نمایش نتایج: از 1 به 17 از 17

موضوع: تعصب در دوارن عقد

2023
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4654
    نوشته ها
    21
    تشکـر
    0
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    تعصب در دوارن عقد

    سلام دوستان احتیاج به راهنمایی دارم من دوماه که عقد کردم همسرم هم خیلی دوست دارم و ایشون هم به من علاقه دارن از همه لحاظ هم برام کم نمیذاره ولی یه مشکلی که منو اذیت میکنه اینه که یه سری اخلاقا داره که محدومیکنه مثلا هر جا برم باید بهش بگم حتی تا سر کوچه هم برم باید اطلاع بدم همش میترسه ترکش کنم همش کنترلم میکنه با اینکه خیلی مهربونه و قدرمو میدونه ولی این اخلاقاش اذیتم میکنه وقتی در این مورد باهاش حرف میزنم یه جوری میشه استرس بهش دست میده خودم هم بعد پشیمون میشم که چرا گفتم . الان هم خیلی دلم گرفته سر همین موضوع حسابی دعوامون شد و باهاش قهر کردم یه روزه اصلا جوابشو ندادم اومد خونه مامانمو واسطه کرد ولی آشتی نکردم اعصابم بهم ریخته میترسم برم تو زندگیش بدتر بشه چیکار کنم؟

  2. کاربران زیر از سولماز22 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4655
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : راهنمایی کنید لطفا

    سلام
    خوب این کار همسرت احتمالا از یه حرکتی یه چیزی نشات میگیره که ذاتا دوست نداره اما به ظاهر باهاش مشکلی نداره

  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4385
    نوشته ها
    528
    تشکـر
    1,425
    تشکر شده 866 بار در 371 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : راهنمایی کنید لطفا

    سلام عزيزم،براساس تجربه شخصي اينوميتونم بگم كه آقايون اوايل زندگي بسيار حساس و تعصبي هستن وقتي چند سالي بگذره و مطمعن بشن كه مال خودشون شدي از حساسيتشون كم ميشه.
    البته به هرحال يك سري مسائل و رفتو آمدهارو بايدگفت اما نه كوچكترين كار يا به قول شما تا سر كوچه رفتن رو اينجوري اونم عادت ميكنه كه كمتر سوال و جواب كنه.
    مگه با اينكه شما بهش اطلاع ميدين كه كجا ميخوايين برين اون با رفتنتون مخالفتي ميكنه؟
    امضای ایشان

  5. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1338
    نوشته ها
    1,720
    تشکـر
    315
    تشکر شده 1,186 بار در 704 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : راهنمایی کنید لطفا

    نقل قول نوشته اصلی توسط سولماز22 نمایش پست ها
    سلام دوستان احتیاج به راهنمایی دارم من دوماه که عقد کردم همسرم هم خیلی دوست دارم و ایشون هم به من علاقه دارن از همه لحاظ هم برام کم نمیذاره ولی یه مشکلی که منو اذیت میکنه اینه که یه سری اخلاقا داره که محدومیکنه مثلا هر جا برم باید بهش بگم حتی تا سر کوچه هم برم باید اطلاع بدم همش میترسه ترکش کنم همش کنترلم میکنه با اینکه خیلی مهربونه و قدرمو میدونه ولی این اخلاقاش اذیتم میکنه وقتی در این مورد باهاش حرف میزنم یه جوری میشه استرس بهش دست میده خودم هم بعد پشیمون میشم که چرا گفتم . الان هم خیلی دلم گرفته سر همین موضوع حسابی دعوامون شد و باهاش قهر کردم یه روزه اصلا جوابشو ندادم اومد خونه مامانمو واسطه کرد ولی آشتی نکردم اعصابم بهم ریخته میترسم برم تو زندگیش بدتر بشه چیکار کنم؟
    خیلی ها اینجورن و این میتونه میزان دوست داشتن اونو به تو برسونه ... دوست داره از هر لحظه تو خبر داشته باشه .. این به میزان علاقه و محبت طرف به همه چی بر میگرده . وبه نظرم خوبه ولی نه تا حد زیادش . و این همه میتونه با حرف زدن حل بشه

  6. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4654
    نوشته ها
    21
    تشکـر
    0
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : راهنمایی کنید لطفا

    آخه این چه دوست داشتنیه وقتی من اذیت میشم و احساس میکنم که بهم اعتماد نداره . این همه راه برای اینکه عشقشو بهم نشون بده چرا از این طریق ؟؟؟ اینجوری ازش دلسرد میشم . باور کنید خیلی کوتاه میام هر موقع هم میرم جایی بهش اطلاع میدم چون نمیخوام بینمون دعوا بشه از دعوا و ناراحتی بیزارم مگه چقدر عمر میکنم که بخوام به ناراحت بگذرونم ولی خوب یه وقتی میشه واقعا سرم شلوغه یادم میره بهش بگم رفتم بیرون . یه بار رفته بودم بیرون بدون اطلاع تو خیابون بودم که تماس گرفت صدای ماشین و هیاهوی بیرون و که شنید عصبانی شد و دعوا که چرا بهم نگفتی بیرونی واقعا شکه شدم از طرز برخوردش . اگه پیامک بفرسته یا اینکه تماس بگیره من جواب ندم مثلا خواب باشم یا هر کار دیگه ای که نتونم همون لحظه جواب بدم دیگه باید کلی قسم بخورم و تا باورش بشه فکر میکنه از قصد جوابشو ندادم .

  7. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4654
    نوشته ها
    21
    تشکـر
    0
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : راهنمایی کنید لطفا

    باهاش حرف زدم گوش نمیده . مشکل دیگه ای هم که دارم اینه که ما الان عقد هستیم و ازدواج نکردیم . فرهنگ جامعه ما اینو نمیپذیره که دوران عقد من مرتب یا طولانی مدت برم خونه پدر همسرم واقعا خانوادم اجازه نمیدن به خصوص اینکه بخوام شب بمونم ولی همسرم این قضیه رو درک نمیکنه میگه حتما ازمن بدت میاد که نمیای خونمون میگه ما زن و شوهریم این حرفا همش الکیه درسته که زن و شوهریم ولی یه سری حرمت ها هست که باید رعایت کنم من دخترم چیزایی که یه دختر باید رعایت کنه خیلی مهمه و بیشتر از پسره باید شان و شخصیت خودمو حفظ کنم نمیشه که از صبح تا شب برم خونشون اصلا راحت نیستم به نظر شما درست نمیگم؟ آخه چیکار کنم با همسرم چه طور قانعش کنم و باهاش حرف بزنم؟؟

  8. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3884
    نوشته ها
    583
    تشکـر
    61
    تشکر شده 356 بار در 247 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : راهنمایی کنید لطفا

    ببين اين كه ميگي همش بايد در جريان كارات بگذاريش اشكالي نداره ، اين كارو بكن . به قول دوستمون اوايل اكثر پسرها همين طور هستن ولي بعد از يه مدت كه اعتمادش بهت 100 % بشه ديگه خودش كم كم بهت ميفهمونه كه نيازي نيست همش در جريان بگذاريش .
    و اين موضوع كه حد و حدود دوران عقد رو ميدوني خيلي خوبه . سعي كن اين حدود رو رعايت كني تا هميشه واسه شوهرت جذاب باشي .
    سعي كن تا جايي كه عرف اجازه ميده باهاش باشي . و ازش بخواه تو رو دركت كنه .

  9. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4654
    نوشته ها
    21
    تشکـر
    0
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : راهنمایی کنید لطفا

    ممنون از راهنماییاتون دوستان

  10. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4654
    نوشته ها
    21
    تشکـر
    0
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : راهنمایی کنید لطفا

    میترسم که شکاک باشه میترسم برم تو زندگیش محدودم کنه

  11. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2014
    شماره عضویت
    3322
    نوشته ها
    213
    تشکـر
    118
    تشکر شده 146 بار در 94 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : راهنمایی کنید لطفا

    سلام این جریان هیچ ربطی به دوست داشتن نداره زن بعداز ازدواج هرجا بخوادبره باید ازهمسرش اجازه بگیره حتی ازنظر اسلام هم خارج شدن زن بدون اجازه مرده اشکال داره!
    امضای ایشان
    توراباغیرمی بینم
    صدایم درنمی آید
    دلم میسوزدوکاری
    زدستم برنمی آید......


  12. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4654
    نوشته ها
    21
    تشکـر
    0
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : راهنمایی کنید لطفا

    ولی من قبول ندارم چون من هم انسانم و حق دارم و هیچ ضرورتی نمیبینم که بخوام از همسرم اجازه بگیرم من آقابالا سر نمیخوام شرریک زندگی میخوام

  13. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4385
    نوشته ها
    528
    تشکـر
    1,425
    تشکر شده 866 بار در 371 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : راهنمایی کنید لطفا

    شماچقدر نگراني عزيزم مگه الان كه خونه پدر هستي براي بيرون رفتن از خونه و انجام حتي كاراي شخصيه بيرون از منزل به پدر يا مادرت اطلاع نميدي؟
    اين عمل يك زن رو به ديد اجازه گرفتن نگاه نكن..
    خوب آقايون بيشتر تو جامعه هستنو ناهنجاريهاي جامعه رو بيشتر از ما خانوما ميبيننو ميشنون و اين طبيعيه كه نگران عزيزاشون بشن اونم شما كه يه خانوم جوون هستينو همسرتون چون تازه به شما رسيده ميترسه خداي نكرده از دستتون بده...
    فقط جهت اطلاع همسر يا خانواده بهتره بهشون خبر بديم..
    اون تو اين دوران بيشتر از اينكه احساس همسر بودن داشته باشه حس يه محافظو داره بهت قول ميدم كه اين به اصطلاح مشكل بعد از ازدواج البته يك سالي طول ميكشه كه برطرف ميشه..
    امضای ایشان

  14. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8941
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : تعصب در دوارن عقد

    سلام منم مشکل شما رو دارم ولی خیلی جدیدی تر تا حدی که نمیذاره برم خونه داییم خواهرم ویا اگر عروسیی از سمت ما دعوت شیم نمیزاره برم خیلی عصبانیم همش فکر میکنم ازش جداشم بهتره میشه کمکم کنید

  15. کاربران زیر از eli and reza بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  16. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    19921
    نوشته ها
    1
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : تعصب در دوارن عقد

    سلام دوستان! من تازه واردم!!!!!!!!!!!
    منم همین مشکلو دارم!اما خیلی خیلی خیلی جدی تر!!!!!!!!!!!!!!خیلیم سریع نیاز ب راهنمایی دارم!
    ی سال با پسری دوست بودم! خیلی رابطمون خوب بود!من نمیخواستم باهاش ازدواج کنم ب دلایلی ک همه رو مو ب مو بهش گفتم و اونم گف ک مشکلی نیستو منو بخاطر خودم میخواد!ما اون اصرارکرد و منم قبول کردم.با هم نامزد کردیم! اما کم کم سخت گیر شد و ب هرچیز کوچیکی گیرداد!هرروز بحث میکرد باهام.هم مغروره ,هم تعصبیه و هم لجباز!.... هرروزم داره بدتر از روز قبل میشه!
    اونقد سخت گیر شده ک من تو خونه صب تا شب تنهام!حق ندارم بدون اجازش آب بخورم!با همه دوستام رابطم قط شده!با همه فامیلا رابطم قط شده.میه حق نداری کسی حتی داداشت بهت اس داد جواب بدی.حق نداری بیای بیرون.حق نداری با دوستات حرف بزنی.در حدی شده ککسی میاد خونمون بهم میگه بندازش بیرون وگرنه از هم جدا میشیم....دونفر از دوستام هستن ک خیلی با ایمان و محجبن اما با اونام اجازه ندارم حرف بزنم.اونام حق ندارن بیان خونمون.اگه بیان میگه باید بندازیشون بیرون.کلا رابطم ب دنیای بیرون قط شده.میگه بعد عروسی چون پیشتم نگرانت نیستم و هر جا بری باهات میام.اما الن نمیتونم بذارم بری.
    پدر من 6 ساله فوت شده و ما ی خانواده سه نفری هستیم.منو مامانمو داداشم!توی ی شهرغریبیم و آشناییم نداریم ک بگم رفتو آمد تو خونمون زیاده! دارم کم کم افسرده میشم.اسم مشاور ک میارم دیونه میشه و میگه من نیازی ب این چیزا ندارم...
    تعصبی در حدی ک ب من اجازه نمیده حتی پای کامپیوتر بشینم یا با اینترنت کار کنم.هر برنامه یا بازی ک داخل گوشیم میریزم باد بدونه.هر فیلمی ک نگا میکنم میگه دگه حق نداری بینی.هر کاری ک میکنم ازم ایراد میگیره و بحثمیکنه.بهم میگه هر جا خواستی بری اجاه بگیر اما وقتی اجازه میگیرمباز بحث میکنه ک تو چرا برا بیرون رفتن اجازه گرفتی و حق نداری پاتو از خونه بذاری بیرون.
    تا حالام با این همه بحثو سخت گیریاش بهش حتی ی دروغم نگفتم!همیشه باهاش صادق بودم.بهم میگه مث چشاش بهم اعتماد داره!(منم بودم اگه صب تا شب تو خونه زندونیش میکردم بهش اعتماد میکردم خب!)
    واقعا نمیدونم چیکار کنم و چجوری باهاش صحبت کنم.سر انکه ی لیوان قهوه بدون اجازش درست کردمو خوردم ی ماهه ک بهم اس نداده و گفته همه چی بین ما تموم شده ...ببینید من چی میکشم! شما ک خوبید بوخودا!
    توی این ی ماه فقط ی بار اس داده! اونم با مامانم رفته بودم پارک نشسته بودیم ک نمیدونم از کجا فهمیده و اس داده ک من زن ولگرد نمیخوام برو ب فکر ی شوهر دیگه باش....
    من چیکارش کنم اخه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

  17. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2015
    شماره عضویت
    16510
    نوشته ها
    225
    تشکـر
    76
    تشکر شده 143 بار در 94 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : تعصب در دوارن عقد

    ازش جدا شو به نظر من . مشکل داره

    Sent from my GT-I9300 using Tapatalk

  18. بالا | پست 16

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    14663
    نوشته ها
    6
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : تعصب در دوارن عقد

    عجب

  19. بالا | پست 17

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    15518
    نوشته ها
    117
    تشکـر
    98
    تشکر شده 77 بار در 54 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : تعصب در دوارن عقد

    نقل قول نوشته اصلی توسط maryam86 نمایش پست ها
    سلام دوستان! من تازه واردم!!!!!!!!!!!
    منم همین مشکلو دارم!اما خیلی خیلی خیلی جدی تر!!!!!!!!!!!!!!خیلیم سریع نیاز ب راهنمایی دارم!
    ی سال با پسری دوست بودم! خیلی رابطمون خوب بود!من نمیخواستم باهاش ازدواج کنم ب دلایلی ک همه رو مو ب مو بهش گفتم و اونم گف ک مشکلی نیستو منو بخاطر خودم میخواد!ما اون اصرارکرد و منم قبول کردم.با هم نامزد کردیم! اما کم کم سخت گیر شد و ب هرچیز کوچیکی گیرداد!هرروز بحث میکرد باهام.هم مغروره ,هم تعصبیه و هم لجباز!.... هرروزم داره بدتر از روز قبل میشه!
    اونقد سخت گیر شده ک من تو خونه صب تا شب تنهام!حق ندارم بدون اجازش آب بخورم!با همه دوستام رابطم قط شده!با همه فامیلا رابطم قط شده.میه حق نداری کسی حتی داداشت بهت اس داد جواب بدی.حق نداری بیای بیرون.حق نداری با دوستات حرف بزنی.در حدی شده ککسی میاد خونمون بهم میگه بندازش بیرون وگرنه از هم جدا میشیم....دونفر از دوستام هستن ک خیلی با ایمان و محجبن اما با اونام اجازه ندارم حرف بزنم.اونام حق ندارن بیان خونمون.اگه بیان میگه باید بندازیشون بیرون.کلا رابطم ب دنیای بیرون قط شده.میگه بعد عروسی چون پیشتم نگرانت نیستم و هر جا بری باهات میام.اما الن نمیتونم بذارم بری.
    پدر من 6 ساله فوت شده و ما ی خانواده سه نفری هستیم.منو مامانمو داداشم!توی ی شهرغریبیم و آشناییم نداریم ک بگم رفتو آمد تو خونمون زیاده! دارم کم کم افسرده میشم.اسم مشاور ک میارم دیونه میشه و میگه من نیازی ب این چیزا ندارم...
    تعصبی در حدی ک ب من اجازه نمیده حتی پای کامپیوتر بشینم یا با اینترنت کار کنم.هر برنامه یا بازی ک داخل گوشیم میریزم باد بدونه.هر فیلمی ک نگا میکنم میگه دگه حق نداری بینی.هر کاری ک میکنم ازم ایراد میگیره و بحثمیکنه.بهم میگه هر جا خواستی بری اجاه بگیر اما وقتی اجازه میگیرمباز بحث میکنه ک تو چرا برا بیرون رفتن اجازه گرفتی و حق نداری پاتو از خونه بذاری بیرون.
    تا حالام با این همه بحثو سخت گیریاش بهش حتی ی دروغم نگفتم!همیشه باهاش صادق بودم.بهم میگه مث چشاش بهم اعتماد داره!(منم بودم اگه صب تا شب تو خونه زندونیش میکردم بهش اعتماد میکردم خب!)
    واقعا نمیدونم چیکار کنم و چجوری باهاش صحبت کنم.سر انکه ی لیوان قهوه بدون اجازش درست کردمو خوردم ی ماهه ک بهم اس نداده و گفته همه چی بین ما تموم شده ...ببینید من چی میکشم! شما ک خوبید بوخودا!
    توی این ی ماه فقط ی بار اس داده! اونم با مامانم رفته بودم پارک نشسته بودیم ک نمیدونم از کجا فهمیده و اس داده ک من زن ولگرد نمیخوام برو ب فکر ی شوهر دیگه باش....
    من چیکارش کنم اخه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    سلام خانم
    شما باید برای طرح مشکلتون تاپیک جدا گونه بزنید
    اما برای مشکلتون باید بگم که همسرتون مشکل داره به صورت جدی مخصوصا که حرف از مشاور هم میزنید سریع از کوره در میره
    به نظر من حالا که خودش برای جدایی پیشقدم شده شما هم قبول کنید
    حداقل حقوق اولیه انسانی بهت ن بر میگرده
    اما اگه خواست دوباره باهاتون اشتی کنه خودتون وخانوادتون به صورت جدی ولی محترمانه با ایشون و خانوادشون صحبت کنید وشرط اشتی رو هم رفتن پیش یک مشاور حاذق قرار بدین
    اگه قبول ک د که چه بهتر میری اونجا ومشاور میگه به درد هم میخورید یا نه
    اگه قبول نکرد دیگه مشخص میشه که مشکل قابل حل نیست و ایشون هم برای شما حاضر به انجام کاری نیست و تموم میکنید همه چیزو

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد