نمایش نتایج: از 1 به 13 از 13

موضوع: دوستش دارم

1606
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4606
    نوشته ها
    21
    تشکـر
    20
    تشکر شده 26 بار در 11 پست
    میزان امتیاز
    0

    دوستش دارم

    سلام من 24 سالمه نمیدونم من مقصرم یا خانوادم به که به اینجا رسیدم واون اینه که برای پر کردن تنهایام، کمبود های زندگیم، نداشتن محبت و حامی، خلاهای زندگیم چند سالی هست که به دوستی های تلفنی عادت کردم و اینجوری تنهایامو پر میکنم چون کسی ندارم که درکم کنه منو بفهمه سر این موضوع همیشه با خانوادم درگیر بودم و چندباری موضوع فهمیدن و دعواهای مفصل و گوشیم ازم گرفتن و بدتر محدودم کردن به جای اینکه کمکم کنن و بپرسن دردت چیه و اعتماد که بهم داشتن از بین رفته این روند همیشگی بوده و واسه فرار از این شرایط به ازدواج فکر میکنم تا ازدواج کنم بلکه راحت شم ولی شرایط مناسبی فراهم نشده تا اینکه با یکی آشنا شدم که از هر نظر مناسبه و ایدهآله رابطه خیلی خیلی خوبی هم با هم داریم یه رابطه منعقول و منطقی ولی باز پنهانی چون فعلا اون قصدش دوستیه فقط و بارها بهم گفته که من فعلا به تو هیچ قولی ندادم ولی من میخوام این رابطه به ازدواج تبدیل بشه و به راحتی نمیخوام از دستش بدم و کنار برم واسه همین همه ی تلاشمو میکنم تا حفظش کنم ولی چقد میتونم اینجوری ادامه بدم چون خانوادم دوباره شک کردن این بار اگه بفهمن همه چی تمومه دیگه نه میتونم برم سر کار نه بیرون اصلا باید کلید زندگی خاموش کنم و بمیرماز یه طرفم من ادم نیستم نباید زندگی کنم حالا که یکی هست که دوسش دارم و باهاش به آرامش میرسم و اون بزرگترین شانس و فرصت زندگیمه چیکار کنم از همه چی سیر شدم میخوام به خودم این فرصتو بدم ولی چه جوری؟

  2. 2 کاربران زیر از اولدوز بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3884
    نوشته ها
    583
    تشکـر
    61
    تشکر شده 356 بار در 247 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : چیکار کنم؟؟؟

    با همديگه رفت و آمد بيرون هم دارين ؟

  4. 3 کاربران زیر از بهار شريف بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4606
    نوشته ها
    21
    تشکـر
    20
    تشکر شده 26 بار در 11 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : چیکار کنم؟؟؟

    بله اون32 سالشه تا حالا با کسی ارتباط و رابطه دوستی نداشته و قبل از شروع رابطه یه موضوعی پیش اومد که با هم هم صحبت شدیم چون در اول اصلا قصد دوستی نداشتیم خیلی راحت با هم حرف زدیم بدون پنهانکاری یا محافظه کاری واسه همین میگم بیرون هم با هم میریم

  6. 2 کاربران زیر از اولدوز بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3884
    نوشته ها
    583
    تشکـر
    61
    تشکر شده 356 بار در 247 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : چیکار کنم؟؟؟

    بايد تكليفتو روشن كني چون اون شايد اصلا قصد ازدواج نداشته باشه

  8. 3 کاربران زیر از بهار شريف بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  9. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4606
    نوشته ها
    21
    تشکـر
    20
    تشکر شده 26 بار در 11 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : چیکار کنم؟؟؟

    آره ولی ما هنوز یک ماه هم نیست که با هم هستیم الان خیلی زوده واسه قضاوت و تصمیم گیری میخوام حداقل 2-3 ماه بگذره و بعد این مدت میشه انتخاب کرد اگه بعدش بازم حرفی از ازدواج نبود به این رابطه خاتمه بدم ولی این مدتو چیکار کنم اگه بفهمن شرایط سختیه

  10. 2 کاربران زیر از اولدوز بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  11. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3884
    نوشته ها
    583
    تشکـر
    61
    تشکر شده 356 بار در 247 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : چیکار کنم؟؟؟

    خوب سعي كن توي خونه باهاش تلفني صحبت نكني و بهش شرايطتتو بگو . بگو بهت س بزنه

  12. 4 کاربران زیر از بهار شريف بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  13. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2014
    شماره عضویت
    3322
    نوشته ها
    213
    تشکـر
    118
    تشکر شده 146 بار در 94 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : چیکار کنم؟؟؟

    سلام تمام تلاشت روبکن که کسی نفهمه درضمن سعی کن بهش وابسته نشی تااگه خواستی ترکش کنی برات اینکار راحت تربشه.
    امضای ایشان
    توراباغیرمی بینم
    صدایم درنمی آید
    دلم میسوزدوکاری
    زدستم برنمی آید......


  14. 4 کاربران زیر از خسته دل بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  15. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4385
    نوشته ها
    528
    تشکـر
    1,425
    تشکر شده 866 بار در 371 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : چیکار کنم؟؟؟

    سلام،البته با اين وضعي كه من ميبينم همين الانم بهش وابسته شدي!!!
    فقط بهتره طي اين چند ماه مدام بهش از ازدواج و شرايط سختت صحبت نكني.
    فقط ازدواج راه حل فراراز خانواده نيست تو توي اين 1 ماه چه شناختي از شخصيتو خانواده و خصوصيات اون پيدا كردي كه انقدر سريع ميخوايي انتخابش كني؟عزيزم سعي كن براي بهتر كردن شرايطت تو خانواده خودتو از چاله به چاه نندازي.
    قبل از تصميم به ازدواج اول به خصوصيات و شرايطش نگاه كن و اونو تو اين چند ماه بسنج و خواهشا خواهشا وخواهشا احساساتي تصميم نگير.اگه يه چرخي تو اين سايت بزني و با مسائل و مشكلات متاهليني كه بي منطق تصميم به ازدواج گرفتن نگاه كني ميبيني خيلي ها آرزوي اينو دارن كه هنوز خونه پدري باشن با همه اون سخت گيري ها وگير دادناي خانواده.
    اينارو گفتم كه سريع تصميم نگيري ،اگه تو اين مدت ديدي اون طرف از هر لحاظ برات مناسبه ميتوني روش حساب كني و منتظر تصميمش باشي اما اگه اينطور نبود براي پر كردن تنهاييات راههاي ديگه اي هم هست عزيزم.
    امضای ایشان

  16. 3 کاربران زیر از zbahane بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  17. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : چیکار کنم؟؟؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط اولدوز نمایش پست ها
    سلام من 24 سالمه نمیدونم من مقصرم یا خانوادم به که به اینجا رسیدم واون اینه که برای پر کردن تنهایام، کمبود های زندگیم، نداشتن محبت و حامی، خلاهای زندگیم چند سالی هست که به دوستی های تلفنی عادت کردم و اینجوری تنهایامو پر میکنم چون کسی ندارم که درکم کنه منو بفهمه سر این موضوع همیشه با خانوادم درگیر بودم و چندباری موضوع فهمیدن و دعواهای مفصل و گوشیم ازم گرفتن و بدتر محدودم کردن به جای اینکه کمکم کنن و بپرسن دردت چیه و اعتماد که بهم داشتن از بین رفته این روند همیشگی بوده و واسه فرار از این شرایط به ازدواج فکر میکنم تا ازدواج کنم بلکه راحت شم ولی شرایط مناسبی فراهم نشده تا اینکه با یکی آشنا شدم که از هر نظر مناسبه و ایدهآله رابطه خیلی خیلی خوبی هم با هم داریم یه رابطه منعقول و منطقی ولی باز پنهانی چون فعلا اون قصدش دوستیه فقط و بارها بهم گفته که من فعلا به تو هیچ قولی ندادم ولی من میخوام این رابطه به ازدواج تبدیل بشه و به راحتی نمیخوام از دستش بدم و کنار برم واسه همین همه ی تلاشمو میکنم تا حفظش کنم ولی چقد میتونم اینجوری ادامه بدم چون خانوادم دوباره شک کردن این بار اگه بفهمن همه چی تمومه دیگه نه میتونم برم سر کار نه بیرون اصلا باید کلید زندگی خاموش کنم و بمیرماز یه طرفم من ادم نیستم نباید زندگی کنم حالا که یکی هست که دوسش دارم و باهاش به آرامش میرسم و اون بزرگترین شانس و فرصت زندگیمه چیکار کنم از همه چی سیر شدم میخوام به خودم این فرصتو بدم ولی چه جوری؟

    خب فکر کنم شما قراره خودت رو از چاله به چاه بندازی ...

    البته نه همه این دوستی ها خوب نیستن ، فقط به این خاطر که مشکلی رو حل نکرده میخوای اونو با چیزی به اسم ازدواج حل کنی ...

    الان یک ماه نشده که دوست شدی، و این همه وابستگی خب خودت قضاوت کن ، بعد از ماه ها دوستی چقدر وابسته خواهی شد ؟!؟

    اونوقت علاوه بر مشکلات خونه باید سختی عاشق شدنم هش اضافه کنی...

    ولی به ایشون وقت بده تا مثلا" یک ماه که فکراشو بکنه و در مورد ازدواج به شما جواب بده ...

    اگه جواب مثبت بود که چه خوب ولی اگه جواب منفی بود باید انقدر قوی باشی که بتونی خودت رو بیرون بکشی ...
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  18. 3 کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  19. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3489
    نوشته ها
    290
    تشکـر
    90
    تشکر شده 233 بار در 133 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : چیکار کنم؟؟؟

    منم با حرفای فرخ موافقم بخاطر تنهایی نباید زندگیتو خراب کنی
    ازدواج صحبت یه روز دو روز نیست صحبت یه عمر زندگیه نباید انقد عادی در موردش تصمیم بگیری

  20. 4 کاربران زیر از کیانا2 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  21. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    تیم مشاوره
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3829
    نوشته ها
    1,254
    تشکـر
    954
    تشکر شده 1,186 بار در 691 پست
    میزان امتیاز
    11

    Lightbulb پاسخ : چیکار کنم؟؟؟

    خب مسئله اصلی اینجاست که شما بجای اینکه اعتماد خونواده رو جلب کنید و راهی برای نزدیکی به اونا پیدا کنید ...

    دقیقا" راه فرار رو انتخاب کردید ، واسه همینم هست که الان ترس دارید که نکنه به این رابطه شما آگاه بشن ...

    هر کسی تو خونواده خودش مشکلات داره و در این مورد شمام تنها نیستی

    ولی باید راه نزدیک شدن به اونا و جلب اعتماد کردن به اونارو پیدا کنی

    در مورد این آقا باید بگم که ایشون هیچ قصد و برنامه ای برای زندگی ندارن و فکر کنم شما ازش انتظار بیجایی دارید

    این یه دوستی ساده است و بقول خودتون از اول قصدی برای دوستی هم نداشتید چه برسه به ازدواج ...!

    خب اگه بخوای با این حالت ازدواج کنی که از خونواده فرار کرده باشید ، ین میتونه در آینده باعث سرزنش شدن شما در زندگی آینده بشه ...
    امضای ایشان
    خدا آن حس زيباييست كه در تاريكي صحرا
    زمانيكه هراس مرگ ميدزدد سكوتت را
    يكي همچون نسيم دشت مي گويد
    كنارت هستم اي تنها...


  22. 3 کاربران زیر از mahsa42 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  23. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4606
    نوشته ها
    21
    تشکـر
    20
    تشکر شده 26 بار در 11 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : چیکار کنم؟؟؟

    سلام بله کاملا با نظر شما موافقم منم همه سعیمو میکنم تا به اینجا که خیلی ادم معقول و خوبی بوده امیدوارم بعد گذشت یک یا دو ماه خودش به نتیجه برسه و با من همراه شه که نشه هم ادامه این رابطه بی فایدس مشکلی به مشکلاتم اضافه میکنه ولی الان ناچارا مجبورم که فقط منتظر باشم

  24. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3884
    نوشته ها
    583
    تشکـر
    61
    تشکر شده 356 بار در 247 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : چیکار کنم؟؟؟

    به نظر من هم توي يكي دو ماه نميشه كسي رو واسه ازدواج محك زد . فعلا رابطه معقول با هم داشته باشيد تا بتونيد همديگرو خوب بشناسيد . شايد اون هم بخواد ببينه ميتونه در آينده باهاتون باشه يا نه . در نهايت خيلي به اين رابطه ها دلخوش نكنيد كه وقتي سرانجامش باب ميلتون نبود از درون نابود بشين .

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. دوستان کمکم کنید
    توسط mahtabb در انجمن روابط دختر و پسر
    پاسخ: 7
    آخرين نوشته: 10-20-2014, 02:31 PM
  2. دوستداران کله‌ پاچه بخوانند!
    توسط m@ede در انجمن نکات تغذیه ای
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 06-16-2014, 02:54 AM
  3. دوستش ندارم
    توسط مینا58 در انجمن سرد شدن رابطه
    پاسخ: 11
    آخرين نوشته: 01-14-2014, 02:20 PM
  4. فهمیده ک دوستش دارم!
    توسط توحید در انجمن روابط دختر و پسر
    پاسخ: 9
    آخرين نوشته: 01-04-2014, 08:40 PM
  5. واقعا دوستش دارم
    توسط unforgiven در انجمن روابط دختر و پسر
    پاسخ: 11
    آخرين نوشته: 01-03-2014, 04:14 PM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد