سلام
من دختری 21 ساله هستم،و همسرم 23 ساله.ما مدت 4 ماه است که عقد کرده ایم.پدر و مادر من خارج از کشور زندگی میکنند(بنا به شرایط شغلی پدرم) و بعد از 3،4 سال به ایران برمی گردند. با توجه به شرایط من و همسرم در خانه ما با هم زندگی میکردیم و اخر هفته ها به منزل پدر ایشون میرفتیم و میموندیم.
همانطور که گفتم من بر اساس شرایط مجبورم که برای دیدن خانواده ام بروم خارج از کشور. دفعه اول عید بود که 25 روز بودم و برگشتم
دفعه دوم هم خرداد بود که بعد از امتحانات امدم،همسرم عصبی است ، ایشون از دوریه من خیلی احساس دلتنگی میکنه که من هم خودم دلتنگ میشوم ولی با توجه به شرایط اینکه من هنوز تو عقدم و تدارک لباس نامزدی برای جشن و همچنین معذب بودنم خانه انها تصمیم گرفتم که به جای 27 روز(البته همین مقدار هم با کلی کلنجار رفتن و قربون صدقه حاصل شده) تا اخر ماه مبارک(حدودا 42 روز) بمانم و بعد با مادرم به ایران بروم چون دیگر دوست ندارم خیلی با خانواده اش رفت و امد کنم،نمیخواهم حرمتها شکسته شود و در کارم دخالت کنند.
حالا با شوهرم سر این مساله بحثمان شد و او در اخر بسیار عصبانی شد و گفت که حتی به قیمت از دست رفتن زندگیش این رویه رو اصلاح خواهد کرد و به پدرش گفت واو با پدرم تماس گرفت و بعد از صجبت پدرم گفت که من صلاخ نمیبینم که بعد از این بحثها دخترم تنهایی برود.
حالا شوهرم با من یک روز است که هیچ تماسی نگرفته .میخواستم ببینم که الان باید چیکار کنم؟ایا من اقدامی برای اشتی کنم یا بذارم که خودش مسایلش را حل کند و او پیش قدم شود؟؟
با این کدرورت پیش امده غرور شوهرم خیلی شکسته چون بارها خواست که من بیایم ولی من با توجه به شرایطم نمیتوانستم
ممنون میشم که کمک کنید.