اغلب دخترانى كه از خانه گريزان شده اند به نوعى با نارسايى و كمبودهايى در داخل خانواده روبه رو بوده اند چنانچه دكتر ناصر قاسم زاد متخصص علوم رفتارى مهم ترين عامل در فرار دختران از منزل را در خاستگاه اجتماعى و طبقه فرهنگى آنها مى داند.


دخترك فقط ۱۶ سال داشت نه بيشتر. جثه نحيف و كوچكش را مانتوى تيره، گشاد و بلندى پوشانده بود. روسرى مشكى به سر كرده بود و از بقيه هم سن و سال هايش كوچك تر به نظر مى رسيد. در حالى كه دستبند به دست داشت و افسر پليس در كنارش او را همراهى مى كرد، مقابل ميز قاضى ايستاد. قاضى گفت: اگر الان آزادت كنم ديگر از خانه فرار نمى كنى؟ دخترك جواب داد: قول نمى دهم.
دختر نحيف همين ديروز در حالى توسط پليس بازداشت شد كه به همراه پسر جوانى بود. پدر و مادرش فرار او را از خانه خبر داده بودند.
افسر پليس از تاسف سر تكان داد و گفت: ما به سن اينها بوديم، جرات نمى كرديم با بزرگتر اين طور صحبت كنيم و...
قاضى گفت: تو به ارتباط نامشروع با پسرى متهم هستى. تو با او صحبت كرده بودى و پسر غريبه هم نامحرم است و نبايد با او صحبت مى كردى. مجازات اتهام ارتباط نامشروع هم شلاق است.
دخترك سرش را پايين انداخت و با لحنى كه به نظر مى رسيد هنوز در حال تامل است، جواب داد: قول نمى دهم با او فرار نكنم. دوستش دارم و مى خواهيم با هم ازدواج كنيم.
قاضى گفت: تو ۱۶ ساله اى و بايد براى ازدواج از پدرت اجازه بگيرى و دليلى براى فرار ندارى. دخترك حاضر نبود مرد روياهايش را رها كند اما بين انتخاب مجازات شلاق و بازگشت به خانه مرتب دور باطل مى زد.
•••
دو دختر روى نيمكت يكى از راهروهاى شلوغ دادگاه اطفال نشسته بودند. هر دو دستبند به دست منتظر بودند تا قاضى آنها را صدا كند. يكى از آنها شال كوتاهى به سر داشت كه موهايش از پشت آن بيرون بود. شلوارش به زيرزانو مى رسيد و ادامه آن را جوراب بلند و ساق بلند كفش اش جبران مى كرد. دختر ديگر هم ظاهرى معمولى داشت و نقابى از رنگ ها چهره واقعى شان را پنهان كرده بود.
دو دختر نزد قاضى رفتند و قاضى از آنها پرسيد: چرا از كانون (كانون اصلاح و تربيت) فرار كرديد؟ شما قبلاً براى فرار از خانه به اينجا آمده بوديد و حالا هم از كانون فرار كرديد، چرا؟ يكى از دختران گفت: مريض بوديم، فقط رفتيم قرض بخريم كه تصميم گرفتيم گردش كنيم و بعد به كانون برگرديم. پرونده دو دختر ۱۴ و ۱۵ساله پر بود از ناكامى هاى كودكانه؛ ناكامى هايى كه خودشان تقصيرى نداشتند اما حالا مقصر بودند. براى كار ديگرى كه ناكامى ها به زندگى شان تحميل كرده بود.
يكى فرزند طلاق بود و با پدرى زندگى مى كرد كه حالا ازدواج كرده بود و دختر ناگزير فرزند يك نامادرى شده بود. ديگرى هم پس از آنكه پدرش را از دست داده و مادرش هم به دليل جوانى و نياز به سرپناه شايد هم سايه اى بالاى سر ازدواج كرده بود. دختر نزد مادربزرگ ماند اما او كجا و مادربزرگى كجا كه قدمتش به دو نسل پيش بازمى گردد. دو دختر بعد از آنكه به خاطر فرار از خانه به كانون منتقل شدند، از آنجا هم گريختند و پليس بعد از مشكوك شدن به ظاهرشان آن دو را در حالى بازداشت كرد كه با پسرى در حال گفت وگو بودند.
يكى از سختگيرى هاى پدر و نامهربانى هاى نامادرى خانه را ترك گفته بود و ديگرى هم از بى توجهى هاى زنى كه به دو نسل پيش تعلق داشت.

•خاستگاه اجتماعى عاملى براى فرار دختران
اغلب دخترانى كه از خانه گريزان شده اند به نوعى با نارسايى و كمبودهايى در داخل خانواده روبه رو بوده اند چنانچه دكتر ناصر قاسم زاد متخصص علوم رفتارى مهم ترين عامل در فرار دختران از منزل را در خاستگاه اجتماعى و طبقه فرهنگى آنها مى داند.
او مى گويد: «در اين گونه موارد با طبقه اى سروكار داريم كه با فقر فرهنگى روبه رو هستند و روابط عاطفى ناپايدار بين والدين و فرزندان، آن عوارض را به همراه مى آورد. با اضافه شدن مشكلات اقتصادى به اين مسائل زمينه اى مهيا مى شود تا اين گروه از افراد دچار تضاد و دوگانگى در برخورد با واقعيت هاى محيطى اطراف خود شوند.
اين نوجوانان با توجه به سن وسال شان آرزوها و خواسته ها و نيازهايى دارند كه در آن سنين براى اين قشر داراى جذابيت هاى زيادى است. اين احساس تضاد او را وادار مى كند كه از طريق راه هاى صحيح به خواسته هايش برسد اما مى بيند كه راه درستى هم براى رسيدن به آرزوها پيش پايش نيست بنابراين در نهايت زمينه هاى قوى رسيدن به خواست ها بر نوجوان غلبه مى كند تا او از راه هاى ديگر به نيازهايش جواب دهد.»
اين روانشناس به گروه هايى در جامعه اشاره مى كند كه مى توانند جوانان و نوجوانانى را كه در اين نوع تضادها گرفتار شده اند، جذب كرده و از آنها سوءاستفاده كنند. از يك سو آمادگى محيطى براى جذب اين افراد وجود دارد و از سوى ديگر هميشه گروه هايى مشوق اين افرادند.

•فرار در سنين پايين
قاسم زاد معتقد است پديده فرار دختران در سنين پايين و اوايل نوجوانى از حدود سن ،۱۵ ۱۶سالگى شروع مى شود و زمانى است كه دختران به بلوغ عاطفى رسيده اند اما بلوغ اجتماعى در آنها شكل نگرفته.
اين موضوع زمانى بغرنج تر مى شود كه منصور ياورزاده كه تا پارسال يكى از قضات دادگاه كيفرى استان بود و به پرونده هاى قتل بسيار زيادى رسيدگى كرده و پيش از آن هم در دادگاه هاى مختلف پرونده هاى متفاوتى را بررسى كرده است، از سن پايين فرار دختران از خانه مى گويد كه ۹۸ درصد آنها در نهايت به فحشا كشيده مى شوند. فرار پسران از خانه البته آنقدرها به چشم نمى آيد چون پسران معمولاً پس از چند روز دوباره به خانه بازمى گردند اما دخترى كه از خانه فرار كرده معمولاً ديگر جاى بازگشت ندارد.

•••
در چشمان معصوم دختر ۱۷ساله برق جوانى نيست، انگار نه انگار كه بايد به فكر آينده اى روشن براى خود باشد. از اول راهنمايى يعنى همان زمانى كه پدرش را از دست داده ترك تحصيل كرده بود و در خانه برادرش زندگى مى كرد. اخلاق برادرش بعد از ازدواج آنقدر تغيير كرد كه ديگر از كتك هاى او درامان نبود. قاضى پرسيد: آدرس خانه تان را بده تا به برادرت خبر بدهيم، بيايد ببردت. جواب دخترك فقط سكوت بود و سكوت...
قاضى گفت: مگه مى خواهى به كانون بفرستم ات.
معصومه شب پيش وقتى با برادر و زن برادرش دعوا كرد از خانه خارج شد. آنقدر مى ترسيد كه به حسينيه محل پناه برد اما جا براى شب ماندن نبود و وقتى مسئولان حسينيه متوجه حضور شبانه او در حسينيه شدند به پليس اطلاع دادند. دخترك كه گويى سراسيمه از خانه گريخته بود بلوز و دامن بلند مشكى به تن داشت و روسرى مشكى به سر.
بعد از ازدواج برادرش خانواده سه نفره آنها در يك اتاق دوازده مترى زندگى را ادامه دادند و معصومه كه مى دانست از كودكى محكوم شده تا اينگونه زندگى كند انجام كارهاى خانه را ناخواسته پذيرفته بود اما با آمدن كودك به خانه اوضاع بدتر هم شد.
چشمان معصوم او آنقدر منصف بود كه وقتى بداخلاقى هاى برادرش را به خاطر مى آورد، فشار كار و مشكلات مالى را از نظر دور نمى كرد.
پس از بازداشت توسط پليس، با دو دختر كه از كانون فرار كرده بودند در يك خودرو نشسته بود و رفتارهاى آنها برايش تحمل ناپذير مى نمود. حالا او در دوراهى انتخابى سخت نگاهى به پشت سر مى انداخت و نگاهى به پيش رو. اگر باز مى گشت برادرى بدخلق انتظارش را مى كشيد و اگر جلو مى رفت نمى دانست چه مى شود.
زندگى هيچ وقت برايش خوبى نخواسته بود اما قصد نداشت بيش از اين قربانى باشد...

•نوجوانان معلول خانواده متشنج
قطعاً بيش از يك يا دو عامل در فرار دختران از منزل نقش دارد. ياورزاده از نقش بالاى عوامل اقتصادى و سطح دانش و سواد مى گويد. به گفته او سطح تحصيلى اين دختران دوران به پايان نرسيده دبيرستان و يا مرحله راهنمايى در سنين پايين است. اين دختران به مرحله اى از علم و دانش نرسيده اند كه بتوانند بين خود، خانواده و دوستانشان تفاهم برقرار كنند.
آنها در سنين كم و با تحصيلات كم در حالى كه مردود شده اند آينده اى را در مقابل نمى بينند. اين دختران محيط هاى آموزشى تربيتى و خانوادگى سالمى نداشته و اكثر در خانواده هايى متشنج زندگى مى كنند كه يا پدر و مادر از هم جدا شده اند و يا پدر شغل ثابتى ندارد.

•ردپاى پررنگ مسائل اقتصادى درفرار از خانه
مرد كارگر مى دانست چطور دخترش لباس هاى گران خريدارى مى كند، مى دانست كفش گران او از چه راهى خريدارى شده و مى دانست كه بايد خرج خانواده پنج نفرى اش را از راه كارگرى درآورد. دختر جوان از خانه فرار كرده بود و حالا بعد از بازداشت، پدرش به دادسرا آمده بود تا شايد راهى براى رهايى دختر بيابد. دخترى كه اعمالش مولود فقر خانواده بود و به راحتى جرات نمى كرد مانع او شود. اگر مانع مى شد آن وقت بايد تمام آن نيازهاى گران قيمت را پاسخ مى داد، آن هم با دست خالى... ياورزاده مى گويد: تعادل مالى و امكانات در تربيت فرزندان نقش مهمى دارد و افراد را از بسيارى از مسائل بازمى دارد. در خانواده هاى فقير، اقتدار پدر در مقابل فرزندان كم مى شود و اين فقر تبعات منفى زيادى را به دنبال مى آورد.
ساير عوامل مانند عوامل فرهنگى، اقتصادى، اجتماعى و مهاجرت از شهرى به شهر ديگر هم در اين مورد بى تاثير نيست. مهاجرت افرادى با فرهنگ خاص به شهرى مانند تهران ممكن است آنهايى را كه نمى توانند خود را با اين شلوغى و زرق و برق تطبيق دهند از مسير راست منحرف كند.
به اعتقاد ياورزاده دختران فرارى اكثراً مسكن مناسبى ندارند و براى رهايى از اين شرايط فكر مى كنند خارج از خانه خبرهاى ديگرى است و اين مسئله مى تواند يك شهر را تبديل به بهشتى براى مردان پولدار و هوسران كند.
درصد بالايى از دختران فرارى به فحشا كشيده مى شوند و به گفته ياورزاده آنها بعد از دستگيرى و بازگشت به خانه دوباره فرار مى كنند چون نمى توانند به شرايط قبلى زندگى بازگردند.
تعدادى از دختران فرارى هم جذب باندهاى خلافكار ديگر مى شوند كه ياورزاده در اين مورد مى گويد: تعدادى از اين دختران به سرعت جذب باندهاى سرقت، سرقت مسلحانه و باندهاى قاچاق مواد مخدر مى شوند و البته برخى از آنها هم خود قربانى قاچاق به كشورهاى ديگر مى شوند.
ارزش ها روز به روز تضعيف شده، جايگاه والاى يك زن شكسته مى شود و اين عمق يك فاجعه است.

•باورهاى غلط نسبت به زن
دكتر قاسم زاد بر اين اعتقاد است كه فرار از خانه در شرايطى به وجود مى آيد كه الگوهاى سالم تربيتى در خانواده وجود ندارد. خانواده از هم گسسته و ناسالم است و والدين نقش هاى صحيح تربيتى و حمايتى خود را اعمال نمى كنند.
هنوز هم در دنياى صنعتى امروزى و البته در كشورى چون ايران با حكومتى اسلامى، رگه هاى سنتى به چشم مى خورد كه بعضاً سعى در منزوى كردن زنان دارد و سخت گيرى هايى كه بيش از فراهم آوردن كانون گرم خانوادگى، زنان را به انفعال مى كشد. قاسم زاد در اين مورد مى گويد: «باورهاى غلط فرهنگى و سنتى در خانواده ها نسبت به مقوله زن وجود دارد. اين سخت گيرى هاى بى مورد، در كنار فقدان توجه به نيازهاى عاطفى، هويتى و اجتماعى دختران و وجود مشكلات اقتصادى زمينه ساز فرار دختران از خانه مى شود. در اين خانواده ها بين پدر و مادر و دختر رابطه عاطفى عميقى وجود ندارد يا جايگاه پدر مشخص نيست و يا سخت گيرى ها و بى منطقى هاى پدر خانواده مادر را آنقدر منفعل كرده كه به راحتى پذيراى اين سخت گيرى ها است.»
او معتقد است اينگونه دختران مى توانند معلول خانواده هايى باشند كه دچار مشكلات اخلاقى هستند و از هم پاشيده اند. فرزندان طلاق يا بچه هايى كه بين والدين آنها طلاق روانى اتفاق افتاده هم در اين دسته اند.
فرار از منزل زمانى اتفاق مى افتد كه دختر نوجوان به بلوغ عاطفى رسيده اما بلوغ اجتماعى او شكل نگرفته است. قاسم زاد مى گويد: «در خانواده هاى ازهم پاشيده، خانواده متوجه بلوغ عاطفى فرزند نمى شود و او به جاى آن كه در روابط اجتماعى خود تصميمى عقلانى بگيرد، از روى احساس تصميم مى گيرد. زيرا او در اين سن بايد به نوعى ديگر مورد توجه قرار گيرد، پس دختر مى ماند و خواست ها و نيازهايش. در اين هنگام است كه پاى گروه هاى ديگرى به زندگى او باز مى شود و از دختران به عنوان طعمه استفاده مى كنند.
ايجاد ارتباط نوجوانى كه دچار فقر فرهنگى و اقتصادى است، دختر نوجوان را تحت تاثير قرار داده و احتمال فرار را افزايش مى دهد.»

•آمارهاى معنادار
آمار موجود از فرار دختران از منزل تنها آمار دستگيرى هاى پليس و پذيرش هاى دفتر آسيب هاى اجتماعى سازمان بهزيستى است و آمار واقعى از اين مسئله وجود ندارد. دكتر غلامرضا رضايى فر معاون دفتر آسيب هاى اجتماعى سازمان بهزيستى در اين مورد مى گويد: «در سال گذشته هزار و ۵۷۱ دختر فرارى را پذيرش داشتيم كه از اين مجموع استان تهران با ۴۲۱ نفر در رتبه اول، خراسان رضوى با ۱۹۷ نفر در رتبه دوم، خوزستان با ۱۲۸ نفر در رتبه سوم و فارس و اصفهان به ترتيب با ۸۴ و ۸۱ نفر در رتبه هاى چهارم و پنجم قرار دارند.»
او از آمار هزار و ۷۸۷ نفرى فرار دختران از منزل طى پارسال مى گويد علاوه بر آنكه اين آمار در سال ۸۲ بالغ بر دوهزار و ۹۶۲ نفر بود.
آمار دخترانى كه سال گذشته و سال هاى پيش از آن به سازمان بهزيستى منتقل شده اند، آمار معنادارى است كه در ظاهر تنها حاكى از كاهش دستگيرى و يا شناسايى دختران فرارى است. اين موضوع زنگ خطرى است كه شايد ما را متوجه باندهايى مى كند كه در جذب اين دختران حالا ديگر فعال تر و قوى تر شده اند. همه اينها فقط احتمال است اما احتمالاتى قوى، زيرا به قطع هنگامى كه علل و عوامل فرار هنوز هم در جامعه وجود دارد، نمى توان توقع داشت كه اين پديده كاهش پيدا كند.
دكتر رضايى فر در اين مورد مى گويد: «در اين سال ها رشد خانه هاى سلامت را داشته ايم و به نظر مى رسد با توجه به رشد آمار اين مراكز، مى بايستى آمار دختران فرارى هم بالا مى رفت اما با توجه به كاهش اين آمار دو احتمال پيش رو قرار مى گيرد. يكى آنكه هر چه مى گذرد، شكل آسيب ها پيچيده تر مى شود و ديگرى كمتر شدن قابليت دسترسى به دختران است.»
او ادامه مى دهد: «در گذشته وقتى دخترى از منزل فرار مى كرد، نمى دانست چه كار كند و يا اينكه بيرون چه خبر است اما حالا دخترها با توجه به روابط و اطلاعاتى كه كسب كرده اند، مى دانند كجا بروند تا در خيابان نمانند. از سوى ديگر اين احتمال هم مطرح مى شود كه باند ها و سيستم هاى جذب دختران فعال شده اند تا جايى كه دسترسى ما و پليس به اين دختران كمتر شده است. اين باند ها تا جايى پيش رفته اند كه در پارك ها و ترمينال ها دختران را شناسايى كرده و جذب مى كنند.»
او با اشاره به دخترانى كه در سازمان بهزيستى باز پرورى مى شوند، مى گويد: «دخترانى كه در جريان بازپرورى و پس از آن خود را معرفى نمى كنند، احساس مى كنند كه ديگر راه بازگشتى به خانواده ندارند و يا خانواده حاضر به پذيرش آنها نيستند. اين دختران پس از شناسايى معاينه شده و بعد غربالگرى مى شوند. طى دوره بازپرورى هم سعى مى كنيم حس اعتماد دخترانى را كه ديگر حتى به خانواده شان هم اعتماد ندارند، برانگيزيم.»
رضايى فر معتقد است كه دختر از محيطى فرار مى كند كه برايش غير قابل تحمل است و سعى مى كند به محيطى برود كه آرام تر باشد. اما فرار او علل و عوامل درونى و برونى دارد. چنانچه اختلاف هاى شخصيتى، بيمارى هاى روحى و روانى و اختلالات خلقى مى تواند رفتار هايى به همراه داشته باشد كه از سوى ديگران كژ رفتارى تلقى شود. بسيارى از اين اختلالات درونى هم به مرور ايجاد مى شود. اما در كنار اين زمينه هاى درونى، عوامل بيرونى مانند خشونت در خانواده، اعتياد، فقر و طلاق و جدايى والدين هم مى تواند دختران را وادار به فرار از خانه كند.»

•مسئوليت با كيست
دختران زيادى هستند كه پس از فرار از خانه حتى حاضر نيستند آدرس منزلشان را براى مطلع كردن خانواده بدهند. آنها حتى نام واقعى خود را هم پنهان مى كنند و بعد از طى دوره اى در كانون اصلاح و تربيت به مراكز بهزيستى منتقل مى شوند. آنچه آمده تنها طرح مسئله اى است كه اگر درصدد حل آن نباشيم، حتى اگر صورت مسئله را پاك كنيم، معضل باقى مى ماند و ريشه مى دواند. ياورزاده با اعتقاد به اينكه وقتى دخترى از منزلش فرار مى كند، تمام جامعه مسئول عواقب فرار اوست، مى گويد: «تعداد كمى از دختران از ترس مجازات اخروى دست به گناه نمى زنند. نسل من، يعنى نسل پدران و مادران امروز در مورد تربيت فرزندان و آموزش و پرورش آنها كارنامه خوب و قابل قبولى نداشته تا جايى كه موجب افزايش آمار فرار دختران شده. ما حتى به فرزندانمان ياد نداديم به روح و جسم خود و جنس مقابل احترام بگذارند و فقط هر نوع رابطه با جنس مخالف را براى آنها منع كرديم. از عشق براى بچه هاى مان نگفتيم و به آنها ياد نداديم چطور در عشق برنده شوند. خويشتندارى تا حدى مى تواند مانع انجام گناه شود اما مسئولان وظيفه دارند نگذارند مشكلات روزمره، مردم را به وادى گناه بكشاند حتى بشارت بهشت هم نمى تواند مردم را از گناه بازدارد.»
به نظر مى رسد حل اين معضل بزرگ در بين جوانان كه سرنوشت نسل هاى آينده را تعيين مى كنند، با وجودى كه معلول عوامل متعددى است، بيش از هر موضوع ديگرى ريشه در خانواده دارد و اين خانواده است كه جدا از مسائل فرهنگى در تلاطم مسائل اقتصادى هر لحظه در بلندى و پستى اقتصادى گرفتار مى آيد و قطعاً مسئولان هستند كه با برنامه ريزى صحيح در سياست هاى كلان اقتصادى مى توانند بار اين فشار را بر دوش خانواده ها سبك كنند تا معصومه شايد اگر برادرى مرفه تر داشته باشد مجبور نشود در اتاقى با يك خانواده زندگى كند و تحقير شود و كتك بخورد به جرم آنكه پدر و مادرى ندارد و شايد هنوز در دوراهى انتخاب بين كانون اصلاح و تربيت و خانه برادرش مى رود و مى آيد.