نمایش نتایج: از 1 به 12 از 12

موضوع: خواستگاری از هم کلاسی

2082
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4570
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    3
    تشکر شده 3 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    Question خواستگاری از هم کلاسی

    باسلام دوستان گرامي از اينكه منو راهنمايي ميكنيد ازتون پيشاپيش ممنونم.

    من 26 سالمه چند وقتي بود كه داشتم تو شرايطي سخت كار ميكردم تقريبا شرايط آدمي رو داشتم كه تو يه جزيره به دور از آدماي ديگه زندگي ميكنه.يكم افسرده شده بودم.به خاطر همين تصميم گرفتم ادامه تحصيل بدم و تو دوره ارشد تو رشته اي متفاوت از رشته خودم ادامه تحصيل بدم كه ساده باشه و زياد فشار درسي نداشته باشم و روحيه بچه ها و دانشگاه حالمو بهتر كنه.من ساكن تبريزم ولي چون بابام نظامي بود تقريبا تمام ايران زندگي كردم.متولد قزوينم.با يه دختر آشنا شدم تو كلاسمون خيلي شيرينه و دوست داشتني.اما نه قيافه داره نه ظاهر آنچناني.معموليه.بعد از اينكه يكم اطلاعات جمع كردم راجع بهش ديدم كيس مناسبيه واسه من.از طريق پيامك بهش اطلاع دادم و يه روز اواخر ترم اول بهش پيشنهاد ازدواج دادم و ازش خواستم كه اگه ميخاد يه مدت با هام رفت و آمد داشته باشيم تا بهتر هم ديگرو بشناسيم.معلوم بود خوشحال بود.رفت با خانوادش (مادرش)صحبت كرد و مادرش گفت چون تهراني نيستم فرهنگمون فرق داره.وممكنه مشكل ايجاد بشه.

    راستش خانواده من مشكل مالي نداره و البته خودم هم وضعم بد نيست.بهش تو روز پيشنهادم گفتم اگه بخواهد ميتونه با من بياد يا من اصلا تهران ميمونم.خانوادم قول يه خونه بهم دادن البته تو شهرمون. منم اينجا يه خونه ميخرم.و مشكلي ندارم. از اون موقع بهم ميگه بچه سوسول بچه ننه.وقتي هم جدي باهاش برخورد كردم بهم ميگه پر رو و كلا بهش برميخوره.البته اطمينان دارم اونم بهم علاقه داره.چون چند بار پيش دوستاش اعتراف كرده.هر چند خودش رو به روم منكر ميشه.تو اين مدت تلاش كردم با محربوني وابسته بشه.اما ظاهرا چون ترسيده وابستم بشه داره ازم دوري ميكنه.يعني اينجوري احساس ميكنم.

    از طرفي ميدونم خودش دنبال يه كيس جدي خشن و مردونه هست.كه من با رفتارم تو دانشگاه به دنبال شادي و خوشي واستفاده از محيط شاد بچه ها بودم و اين دقيقا عكس اين خواسته اونه.يعني يه جورايي فك كنم زياد سبك بازي كردم.

    الانم كه تقربا ترم آخرمونه نه جواب تلفونامو ميده نه حرف ميزنه. واقعا نميدونم چيكار كنم.به راهنمايي واقعا نياز دارم.

  2. 2 کاربران زیر از آرين بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3884
    نوشته ها
    583
    تشکـر
    61
    تشکر شده 356 بار در 247 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : مغزم كار نميكنه

    اینجور که مشخصه مثل اینکه با ملاکاش سازگار نیستی . با جواب ندادنش داره یه پیامی رو بهت میفهمونه . اگه واقعا دوسش داری به نظرم موضوع رو خاتوادگی کن تا اونا هم در جریان رابطه باشن و کمکتون کنن. اینجوری خانواده ها هم با فرهنگ همدیگه آشنا میشن . چون توی ازدواج خیلی مهمه که 2 خانواده به دل هم بشینن.

  4. 3 کاربران زیر از بهار شريف بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : مغزم كار نميكنه

    نقل قول نوشته اصلی توسط آرين نمایش پست ها
    من 26 سالمه چند وقتي بود كه داشتم تو شرايطي سخت كار ميكردم تقريبا شرايط آدمي رو داشتم كه تو يه جزيره به دور از آدماي ديگه زندگي ميكنه.يكم افسرده شده بودم.به خاطر همين تصميم گرفتم ادامه تحصيل بدم و تو دوره ارشد تو رشته اي متفاوت از رشته خودم ادامه تحصيل بدم كه ساده باشه و زياد فشار درسي نداشته باشم و روحيه بچه ها و دانشگاه حالمو بهتر كنه.من ساكن تبريزم ولي چون بابام نظامي بود تقريبا تمام ايران زندگي كردم.متولد قزوينم.با يه دختر آشنا شدم تو كلاسمون خيلي شيرينه و دوست داشتني.اما نه قيافه داره نه ظاهر آنچناني.معموليه.بعد از اينكه يكم اطلاعات جمع كردم راجع بهش ديدم كيس مناسبيه واسه من.از طريق پيامك بهش اطلاع دادم و يه روز اواخر ترم اول بهش پيشنهاد ازدواج دادم و ازش خواستم كه اگه ميخاد يه مدت با هام رفت و آمد داشته باشيم تا بهتر هم ديگرو بشناسيم.معلوم بود خوشحال بود.رفت با خانوادش (مادرش)صحبت كرد و مادرش گفت چون تهراني نيستم فرهنگمون فرق داره.وممكنه مشكل ايجاد بشه.

    راستش خانواده من مشكل مالي نداره و البته خودم هم وضعم بد نيست.بهش تو روز پيشنهادم گفتم اگه بخواهد ميتونه با من بياد يا من اصلا تهران ميمونم.خانوادم قول يه خونه بهم دادن البته تو شهرمون. منم اينجا يه خونه ميخرم.و مشكلي ندارم. از اون موقع بهم ميگه بچه سوسول بچه ننه.وقتي هم جدي باهاش برخورد كردم بهم ميگه پر رو و كلا بهش برميخوره.البته اطمينان دارم اونم بهم علاقه داره.چون چند بار پيش دوستاش اعتراف كرده.هر چند خودش رو به روم منكر ميشه.تو اين مدت تلاش كردم با محربوني وابسته بشه.اما ظاهرا چون ترسيده وابستم بشه داره ازم دوري ميكنه.يعني اينجوري احساس ميكنم.
    خب شما برای درمان افسردگی باید به خودتون مسلط بشید نه اینکه اونو با وابستگی به یکی دیگه بخوایت بدست بیارید ...

    بعدشم شما در نگاه اول از این خانم خوشتون نیومده ولی بازم ادامه دادید و این بازخود درخواست با ضمیرناخوداگاه شما باعث این عقب گرد طرف مقابل شده ...

    دنیای ما پر از انرژی های صاتع شده از ماست ... وقتی شما در نگاه اول به خوشگلی اون اشاره کردید میشه فهمید که برخلاف خواسته درونیتون

    حرکت کردید ...

    در ضمن برای ازدواج باید شرایط زیادی رو در نظر گرفت و صرف اینکه دونفر از هم خوششون بیاد نیست ...

    خب ظاهرا" ایشون هیچ حسی نسبت به شما نداره و دلیل دوریشم همینه ... چون نمیخواد دورتر تر از خونواده اش زندگی کنه ...

    پس بهتره با یک صحبت رک و راست و صادقانه باهاشون متوجه بشید که واقعا" میخواد با شما ازدواج کنن یا نه

    و بعد خونواده خودت رو در جریان قرار بده ...

    ولی باید اینو در نظر بگیری که وضعیت اقتصادی خیلی خیلی در ازدواج های امروزی نقش داره
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  6. 3 کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    تیم مشاوره
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3829
    نوشته ها
    1,254
    تشکـر
    954
    تشکر شده 1,186 بار در 691 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : مغزم كار نميكنه

    منم نظرم اینه که ایشون نظری در مورد شما نداره ... و یه جورایی خواسته در این مدت با خودش فکر کنه ....

    و وقتی دیده نمیتونه با شرایط شما جور در بیاد ازتون فاصله گرفته ...

    راستش دخترا اونقدر احساسی هستن که اگه از شما خوشش اومده بود حمتا" با شما در تماس بود ...

