با سلام وعرض خسته نباشید .دختری مجرد هستم 32ساله که به تازگی با پسری 36 ساله آشنا شدم.این اولین تجربه من هست که با جنس مخالف ارتباط دارم وبه شرط شناخت وازدواج پذیرفتم .در این مدت که آشنا شدیم متوجه شدم ایشان سنت رو رد میکنن وزندگی مدزن را دوست دارد من به اندازه لازم سنت را قبول میکنم ولی مدرن رو هم تاحدی معقول میپذیرم با اصرار من مادرم از این رابطه مطلع شد وپافشاری که از طریق خانواده اقدام کنیم از طرفی هم علی معتقدد که ما همدیگر رو بشناسیم وبعد خانواده حتی برای بعضی از مسایل حاضر است پیش مشاور برویم وخانواده بعد از شناخت کامل .واز طرفی هم من کاشان هستم وعلی تهران وتاکید دارن همدیگر را حضوری ببینیم . مادرم هم معتقد است که باید تحقیق محلی انجام بدهیم تا اجازه بیرون رفتن را بدهن . اما علی معتقد که اول روحیات وفکرهای همدیگر را بشناسیم بعد . از یک طرف هم فوق العاده احساساتی است ومرتبا احساسش رو نسبت به من بیان میکند ودوست دارد من هم مثل او بیان کنم .به او گفتم که تا تعهدمان رسمی نشده من به اینصورت بیان نمیکنم . ومیگوید دوست دارم در زندگی مشترکمان افراطی به همسرم محبت کنم . از نظر شغلی هم چون مهندس معمار هستن پروژهای کار میگیرن وبعضی وقتها بیکار هستن ویا مربی شنا > من آدمی هستم که عشق وکار وتفریح را در چارچوب اعتدال میخاهم و لی ایشان عشق را افراطی وعاشق تفریح هستن البته خودش میگوید پسر مستقلی است وخودش ماشین وخونه خریده است.من دچار شک وتردید هستم ومواظب هستم که تحت تاثیر ابراز علاقه ایشان قرار نگیرم ومیترسم که به من دروغ بگوید .به نظر شما این احساس شک وتردید را چگونه به او بگوییم و چه جوری اون رو ترغیب کنم که از طریق خانواده اقدام کنه وبعد با هم بیرون برویم