نمایش نتایج: از 1 به 8 از 8

موضوع: شوهرم ازجمع گریزونه

1203
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4630
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    شوهرم ازجمع گریزونه

    با سلام من سه سال عقدبودم ونزدیک به 8ماهه عروسی کردیم شوهرمن توجمع رفتارش عالیه خوب صحبت میکنه وخوب برخوردمیکنه اماخونه که میرم هم اون چیزای ک گفته شده روتحلیل میکنه وخیال بافی بدمیکنه زود به همه چیز وهمه کس بدبین میشه زودعصبی میشه دوست نداره توجمع خونوادگی ما باشه اگه کسی چیزی بهش بگه زودبهش برمیخوره میگه منظوربدداشت چه توخونواده من چه توخوانواده خودش این باعث میشه هرچن وقت یک بارقیدرفتن به خونه مادرموبزنه حتی نمیذاره منم برم مثلن چن وقت قبل توعقدخواهرمن نیومددرصورتی ک تادوساعت قبلش اونجابودیه دفعه رفت حتی تلفنشوهم جواب ندادبعدم زنگ زدبهم ومنم گریه انداخت بااینکه کسی چیزی بهش نگفته بودخونوادم بااحترام باهاش برخوردمیکنن بااینکه هرچن وقت یکبارقطع رابطه میکنه بعداوناپیش قدم میشن وبه روشم نمیارن شایدخودشم ازرفتارش ناراضیه هربارقول میده دیگه اینجوررفتارونداشته باشه امابازم زیرش میزنه نمیتونه خودشوکنترل کنه شایدزودبه همه کس الفاظ بدونسبت میده حالاهم چندروزپیش خونواده ام منودوتا خواهرموباشوهراشونوبراافطا رکردن دعوت کردن گف نمیریم منم نذاشت برم بااینکه مادرم دعوتش کردوگفت باشه اماباعث ناراحتی من وخونوادم شدحقم به خودش میده الانم دوباره میگه من دیگه خونه مادرت نمیام نمیدونم چیکارکنم راهنماییم کنیدتوعصبانیت همه چیزبه من وخانواده ام میگه امامن کوچکترین بی احترامی به خودش وخانواده اش نکردم همیشه هم من کوتاه میام چون اگه قهرکنم یارفتارموباهاش عوض کنم بیشترنسبت به خانواده ام بدبین میشه راهنماییم کنیدچیکارکنم

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4385
    نوشته ها
    528
    تشکـر
    1,425
    تشکر شده 866 بار در 371 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : شوهرم ازجمع گریزونه

    سلام عزيزم،قبلا اتفاقي حرفي نارضايتيه آشكاري .....ازطرف خانوادت نسبت به همسرت مطرح نشده كه باعث بدبيني و دوري اون شده باشه؟
    تاحالا باهاش تو آرامش صحبت كردين؟
    امضای ایشان

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4062
    نوشته ها
    167
    تشکـر
    60
    تشکر شده 115 بار در 69 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : شوهرم ازجمع گریزونه


    سعی کن یک مدت همه اش ازش تعریف کن
    بهش اعتماد به نفس بده
    الکی بگو خانواده ام و فلان کس و اینا..فلان تعریف رو ازت کردن و ..
    خلاصه که آستین هاتو بالا بزن و درمانش کن گناه داره
    این جوری می تونی درمانش کنی من خودم امتحان کردم قبلا جواب می ده امیدوارم در مورد مشکل تو هم صادق باشه
    شاد باشی

  4. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4630
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : شوهرم ازجمع گریزونه

    خیلی باهاش صحبت کردم ولی با اینکهپشیمونه وگاهی اوقات قول میده اینجوررفتارنکنه بازم یه باره توموقعیتی همون رفتارومیکنه میفهمم خودشم اذیت میشه به هیچ کسم اعتمادنداره

  5. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4062
    نوشته ها
    167
    تشکـر
    60
    تشکر شده 115 بار در 69 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : شوهرم ازجمع گریزونه

    مستقیم راجع به این قضیه باهاش صحبت نکن
    اتفاقا باید بهش القا کنی که مشکلی ندارد
    به نظر من البته

  6. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4385
    نوشته ها
    528
    تشکـر
    1,425
    تشکر شده 866 بار در 371 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : شوهرم ازجمع گریزونه

    منم با نظرات سوزان موافقم.
    بهتره غير مستقيم با تعريفايي كه از جانب خانوادت ازش ميكني خودت كمك كنيوعوضش كني و اون حس بد بيني و نسبت به خانوادت ازش دور كني.
    امضای ایشان