    پس بهتره در این مورد اگه ایشون نظرش منفیه خیلی مودبانه و باوقار از این رابطه بیرون بیای ...

    وگرنه فکر کردن در مورد رابطه ایکه ممکنه هیچ نتیجه ای نداشته باشه بهتره تصمیم جدیدی بگیری ...
    امضای ایشان
    خدا آن حس زيباييست كه در تاريكي صحرا
    زمانيكه هراس مرگ ميدزدد سكوتت را
    يكي همچون نسيم دشت مي گويد
    كنارت هستم اي تنها...


  8. 2 کاربران زیر از mahsa42 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  9. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4570
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    3
    تشکر شده 3 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مغزم كار نميكنه

    خيلي ممنون از راهنمايي هايي كه كردين.

    راستش من از روز اول خانوادمو در جريان قرار داده بودم .يكي از دلايل اينكه فكر ميكنه من بچه ننه هستم هم همينه.
    تمامي حرفاي دوستان رو تصديق ميكنم و ممنونم كه منو راهنمايي ميكنين.اما منظور من اين بود كه من تو محيط دانشگاه جوري رفتار كردم كه برداشت اون جوريه كه من يه بچه ننه سوسول هستم كه تا حالا هر چي خواسته فراهم بوده براش و هيچ سختي نداشته تو زندگيش و البته هدف من هم از دانشگاه رفتن لذت بردن از دانشگاه و تفريح بوده يه جورايي بهم براي ادامه يه زندگي به عنوان تكيه گاه اعتماد نداره.بچه ها ي كلاس ما واسه پيدا كردن كار و پرستيژ و... اومدن درس بخونن ولي من نه و علت رو قبلا بهش اشاره كردم.

    از بد روز گار ايشون با من در شرايطي آشنا شد كه من در تلاش واسه بيخيلي و خوشگذروني بودم.و اصلا هم نتونستم اين نظر رو در ايشون تغير بدم.بهش هم علاقه دارم اگه به زيبايي اشاره كردم به اين خاطر بود كه بگم شخصي نيست كه خودشو بگيره.و من هم درگير ظاهر ايشون نيستم وعلاقه ام به ايشون كاملا سنجيده بوده و خوب همون طور كه گفتم اطمينان دارم اون هم بهم علاقه منده ولي اعتماد نداره.

    راستش از اول بهم نگفت كه اينطور فكر ميكنه.هر بار موضوعي رو بهونه كرد تا اينكه از طريق دوستشون متوجه شدم(اگه ميدونستم از اول خوب درست رفتار ميكردم).منظورم اين بود كه به نظر شما ادامه دادن تحت اين شرايط درسته .يا راه حلي واسه از بين بردن اين بي اعتمادي وجود داره.يه جورايي آدما وقتي به كسي نظري پيدا ميكنن ديگه برگردوندن اين طرز فكر كار ساده اي نيست.

  10. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3884
    نوشته ها
    583
    تشکـر
    61
    تشکر شده 356 بار در 247 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : مغزم كار نميكنه

    به نظر من اگه واقعا دوسش داري و ميبني كه ملاك هايي كه واسه ازدواج لازم داري رو اون خانم داره واسه خواستگاري رسمي اقدام كن . البته قبلش با خانم صحبت كن ببين ميتونيد شرايط همديگرو بپذيريد يا نه .
    وقتي حرف از خانواده ها وسط بياد ديگه دو طرف تعهد و مسئوليت پذير ميشن و تصميم هاي الكي نميگرن

  11. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : مغزم كار نميكنه

    نقل قول نوشته اصلی توسط آرين نمایش پست ها
    خيلي ممنون از راهنمايي هايي كه كردين.

    راستش من از روز اول خانوادمو در جريان قرار داده بودم .يكي از دلايل اينكه فكر ميكنه من بچه ننه هستم هم همينه.
    تمامي حرفاي دوستان رو تصديق ميكنم و ممنونم كه منو راهنمايي ميكنين.اما منظور من اين بود كه من تو محيط دانشگاه جوري رفتار كردم كه برداشت اون جوريه كه من يه بچه ننه سوسول هستم كه تا حالا هر چي خواسته فراهم بوده براش و هيچ سختي نداشته تو زندگيش و البته هدف من هم از دانشگاه رفتن لذت بردن از دانشگاه و تفريح بوده يه جورايي بهم براي ادامه يه زندگي به عنوان تكيه گاه اعتماد نداره.بچه ها ي كلاس ما واسه پيدا كردن كار و پرستيژ و... اومدن درس بخونن ولي من نه و علت رو قبلا بهش اشاره كردم.

    از بد روز گار ايشون با من در شرايطي آشنا شد كه من در تلاش واسه بيخيلي و خوشگذروني بودم.و اصلا هم نتونستم اين نظر رو در ايشون تغير بدم.بهش هم علاقه دارم اگه به زيبايي اشاره كردم به اين خاطر بود كه بگم شخصي نيست كه خودشو بگيره.و من هم درگير ظاهر ايشون نيستم وعلاقه ام به ايشون كاملا سنجيده بوده و خوب همون طور كه گفتم اطمينان دارم اون هم بهم علاقه منده ولي اعتماد نداره.

    راستش از اول بهم نگفت كه اينطور فكر ميكنه.هر بار موضوعي رو بهونه كرد تا اينكه از طريق دوستشون متوجه شدم(اگه ميدونستم از اول خوب درست رفتار ميكردم).منظورم اين بود كه به نظر شما ادامه دادن تحت اين شرايط درسته .يا راه حلي واسه از بين بردن اين بي اعتمادي وجود داره.يه جورايي آدما وقتي به كسي نظري پيدا ميكنن ديگه برگردوندن اين طرز فكر كار ساده اي نيست.

    خب دوست عزیز بهت پیشنهاد میکنم قید فردی رو که از اول بهت توهین میکنه رو بزنی ...

    اونم کسی که هنوز تورو نشناخته داره این حرف و رفتارو میکنه ....

    پس بهترین کار اینه که بیخیال بشی و اونو به حال خودش بذاری ...

    چون اگه به شما علاقه داشت اینکارو نمیکرد ... به هر حال بهتره از همین دوران که برای شادی و خوشگذرونی بهش وارد شدی لذت ببری

    و اینقدر به این چیزهای که مثل طناب به دست و پای ادم می پیچه توجه نکنی ...

    راستش قرار نیست که ما همیشه جواب مثبت بگیریم ... پس خوش باش و همین دم رو حال کن
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  12. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    تیم مشاوره
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3829
    نوشته ها
    1,254
    تشکـر
    954
    تشکر شده 1,186 بار در 691 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : مغزم كار نميكنه

    نقل قول نوشته اصلی توسط بهار شريف نمایش پست ها
    به نظر من اگه واقعا دوسش داري و ميبني كه ملاك هايي كه واسه ازدواج لازم داري رو اون خانم داره واسه خواستگاري رسمي اقدام كن . البته قبلش با خانم صحبت كن ببين ميتونيد شرايط همديگرو بپذيريد يا نه .
    وقتي حرف از خانواده ها وسط بياد ديگه دو طرف تعهد و مسئوليت پذير ميشن و تصميم هاي الكي نميگرن

    بهار جان من فکر میکنم این درخواست یه جورایی برای وقت گذرونی بوده و به همین خاطره که وجه اشتراکی بینشون نیست

    به هر حال اون خانم خیلی راحت ایشون رو از خودش رونده چون معیار دیگه ای رو در ذهن داره ...

    الان خیلی سخته که بخواد به ایشون بقبولونه که اون چیزی که ازش دیده شخصیت واقعی ایشون نیست و ایشون فردی به قول دخترسوسول نیست

    واقعا" مشکله که بخوای به کسیکه نمیخواد تورو ببینه اینو اثبات کنی ...
    امضای ایشان
    خدا آن حس زيباييست كه در تاريكي صحرا
    زمانيكه هراس مرگ ميدزدد سكوتت را
    يكي همچون نسيم دشت مي گويد
    كنارت هستم اي تنها...


  13. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4570
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    3
    تشکر شده 3 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مغزم كار نميكنه

    نوشته ها بار معاني متفاوتي دارن.توهين نكرده.شايد نوشته هاي من اينجور به نظر بياد.ولي ايشون كاملا محترمانه برخورد كردن.من خودم هم گاهي به عقب بر ميگردم نيگاه ميكنم ميبينم راست ميگه اينطور به نظر ميام.از اين بابت شايد بايد در مورد نگارش من خورده گرفت."بهار جان من فکر میکنم این درخواست یه جورایی برای وقت گذرونی بوده و به همین خاطره که وجه اشتراکی بینشون نیست"البته نه به اون شدت كه شما ميگيد.وقت گذروني نبوده.يه دختر وسيله وقت گذروني نيست.يه انسانه .اولشو با شك و ترديد شروع كردم.اوايل فقط يه حس كنجكاوي بودش.يه جورايي يه احساس آشنايي داشتم.برام جالب بود.راستش يه جورايي خودم تصميم گرفتم عاشق بشم.خيليا ميگن يهو فلانيو ديدم وتو اولين نگاه......خوب در مورد من اينطور نبود.اوايل نگران خيلي چيزا بودم و مسؤوليت كه نميخاستم زندگي بنده خدارو خراب كنم.خوب احساسم هم قوي بود ولي نميتونستم به خاطر يه احساس زندگي خودم و يه بنده خدارو خراب كنم.راستش شرايط به گونه ايه كه حتي اگه نخوايم همو ببينيم بازم تو پايان نامه با هم ديگه هستيم.و يه جورايي ميخام بهش به عنوان يه شانس نگاه كنم.خوب كار عملي شرايطش با كلاس درس فرق داره.براي من (نه به خاطر خودم شايد به خاطر موقعيت خانوادگي يا چيزاي ديگه) كيس هاي زيادي بوده .ولي به نظرم تنها دختريه كه خودمو ديده و اين برام ارزشمنده.دليل اينكه بهش علاقه مند شدم همين بود.اوايل فكر ميكردم مثل بقيه باشه ولي نبود.اگه بهش برسم اوني كه واقعا موفق و خوش شانس بوده منم .به نظرم ارزش داره يكم بخاطرش بزرگ بشم و از يه چيزايي دوري كنم.فقط نميدونم چطور ذهنيتش رو عوض كنم.مشكل دومم اينه كه نميخام رسمي و خشك رفتار كنم.با اين شرايط اطمينان دارم خرابترش ميكنم.يعني چطور ميشه هم سنگين و قابل احترام بود هم مهربون و دلچسب.يهو عوض شدنم هم خوب نيست ميترسم فك كنه دارم تظاهر ميكنم و نقش بازي ميكنم.ولي وقت زيادي هم ندارم.درضمن ممنونم كه دارين اينجوري با حوصله راهنماييم ميكنين.

  14. کاربران زیر از آرين بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  15. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3884
    نوشته ها
    583
    تشکـر
    61
    تشکر شده 356 بار در 247 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : مغزم كار نميكنه

    به نظرم بهترین کار اینه که ازش بخوای یه جلسه باهاش صحبت کنی و بگی که اخلاق و طرز فکرت عوض شده و یه فرصت دوباره ازش بخوای تا به صورت منطقی تر با همدیگه آشنا بشین

  16. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : مغزم كار نميكنه

    نقل قول نوشته اصلی توسط آرين نمایش پست ها
    نوشته ها بار معاني متفاوتي دارن.توهين نكرده.شايد نوشته هاي من اينجور به نظر بياد.ولي ايشون كاملا محترمانه برخورد كردن.من خودم هم گاهي به عقب بر ميگردم نيگاه ميكنم ميبينم راست ميگه اينطور به نظر ميام.از اين بابت شايد بايد در مورد نگارش من خورده گرفت."بهار جان من فکر میکنم این درخواست یه جورایی برای وقت گذرونی بوده و به همین خاطره که وجه اشتراکی بینشون نیست"البته نه به اون شدت كه شما ميگيد.وقت گذروني نبوده.يه دختر وسيله وقت گذروني نيست.يه انسانه .اولشو با شك و ترديد شروع كردم.اوايل فقط يه حس كنجكاوي بودش.يه جورايي يه احساس آشنايي داشتم.برام جالب بود.راستش يه جورايي خودم تصميم گرفتم عاشق بشم.خيليا ميگن يهو فلانيو ديدم وتو اولين نگاه......خوب در مورد من اينطور نبود.اوايل نگران خيلي چيزا بودم و مسؤوليت كه نميخاستم زندگي بنده خدارو خراب كنم.خوب احساسم هم قوي بود ولي نميتونستم به خاطر يه احساس زندگي خودم و يه بنده خدارو خراب كنم.راستش شرايط به گونه ايه كه حتي اگه نخوايم همو ببينيم بازم تو پايان نامه با هم ديگه هستيم.و يه جورايي ميخام بهش به عنوان يه شانس نگاه كنم.خوب كار عملي شرايطش با كلاس درس فرق داره.براي من (نه به خاطر خودم شايد به خاطر موقعيت خانوادگي يا چيزاي ديگه) كيس هاي زيادي بوده .ولي به نظرم تنها دختريه كه خودمو ديده و اين برام ارزشمنده.دليل اينكه بهش علاقه مند شدم همين بود.اوايل فكر ميكردم مثل بقيه باشه ولي نبود.اگه بهش برسم اوني كه واقعا موفق و خوش شانس بوده منم .به نظرم ارزش داره يكم بخاطرش بزرگ بشم و از يه چيزايي دوري كنم.فقط نميدونم چطور ذهنيتش رو عوض كنم.مشكل دومم اينه كه نميخام رسمي و خشك رفتار كنم.با اين شرايط اطمينان دارم خرابترش ميكنم.يعني چطور ميشه هم سنگين و قابل احترام بود هم مهربون و دلچسب.يهو عوض شدنم هم خوب نيست ميترسم فك كنه دارم تظاهر ميكنم و نقش بازي ميكنم.ولي وقت زيادي هم ندارم.درضمن ممنونم كه دارين اينجوري با حوصله راهنماييم ميكنين.
    خب الان خیلی بهتر شد و همه متوجه شدیم که مام در این مورد مقصر بودید...

    و چیزیکه مهمتره اینه که میخوایت اوضاع رو درست کنید ...

    پس بهتون تبریک میگم ... و بهتون میگم هیچ چیزی مثل اینکه با یک شاخه گل سر حرفتون رو باز کنید ...

    ولی قبلش میتونید از یک واسطه مورد اطمینان کمک بگیرید ...

    تا بتونید باهاش حرف بزنید ... اینجوری دیگه خیالت راحت میشه و میدونی چه اتفاقی قراره بیفته ...
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  17. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    تیم مشاوره
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3829
    نوشته ها
    1,254
    تشکـر
    954
    تشکر شده 1,186 بار در 691 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : مغزم كار نميكنه

    من معتقدم اگه خیلی راحت و محترمانه باهاش حرف بزنی میتونی نظرشو جلب کنی ...

    ما دخترا خیلی زود قبول میکنیم ... ولی میتونیم رفتار مصنوعی رو هم تشخیص بدیم پس بهتره خودت باشی و خیلی راحت باهاش حرف بزنی

    و همه این حرفایکه به ما گفتی رو به اونم بگی ... صادقانه

    خب اگه دقت کنی وقتی توضیح دادی نظرات دوستانم عوض شد ... خب خودت بهتر میدونی که هر عملی عکس العملی داره

    پس وقتی صادقانه باهاش حرف بزنی ... اونم صادقانه بهت میگه که چه تصمیمی داره ...
    امضای ایشان
    خدا آن حس زيباييست كه در تاريكي صحرا
    زمانيكه هراس مرگ ميدزدد سكوتت را
    يكي همچون نسيم دشت مي گويد
    كنارت هستم اي تنها...


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. روش نشون دادن عشق
    توسط parham در انجمن روابط دختر و پسر
    پاسخ: 13
    آخرين نوشته: 10-02-2022, 03:21 AM
  2. اين رنگ هاي دكوراسيون شما رو باهوش تر ميكند
    توسط m@ede در انجمن روانشناسی رنگ و هنر
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 05-01-2014, 10:16 PM
  3. 20 عادتي كه دندان ها را خراب ميكند
    توسط m@ede در انجمن سلامت دهان و دندان
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 04-12-2014, 11:20 PM
  4. نمیدونم چطور برخورد کنم ؟
    توسط حنا در انجمن روابط دختر و پسر
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 11-27-2013, 03:54 PM
  5. همسر شکاک
    توسط Sara در انجمن اخلاق و رفتار همسر
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 09-12-2013, 01:03 PM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد