مخالفت خانواده با ازدواج

[snow]

با سلام. دوستی دارم که اهل شیرازه و بخاطر کارش شده همشهری ما (زاهدان)و فرد مورد علاقش ساکن شیراز!! خانواده طرف هم شدیدا معتقدند که دوستم باید بره شهر خودش یعنی انتقالی بگیره تا اوکی بدن ولی بخاطر قراردادی بودنش نمی تونه منتقل بشه (موافقت نمیشه و فقط میتونه انصراف بده و بیکار شه!!) حالا بگین این دو نفر چ بکنن ک خانواده دخترخانوم بیخیال این شرط بشن؟؟؟ خب بابا جوونن همدیگرو دوست دارن چند ساله بخاطر این موضوع دارن خون دل میخورن ی راه حلی بدین لطفا من دیگه ذهنم یاری نمیده ممنون

[بهار شريف]

سلام . به نظرم يه روز آقا پسر بره با خانواده دختر به صورت منطقي صحبت كنه و ازشون يا فرصت بخواد يا اينكه عقد كنن .

[snow]

سلام بهاره جان. مرسی ک توجه کردی آخه این روزا همه درگیرن و معمولا همچین موضوعاتی بسیار تکراریه و افراد حال نمیکنن فکرشونو متمرکز کنن. این راه رو امتحان کرده مهلت که دادن یکسال از مهلت گذشته و بدون انتقال هم اجازه عقد نمیدن واسه همین دیگه بی طاقت شده میگه نکنه خانوادش مجبورش کنن با فرد دیگه ........ خلاصه اینجور والدینی هم پیدا میشن ک نمیشه منطقی باهاشون حرفید!!! بهرحال من ک معتقدم باید یک کلک درست و حسابی سوار کنه و چ میدونم ی جوری خانواده طرفو در مقابل عمل انجام شده قرار بده البته منظورم خدای نکرده جنبه های بدش نیستا هردو شون آدمای محترمی هستن بیچاره ها!! فکر کن طرف داداش خودته ی فکری بکن ک میترسم ی بلایی سر خودش بیاره جوون مردم

[DELBAR]

بزرگترها اقدام کنن منظورم بزرگترهای فامیل اقا پسر برن جلو و با خانواده دختر حرف بزنن.
ما تقریبا یک همچین موردی تو فامیلمون اتفاق افتاد اقا پسر عموهاش و دایی هاش رو اورد تا باخانواده دختر حرف بزنن بعد کلی رفت و امد کوتاه امدن
درضمن دختر خانومه این قضیه اگه واقعا عاشق دوست شماست باید به خانوادش بگه که من درکنار این پسر خوشبختم و حالا چه شیراز چه زاهدان و ....
تلاش باید دوطرفه باشه نباید جا بزنن
انشالله به حق این روزای عزیز به هم برسن...همچین پسری که واسه عشقش تلاش میکنه خیلی کم پیدا میشه

[snow]

والا بخدا منم همینو میگم آخه اگه دختره بره رو اعصاب خانوادش همه چی حله ولی جالبه ک ایشون خودشم راضی نیس بیاد شهر دور!!!! دلم میخاد ب دوستم بگم بیخیالش شو برادر من ولی حیییییییییییییییییییییییف ک با دیدن وضعیتش دلم نمیاد منم ناامیدش کنم. حالا دارم ی کارایی انجام میدم ببینم میشه همون شیراز واسش ی کاری دست و پا کرد ک بره همونجا ک باز بیکار نشه بهونه کنن حالا ک باز بیکاری!!!یا ن. فقط دعا کنین هرچی خیرشونه همون بشه من اصراری ب شدنش ندارم فقط هرچی صلاحه راستی کسی نیس ی آشنایی تو شیرازیا بجنورد داشته باشه بتونه واسه این دوست ما ی کاری جور کنه البته کار دولتی که نهایتا به استخدام برسه؟ ایشون در حال حاضر دانشجوی دکترای زبان هستن و بسیییییییییییار عاشق. طوری که حاضره کارشو ول کنه بره فقط ازدواج کنه خدا شانس بده(کم کم منم داره حسودیم میشه!!)

[بهار شريف]

یعنی توی شهر شیراز واسه دکترای زبان کار نیست ؟!؟!
اگه اینجوریه که پس من هم بی خیال ادامه تحصیل بشم ؟!
راستی منم داره حسودیم میشه

[DELBAR]

والا بخدا منم همینو میگم آخه اگه دختره بره رو اعصاب خانوادش همه چی حله ولی جالبه ک ایشون خودشم راضی نیس بیاد شهر دور!!!! دلم میخاد ب دوستم بگم بیخیالش شو برادر من ولی حیییییییییییییییییییییییف ک با دیدن وضعیتش دلم نمیاد منم ناامیدش کنم. حالا دارم ی کارایی انجام میدم ببینم میشه همون شیراز واسش ی کاری دست و پا کرد ک بره همونجا ک باز بیکار نشه بهونه کنن حالا ک باز بیکاری!!!یا ن. فقط دعا کنین هرچی خیرشونه همون بشه من اصراری ب شدنش ندارم فقط هرچی صلاحه راستی کسی نیس ی آشنایی تو شیرازیا بجنورد داشته باشه بتونه واسه این دوست ما ی کاری جور کنه البته کار دولتی که نهایتا به استخدام برسه؟ ایشون در حال حاضر دانشجوی دکترای زبان هستن و بسیییییییییییار عاشق. طوری که حاضره کارشو ول کنه بره فقط ازدواج کنه خدا شانس بده(کم کم منم داره حسودیم میشه!!)

انشالله که درست میشه!
اگه صلاح باشه بهم میرسن
ولی اون دختره هم باید تلاش کنه واسه عشقش...

منم حسودیم شد ولی خوشحالم که باز نسل همچین پسرایی منقرض نشده

[snow]

اتفاقا همین امروز داشتم با دوستم میحرفیدم همینو بهش گفتم: خدا نسلتو مستدام بداره برادر!!!! چی بگم والا اینقد رو طرف حساسه ک من جرات نمی کنم بگم :بگو ایشونم ی ت************ی ب خودش بده!!! بهرحال دل و دینشو از دست داده دیگه فقط خدا باید ب دادش برسه ک انشالا میرسه دارم شدید واسش دنبال کار خوب می گردم اگه شما هم سراغ داشتین بگین ممنون میشم

[Dragon]

این همه گفتین پسره خوبه... اقا من قبول دارم اما به هر حال این داداشه خوبمون snow رفیق واقعی هست من هم حسودیم میشه اما به دلیل اینکه دوست خوبی همچون snow جان داره [replacer_img]
و برای این مشکل هم همونطور که دوستان اشاره کردن از طریق بزرگ های اقوام کسایی که والدین دختره خیلی قبولشون دارن و هر چی بگن روشونو زمین نمیزنن وارد بشید اگه نشد هم سمت عمل انجام شده نرید چون ریسکش بالاست امکان داره کدورت های مادام العمر راه بندازه... و خلاصه بعد اینهمه تلاشو دستو پا زدن هر چی قسمته دیگه. فقط همینطور هوا رفیقت رو داشته باش برا نشدن این موضوع هم آمادش کن که اگه نشد زیاد صدمه نبینه!

[snow]

اوه!!!! ببخشید من عذرخواهی میکنم گمونم خودمو درست معرفی نکردم من اسمم یلداست و اگه خوب یادم مونده باشه >دختر< هستم!!! نام دوست محترمم هادی جان هستش و هر کدوم تو یک سازمان دولتی کارمندیم و به نوعی همکار هم هستیم. الانم تریپ خواهر برادری شده دیگه ی جورایی دستمو گذاشته تو حنا که : خواهر جون ب داد برس!!! منم دل ررررررررررررررررررحم دیگه گفتم ی کاری بکنم نسل این پسرا منقرض نشه! برام جالب بود فکر کردین من پسرم؟؟؟؟ عزیزای من دخترا رو دست کم گرفتین!!!! راستی ایشون هرچی تونسته خراب کاری کرده بعد اومده ما کمکش کنیم همه جوره تا تونسته در مقابل شرطای خانواده دختره اوکی داده و خودشو گذاشته لای منگنه و خانوادش (خانواده پسره)هم گفتن برو سی خودت آخه یکی نیست بگه :پسرجان دوسش داری داشته باش ولی عاقل هم باش! حالا دیشب ک ی جا صحبت کردم واسه کار قرارشد خبرشو بهم بدن بعدشم باهم ک اس می دادیم بهش گفتم: من سعیمو می کنم ولی توکلت ب خدا باشه و ضمنا هرچی خیره همون بشه انشالا(یعنی مثلا واسه نشدن هم آمادش کردم!!) اخه این پسر اینقد مهربون و خوش قلبه ک بخدا دلم نمیاد ی لحظه هم ناراحتش کنم. میگم کاش حداقل واقعا خواهرش بودم تا از ترفندای خاص خودم قضیه رو حل و فصلش میکردم. واسش دعا کنین ک خدا هوای دلشو داشته باشه.

[Dragon]

بعععله دیگه معرفی نکنید اینطور میشه :دی
در مورد اون هم توی کشور ما زیاد مرسوم نیست رابطه یه پسر با یه دختر تا این حد باشه البته بد برداشت نکنید من شخصا مخالف اینجور رابطه های دوستانه نیستم... بازم دمت گرمه آبجی مهم منظورم بود که رسوندم...