  7. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : شوهرم ازجمع گریزونه

    نقل قول نوشته اصلی توسط 8298793 نمایش پست ها
    با سلام من سه سال عقدبودم ونزدیک به 8ماهه عروسی کردیم شوهرمن توجمع رفتارش عالیه خوب صحبت میکنه وخوب برخوردمیکنه اماخونه که میرم هم اون چیزای ک گفته شده روتحلیل میکنه وخیال بافی بدمیکنه زود به همه چیز وهمه کس بدبین میشه زودعصبی میشه دوست نداره توجمع خونوادگی ما باشه اگه کسی چیزی بهش بگه زودبهش برمیخوره میگه منظوربدداشت چه توخونواده من چه توخوانواده خودش این باعث میشه هرچن وقت یک بارقیدرفتن به خونه مادرموبزنه حتی نمیذاره منم برم مثلن چن وقت قبل توعقدخواهرمن نیومددرصورتی ک تادوساعت قبلش اونجابودیه دفعه رفت حتی تلفنشوهم جواب ندادبعدم زنگ زدبهم ومنم گریه انداخت بااینکه کسی چیزی بهش نگفته بودخونوادم بااحترام باهاش برخوردمیکنن بااینکه هرچن وقت یکبارقطع رابطه میکنه بعداوناپیش قدم میشن وبه روشم نمیارن شایدخودشم ازرفتارش ناراضیه هربارقول میده دیگه اینجوررفتارونداشته باشه امابازم زیرش میزنه نمیتونه خودشوکنترل کنه شایدزودبه همه کس الفاظ بدونسبت میده حالاهم چندروزپیش خونواده ام منودوتا خواهرموباشوهراشونوبراافطا رکردن دعوت کردن گف نمیریم منم نذاشت برم بااینکه مادرم دعوتش کردوگفت باشه اماباعث ناراحتی من وخونوادم شدحقم به خودش میده الانم دوباره میگه من دیگه خونه مادرت نمیام نمیدونم چیکارکنم راهنماییم کنیدتوعصبانیت همه چیزبه من وخانواده ام میگه امامن کوچکترین بی احترامی به خودش وخانواده اش نکردم همیشه هم من کوتاه میام چون اگه قهرکنم یارفتارموباهاش عوض کنم بیشترنسبت به خانواده ام بدبین میشه راهنماییم کنیدچیکارکنم

    بعضی از افراد تنهایی را دوست دارند چرا که مهارت تعامل با دیگران را نیاموخته اند اما بعضی دیگر تمایل دارند در جمع باشند ولی نمی توانند!


    - گروهی در فرایند رشد و یادگیری آموخته اند که تنها زندگی کنند...

    - برخی دیگر به دلیل کمبود اعتماد به نفس, تنهایی را انتخاب می کنند....

    آنها از حضور در جمع می ترسند. فکر می کنند ممکن است مورد تمسخر دیگران قرار بگیرند...

    یا در جمع پذیرفته نشوند. آنها حرفی برای گفتن در جمع ندارند...

    بودن در کنار دیگران, ساختار روانی این افراد را تحت فشار قرار می دهد...


    - عده ای از حضور در جمع می ترسند چرا که تصور می کنند کاستی ها آنها در میان دیگران به چشم می آید...

    این افراد از چهره, لباس, خانواده, تحصیلات و.. خود احساس شرم می کنند...

    خب در مورد وهرتون باید گفت که از جمع گریزون نیست بلکه بدبینه ....

    در ضمن اینکه خودش میدونه که این خصلتش خیلی بده ...

    پس میتونید به مشاوره مراجعه کنید ...


    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  8. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    تیم مشاوره
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3829
    نوشته ها
    1,254
    تشکـر
    954
    تشکر شده 1,186 بار در 691 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : شوهرم ازجمع گریزونه

    نقل قول نوشته اصلی توسط سوزان نمایش پست ها
    مستقیم راجع به این قضیه باهاش صحبت نکن
    اتفاقا باید بهش القا کنی که مشکلی ندارد
    به نظر من البته
    اگه در این مورد بهش القاء بشه که مشکلی نداره و در این مورد اعتماد بنفس پیدا کنه ...

    دیگه به هیچ درمانی جواب نمیده ... و ممکنه دچار رفتار دوگانه و خودشیفته ام بشه ...

    پس بهتره حالا که خودش میدونه که خلق بدی داره به روانپزشک مراجعه کنن و ریشه این بدبینی رو در بیارن ...

    این بدبینی ها میتونه تبدیل به شکاک بودنم بشه و زندگی رو خیلی سختتر بکنه
    امضای ایشان
    خدا آن حس زيباييست كه در تاريكي صحرا
    زمانيكه هراس مرگ ميدزدد سكوتت را
    يكي همچون نسيم دشت مي گويد
    كنارت هستم اي تنها...


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. از اسکیزوفرنی بیشتر بدانیم
    توسط Artin در انجمن بیماریهای اعصاب و روان
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 02-26-2014, 12:20 AM
  2. موردی را که از اسکیزوفرنی نمی دانید
    توسط R e z a در انجمن بیماریهای اعصاب و روان
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 11-19-2013, 12:54 AM
  3. کتاب اسکیزوفرنی
    توسط R e z a در انجمن معرفی کتب روانشناسی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 11-04-2013, 01:26 AM
  4. آیا اسکیزوفرنی و جرم با هم رابطه دارند ؟!
    توسط R e z a در انجمن بیماریهای اعصاب و روان
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 10-27-2013, 01:25 AM
  5. ارتباط بین عفونت دوران بارداری و اسکیزوفرنی
    توسط R e z a در انجمن بیماریهای اعصاب و روان
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 10-03-2013, 10:33 AM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد