدونم چیکار کنم

    خب سامان عزیز همه مشکلات رو که تو نباید حل کنی و نسبت به اونا احساس مسئولیتی کنی ...

    ایشون اگه واقعا" این اخلاقش باشه ، پس مطمئن باش نمیتونه خودشو با زندگی آینده تو وفق بده ...

    چون در حال تجربه دنیاییه که براش تازه است و در این میون به حرف کسای گوش میده که اونو برای شناخت این دنیا تشویق میکنه

    حالاشما هرچقدرم براشون توضیح بدی تاثیری نداره ...

    ولی اگه شمام یکی از این تشویق کننده ها براش بودید الان به شما نزدیکتر بود ....

    شاید این اتفاق تونسته باشه یه خورده حس احتیاط رو در وجودش فعال کنه ...

    گفتم مثل یه بچه است منتهی بچه دست به بخاری داغ میزنه و ایشون وارد یه محیط خراب میشه ... ولی خداروشکر که خدا نجاتش داده

    وگرنه هیچی معلوم نبود ...
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  27. بالا | پست 19

    عنوان کاربر
    تیم مشاوره
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3829
    نوشته ها
    1,254
    تشکـر
    954
    تشکر شده 1,186 بار در 691 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : چجوری میتونم مشکلم را حل کنم؟؟

    راستش چیکار میتونید برای چنین شخصی انجام بدید ؟

    مگه یه کارآگاه خصوصی استخدام کنید که 24 ساعته مواظبش باشه ...

    تازه اگرم ازدواج کنید و زیر یه سقف برید مشکلات شما بدتر میشه ... یکی از بدترین ازدواجهایکه محکوم به شکست میشه ...

    اینه که فرد با تصورات خاص خودش ازدواج کنه ... مثل الان شما که برای نجات این دختر میخوای باهاش ازدواج کنی ...

    ازدواج با مراقبت کردن فرق میکنه ...

    در ازدواج شما قرار نیست زندانبان باشید و همیشه اونو مواظبت کنید که مشکلی برای خودش و آبروی شما نیاره ...

    مسلم بدون خیلی نمیتونی تحمل کنی ...

    در یکی از این تاپیکها ی نمونه هست که مرد با دوبچه نمیتونه با رفتاری این زن چیکار بکنه ... الان اساس زندگیش داره از هم میپاشه

    پس خوب فکر کن و باهاش حرف بزن ... ولی خوب فکر کن
    امضای ایشان
    خدا آن حس زيباييست كه در تاريكي صحرا
    زمانيكه هراس مرگ ميدزدد سكوتت را
    يكي همچون نسيم دشت مي گويد
    كنارت هستم اي تنها...


  28. بالا | پست 20

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4672
    نوشته ها
    18
    تشکـر
    0
    تشکر شده 12 بار در 7 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : چجوری میتونم مشکلم را حل کنم؟؟

    بزار خودش تصمیم بگیره تو با تعصبی که داری اون رو عذاب میدی / چند بار شده هیچی نگی فقط نگاه کنه که تو ناراحت شدی ؟ / فقط سما مردا غر زدنتون خوب هستش / تو دانشگاه بهتون ثابت میشه که واقعا شما رو میخواد یا نه / صبر کن

  29. بالا | پست 21

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    7027
    نوشته ها
    118
    تشکـر
    47
    تشکر شده 62 بار در 32 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : رفتار های ناشایست نامزدم

    اگه یه روز جوابشو ندم انقدر زنگ میزنه و اس ام اس میده و کلی نگران میشه معلومه واقعا دوسم داره
    چقدر این جمله زیباس چقدر من منتظر همچین روزیم ! عزیز همچین فرصتیو از دست نده همچین ادمیو از دست نده ادمایی هستن که حسرت این موقعیت تو رو می خورن کاش همچین دختری بود من 24 ساعته مواظبش بودم کاش فقط یه نفر تو دنیا همچین بود واسه من بی تاب میشد نمی دونی نداشتنش چقد سخته از دستش نده

  30. کاربران زیر از jangyijin بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  31. بالا | پست 22

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    7052
    نوشته ها
    1,135
    تشکـر
    6,692
    تشکر شده 1,280 بار در 640 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : رفتار های ناشایست نامزدم

    بنظر من داری سخت میگیری خوب معلوم ک اون دختر هنوز جوانی نکرده خوب منم میرم بیرون اگر از چیزی خوشم بیاد تا ته نگاش میکنم اخ چ ربطی داره الان اگر خود شما چیزی رو نگاه کنید یعنی بهش علاقه مند شدید حرفتون منطقی نیست اون اگر میخاست با کسی باش میرفت دنبال زندگیش و اصلا بفکر ازدواج نمیوفتاد بدشم بزار یکم خودش تجربه کن چون خیلی جا داره تازه اول جوانیش بزار دانشگاش تموم بش جا میوفته ارایش برای اینکه میکنه ک شمارو از دست نده بدشم اگر مدام بخای بهش دستور بدی و درواقع افسارشو بگیری دست خودت اونم زود خسته میش و رابطتون ب نابودی کشیده میش جوری برخورد کن ک از باتو بودن لذت ببر ن اینکه مدام مث معلما هی بهش بگی اینجوری باش اونجور نباش براش ی حصار شخصیتی تعیین کن و خاسته هاتو توی چهار چوبی بزار تا اونم قبول کن سعی کن تا جایی ک امکان داره باهاش کنار بیای و از رفتاراش غول نساز تفاوتش با بقیه همین ک یکم شیطون باش

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. ترس از اشتباه
    توسط deadpool در انجمن وسواس فکری - عملی
    پاسخ: 16
    آخرين نوشته: 06-23-2014, 02:51 PM
  2. نمیدونم دارم با شوهرم زندگی می کنم یا تحملش ؟؟
    توسط hosna در انجمن اخلاق و رفتار همسر
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 04-26-2014, 11:06 AM
  3. چه کنم شوهرم به زن های دیگه نگاه نکنه؟
    توسط ستودنی در انجمن اخلاق و رفتار همسر
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 02-07-2014, 02:40 PM
  4. رازهایم را به همسرم بگویم؟؟!
    توسط Artin در انجمن روانشناسی ازدواج
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 12-25-2013, 11:43 PM
  5. از بین بردن علاقه بی نتیجه
    توسط hadad در انجمن سایر
    پاسخ: 4
    آخرين نوشته: 12-14-2013, 01:48 PM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد