با سلاممن احساس می کنم نامزدم خیلی پروو هست. احساس می کنم که که همش آویزونه، نه فقط آویزون خانواده من ، بلکه آویزون همه ی دوستاش. و سی و چهار سالشه و حتی نمی تونه یک حلقه خوب و یک عقد معمولی بگیره. و ما از دو تا شهر دور هستیم. میخواد بعد از عقد بیاد خونه ی ما مستقر بشه. برادرهام اصلاً راضی نیستن. و خودم هم احساس سرافکندگی می کنم. یک ساله که داریم تلفنی صحبت می کنیم. همش هم از توکل به خدا و انرژی مثبت حرف می زنه. تحصیلاتش بالاست . میگه الان باید درس بخونیم وقتی به جایی رسیدیم به بقیه کمک می کنیم. ولی من خیلی احساس بدی دارم و سردرگمم. یک ساله که وقت گذاشتم. هم دوسش دارم، هم ازش متنفرم. گاهی دوست دارم به هم بزنم. گاهی میترسم پشیمون بشم.احساس می کنم بی عرضه است. خیلی هم زود بهش بر می خوره. و خیلی تشنه ی اینه که بهش توجه کنم.