سلام دختری هستم 17ساله تک فرزندم...مشکل من این است که پدرم اجازه نمیده جایی روم حتی با دوستان در همه مواردی که به او گفتم همیشه مخالفت کرده..لازم بع ذکر است که خودشان جایی نمی روند مشغول کار . من تنها بارها با جواب نه انها دلم شکسته چکار باید بکنم؟
سلام دختری هستم 17ساله تک فرزندم...مشکل من این است که پدرم اجازه نمیده جایی روم حتی با دوستان در همه مواردی که به او گفتم همیشه مخالفت کرده..لازم بع ذکر است که خودشان جایی نمی روند مشغول کار . من تنها بارها با جواب نه انها دلم شکسته چکار باید بکنم؟
سلام عزیزم . دقیقا درک میکنم که چه روزهایی رو داری میگذرونی . اونا نگرانت هستن و دلشون نمیخاد عزیز دلشون بهش آسیبی برسه . وقتی که بزرگتر شدی خدا را شکر میکنی که خیلی از جاها نذاشتن بری و آسیبی ندیدی و با خیال راحت ازدواج میکنی نه اینکه همش نگران باشی نکنه خواستگارت بفهمه و ..
دقیقا!!!!!!!
راستش نه این رفتار خانواده درسته و نه رفتار خانواده های بیخیال ...
راستش من نمیدونم چرا ماها نمیتونیم بین رفتارامون تعادل برقرار کنیم ...
خب اینکه ایشون در حال حاضر با رفتار پدر و مادرش از خیلی گزندهای جامعه خراب بیرون حفظ شده ، و این جای شکر داره
ولی خب خانواده ایشون باید دنیای بیرون رو به ایشون نشون بدن و اونو با خطرات و در عین حال زیبایهاش آشنا کنن...
اینجوری شخص میتونه با لمس خطرات در کنار تجربه خانواده با اونا آشنا بشه و در آینده بخاطر ندونستن اونا به دردسر نیفته
خـــــدانـگهــــــدار
والا چی بگم ...
به هرحال خانواده ایشون صلاح رو بهتر میدونن ... در واقع باید همه جوره بررسی کرد ...
ولی زندانی کردن کسی هم نمیتونه کار ساز باشه ... ممکنه اونو از اجتماع دور و باعث ترسش بشه ...
در این مواقع اعتماد بنفس از بین میره و فرد گوشه گیر میشه ...
و تمام دنیاش میشه همین دنیای مجازی ، و دوستان مجازی که میتونه خیلی از اتفاقات رو به وجود بیاره ....
ولی خب کسی نمیدونه ایشون در چه محیطی قرار داره که خونواده چنین تصمیمی گرفته
خدا آن حس زيباييست كه در تاريكي صحرا
زمانيكه هراس مرگ ميدزدد سكوتت را
يكي همچون نسيم دشت مي گويد
كنارت هستم اي تنها...
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)