سلام خانم الیسا
بزار خودمو معرفی کنم
اسمم پیمان 26 سالمه
دوست پسر مهسا. مهسا کسی که از این سایت مشاوره گرفته و شما بهش جواب دادین. با موضوع (
عشق/کمک)
اولا که شما چجور مشاوری هستی که یه طرفه قضاوت میکنی.
من مهسا رو دوستش دارم ولی خود خواه نیستم دیگه.
من تو یه خوانوادهی متشنج بزرگ نشدم...
حالا که جواب مهسا رو دادی حرفای منم بشنو بهش فکر کن بعد جواب بده لطفا.
من و مهسا 14 ساله با همیم .از بچگی.
عشقی که بینمون بود زبانزد خاص و عام بود. همه چی از سال86 شروع شد. از وقتی که من دانشجوی قزوین شدم...
ترم 1 دانشگام جو گیر بودم و بچه. دختر دورم زیاد بود. ولی همه میدونستن که من با مهسا دوستم. به مهسا نگفتم چون نمی تونست قبول کنه .الان که بهش فکر میکنم کارم جز اشتباه چیزی نبوده.
اگه بخوام اختلافامونو بگم تو اینجا نمیشه. شاید یه مشاوره ی حضوری.
من یه آدم متعصب بی فکر بودم. مهسا راست میگه. نمیزاشتم با دوستاش بگرده چون همیشه ترس اینکه بخواد بشه مثل بقیه دیوونم میکرد.
یه سری کارای احمقانه که الان بهشون فکر میکنم تازه میفهمم چکار کردم.
مهسا گفت 5 بار کتکش زدم
زدن دختر بزرگ ترین اشتباهی بوود که داشتم. گفت بی دلیل زدم...
درسته که هر دلیلی باشه من حق دست درازی نداشتم ولی بی دلیلم نبوده...
اصلا نمیخوام کارمو توجیح کنم. میدونم اشتباه کردم.
من و مهسا 45 روزه باهم قهریم. سر چی...؟! سر یه عکس...
عکس یه گوشی تو دستای من... عکسی که گوشی نیست. یه کنترله که با یه زاویه تو دستمه که شبیه گوشیه. حتی ال ای دی جلوی کنترل مشخصه و هنوز موجوده.
مهسا سر این 14 سال زندگی و ول کرد...
بعد دو هفته که داشتم دیوونه میشدم چون دلیلی پیدا نمیکردم جلوی راهشو گرفتم.
میخواست خودشو از ماشین بندازه بیروون. زدمش...
تو این مدت خیلی رو خودم و اخلاقام کار کردم .ولی دیگه دیر شده واسه ساختن.
خیلی التماسش کردم... گفت نه
تا 4 روز پیش.....
به طور اتفاقی فهمیدم دوست پسر داره.....
3 ماهه پسررو میشناسه و 2 ماهه که دوستن. ما 45 روزه بهم زدیم...
به نظرم دلیل بهونه کردن عکسو فهمیدم.
من بهش حق نمیدم که خیانت کنه.ولی میدونم کارای خودم باعث و بانیش شده...
من دستم به هیچ دختری جز مهسا نخورده.
وقتی فهمیدم دوست پسر داره شکستم... ولی از ته دلم بخشیدمش.
حتی با پسره رفتم بیرون.
از این آدمای عوضیه با ظاهر بره...
ولی به نظرم دل مهسا رو برده.
من حاضرم هر کاری بکنم که زندگیمون درست شه...
حتی بهش گفتم بره جایی که راحته(پیش مهدی) ولی بذاره منتظرش بمونم.
من کنار اومدم با مهدی... چون خودم بد بودم. فکرش میکشتم ولی راحتی مهسا رو میخوام.
من سربازم. شمارمو میذارم واستون.
اگه میشه به رابطمون کمک کنید.
خییلی حرفا هست که باید بزنم...
خوشبختانه مهسا به شما اعتماد پیدا کرده حرف شما رو قبول کرده....
تو بدی من شکی نیست. ولی این همه سال همیشه بد بودم...؟!
لطفا یه وقت ویژه بذار واسمون. اگه جایی مشاوره میدین آدرسو بذارین واسم.
این شماره منه
منتظرم ...
09362100354