نمایش نتایج: از 1 به 16 از 16

موضوع: افسردگی و روزمرگی

3064
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4675
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    12
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    افسردگی و روزمرگی

    اول از همه سلام.من تازه تو این سایت عضو شدم وهمین امروز بود که یه سایت مشاوره ی آنلاین رو تو گوگل سرچ کردم تا مشکلم رو با شما درمیون بزارم.
    من اسمم ماراله.تقریبا 15 سالمه.تازه اول دبیرستانمو تموم کردم.دبیرستانی که همه میگن بهترین دوره زندگی آدمه اما من از دبیرستان متنفرم.مشکل من اینه که من به معنای واقعی کلمه دچار روزمرگی شدم.روزام کاملا یکنواختو تکراریه.بدون هیچ اتفاق خاصی.هر روز ساعت 12 از خواب بیدار میشم و تا اخر شب پای لپ تاپمو فیلم میبینم و نت.ازینکه میبینم دوستام زندگیشون خیلی هیجان انگیزه و باحال و زندگی من اینجوری دارم افسرده میشم.دوستام هرروز میرن بیرون....اما من همیشه تو خونم.شاید ماهی 2-3بار برم بیرون.اینجوری نیست ک خودم نخوام برم.اختیار من دست خودم نیست.مامانمه ک اجازه نمیده بجز باخودش برم بیرون.احساس میکنم تو خونه زندونی شدم.مامام بیش از حد ب حرف مردم اهمیت مید.چون من تو شهر کوچیکی زندگی میکنم.
    حتی اینکه چشمم 3 نمره واس هر کدوم افت نمره داشته و عینک نمیزنم و کلا اطرفم تاره.
    حوصله هیچ کاریو ندارم.حتی یکی دیگه از ناراحتیام اینه ک قدم کوتاهه[154] و ی سری تمرینا دارم واس بلندی قدم اما حتی حوصله انجام اونارو ندارم.هیکلم داغون شده اما حوصله ندارم بش برسم.کوتاهی قدم حسابی اعتماد بفسمو اورده پایین.ازینکه هیچ لباسی بم نمیاد....
    یه پسرعمه دارم که 18 سالشه.منو اون دوتا دوست معمولیم.به زندگیه اون حسودیم میشه.هرروز بیرونه.مدل مواشو هر هفته عوض میکنه.کلی دوست داره.و ازادیی که من ندارم.
    نمیدونم چرا سوم راهنمایی اینقد عالی بود.من بخاطر کلاس ریاضی ای ک میرفتم هفته یی 2بار بیرون بودم.من عاشق شلوغی شبام...بضی وقتا ک از بیرو پنجره صدای ماشینارو میشنوم میشینم گریه میکنم.ازینکه میبینم اون بیرون زندگی جریان داره....
    اینکه بضیا میگن نباید این دوران رو هدر داد و من بدون هیچ استفاده یی دارم نوجوونیمو تموم میکنم میترسم...
    من از لحاظای دیگه همه چی دارم.درسم عالیه،همه قیافمو تحسین میکنن،تو مدرسه بخاطر شیطونیام و مهربونیام و اینکه هوای همرو دارم دوروبرم پر دوسته...و حالا تو این تابستون...تنهای تنها....
    کسیو ندارم باهاش حرف بزم از خدا فاصله گرفتم.لطفا اگ میتونین بم کمک کنین....
    ویرایش توسط Maral78 : 07-10-2014 در ساعت 04:08 PM

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4566
    نوشته ها
    12
    تشکـر
    0
    تشکر شده 5 بار در 4 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : روزمرگی من...

    نقل قول نوشته اصلی توسط Maral78 نمایش پست ها
    اول از همه سلام.من تازه تو این سایت عضو شدم وهمین امروز بود که یه سایت مشاوره ی آنلاین رو تو گوگل سرچ کردم تا مشکلم رو با شما درمیون بزارم.
    من اسمم ماراله.تقریبا 15 سالمه.تازه اول دبیرستانمو تموم کردم.دبیرستانی که همه میگن بهترین دوره زندگی آدمه اما من از دبیرستان متنفرم.مشکل من اینه که من به معنای واقعی کلمه دچار روزمرگی شدم.روزام کاملا یکنواختو تکراریه.بدون هیچ اتفاق خاصی.هر روز ساعت 12 از خواب بیدار میشم و تا اخر شب پای لپ تاپمو فیلم میبینم و نت.ازینکه میبینم دوستام زندگیشون خیلی هیجان انگیزه و باحال و زندگی من اینجوری دارم افسرده میشم.دوستام هرروز میرن بیرون....اما من همیشه تو خونم.شاید ماهی 2-3بار برم بیرون.اینجوری نیست ک خودم نخوام برم.اختیار من دست خودم نیست.مامانمه ک اجازه نمیده بجز باخودش برم بیرون.احساس میکنم تو خونه زندونی شدم.مامام بیش از حد ب حرف مردم اهمیت مید.چون من تو شهر کوچیکی زندگی میکنم.
    حتی اینکه چشمم 3 نمره واس هر کدوم افت نمره داشته و عینک نمیزنم و کلا اطرفم تاره.
    حوصله هیچ کاریو ندارم.حتی یکی دیگه از ناراحتیام اینه ک قدم کوتاهه[154] و ی سری تمرینا دارم واس بلندی قدم اما حتی حوصله انجام اونارو ندارم.هیکلم داغون شده اما حوصله ندارم بش برسم.کوتاهی قدم حسابی اعتماد بفسمو اورده پایین.ازینکه هیچ لباسی بم نمیاد....
    یه پسرعمه دارم که 18 سالشه.منو اون دوتا دوست معمولیم.به زندگیه اون حسودیم میشه.هرروز بیرونه.مدل مواشو هر هفته عوض میکنه.کلی دوست داره.و ازادیی که من ندارم.
    نمیدونم چرا سوم راهنمایی اینقد عالی بود.من بخاطر کلاس ریاضی ای ک میرفتم هفته یی 2بار بیرون بودم.من عاشق شلوغی شبام...بضی وقتا ک از بیرو پنجره صدای ماشینارو میشنوم میشینم گریه میکنم.ازینکه میبینم اون بیرون زندگی جریان داره....
    اینکه بضیا میگن نباید این دوران رو هدر داد و من بدون هیچ استفاده یی دارم نوجوونیمو تموم میکنم میترسم...
    من از لحاظای دیگه همه چی دارم.درسم عالیه،همه قیافمو تحسین میکنن،تو مدرسه بخاطر شیطونیام و مهربونیام و اینکه هوای همرو دارم دوروبرم پر دوسته...و حالا تو این تابستون...تنهای تنها....
    کسیو ندارم باهاش حرف بزم از خدا فاصله گرفتم.لطفا اگ میتونین بم کمک کنین....
    ---------------------------------------------------------------------------------
    سلام
    وضعیت منم دقیقا مثل تو هست !! البته همراه با افت درسی ! ولی خب خداروشکر شرایط جسمانی و .... عالی هست ! ولی همین روزمزگیه خیلی اذیتم میکنه !!

  3. 2 کاربران زیر از sadra0098 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3884
    نوشته ها
    583
    تشکـر
    61
    تشکر شده 356 بار در 247 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : روزمرگی من...

    اگه شرایطش نیست که بری بیرون از توی نت کارهایی رو که دوست یاد بگیری رو ببین و انجام بده مثل کیف چرم .سفره آرایی . شمع سازی . کلا مشغول این کارا بشی دیگه نمیفهمی روز کی شب میشه .
    من هم هم سن شما بودم همین مشکلو داشتم بعد شروع کردم به کوبلن دوزی .خیلی سرگرمی معتادکننده ای بود

  5. کاربران زیر از بهار شريف بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  6. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4653
    نوشته ها
    66
    تشکـر
    27
    تشکر شده 29 بار در 20 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : روزمرگی من...

    سلام مارال جون هنوز فرصت برای قدبلندی داری زیبایی دیگه چندان اهمیت ندارد امروزه هزار راه برای رسیدن به ان هست سعی کن شادی ونشاطت را حفظ کنی انوقت قطعا جذابی تو این سن وسال هورمونها به هم میریزد وانسان را بیحال وغمگین میکند بهترین راه بهتر شدن ورزش به خصوص شنا است امیدوارم تو این سایت دوستای خوبی مثل خودت که معلوم یک دختر ماهی پیدا کنی هر روز به خودت بگو من خوبم بهتر از اینم میشم

  7. کاربران زیر از parissad بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  8. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4675
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    12
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : روزمرگی من...


    ج بدید

  9. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1338
    نوشته ها
    1,720
    تشکـر
    315
    تشکر شده 1,186 بار در 704 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : روزمرگی من...

    نقل قول نوشته اصلی توسط parissad نمایش پست ها
    سلام مارال جون هنوز فرصت برای قدبلندی داری زیبایی دیگه چندان اهمیت ندارد امروزه هزار راه برای رسیدن به ان هست سعی کن شادی ونشاطت را حفظ کنی انوقت قطعا جذابی تو این سن وسال هورمونها به هم میریزد وانسان را بیحال وغمگین میکند بهترین راه بهتر شدن ورزش به خصوص شنا است امیدوارم تو این سایت دوستای خوبی مثل خودت که معلوم یک دختر ماهی پیدا کنی هر روز به خودت بگو من خوبم بهتر از اینم میشم
    آره منم موافقم . نگران نباش . البته من از چندنفر پرسیدم که گفتن زالو درمانی میتونه قد رو هم افزایش بده . آخه پسر عمه من الان 10 دوره رفته . تقریبا 5 سانت اضافه شده و سنش هم 18 سالشه ... البته بستگی به خوده فرد هم داره .یبار میبینی واقعا کسی استعداد قدبلندی رو داره .

  10. کاربران زیر از a بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  11. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4653
    نوشته ها
    66
    تشکـر
    27
    تشکر شده 29 بار در 20 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : روزمرگی من...

    سلام مارال میتونی یک کار جدید انجام بدی اگه فعلا نمیتونی بری مسافرت میتونی توی تصوراتت یک جای قشنگ ودوست داشتنی را درنظر بیاری مثل ساحل دریا یک باغ قشنگ وهرجا که دوست داری اونوقت یک نفس عمیق بکشی وسعی کنی لذت ببری البته این کار بعد از حمام ویا ورزش بیشتر بهت کمک میکنه یادت نره این جمله را مرتب تکرار کن من خوبم بهتر از این هم میشم

  12. کاربران زیر از parissad بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  13. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : روزمرگی من...

    فکر میکنم باید این حرفارو خیلی خوب و مودبانه به مادرت بگی ...

    به هرحال اون مادره و نگران آینده ات ... پس طبیعتا" باید نگران هم باشه ... نگران اینده ایکه هنوز نیومده ...

    بهترین کاریکه میتونی بکنی ورزش کردنه ... و یا ثبت نام تو گروه های پیاده رویه

    ورزش میتونه شرایط جسمی و روحی تورو تغییر بده

    و برای رسیدن به این خواسته باید محکم وایسی ... اگه جواب نداد از مبارزه منفی استفاده میکنی

    میشی یه مرده تمام و کمال که بود و نبودش تو خونه هیچ فایده ای نداره ... کاملا" سرد و اروم میشی ...

    مطمئن باش وقتی مادرت این حالت رو ببینه بهت جواب مثبت میده

    و یا لااق پای میز مذاکره حاضر خواهد شد
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  14. کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  15. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    تیم مشاوره
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3829
    نوشته ها
    1,254
    تشکـر
    954
    تشکر شده 1,186 بار در 691 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : روزمرگی من...

    راست میگه منم چند بار اینکارا رو انجام میدادم ... میشدم مثل یه ادم بی احساس و بی خاصیت

    و گاهی تاثیرم داشت ولی در مورد روزمرگی باید بگم این بلای تازه ایه که گریبان ما خانواده های از جمع گریزون رو میگیره ...

    به هر حال ما از اون زندانیهایکه سالها تو یه سلول بودن و تونستن دوام بیارن کمتر نیستیم ...

    اونا به یک صدای جیک جیک پرنده و یا یک گل عاشقانه دل میدادن و باهاش زندگی میکردن ...

    توام میتونی یه نگاهی به دورو برت بندازی و بینی چطور میتونی خودت رو سرگرم کنی ...

    نت و فیلم خوبه ولی معتادت میکنه و بعد همینکه هستی ...

    میتونی نرم افزار میکس فیلم و صدا رو کار کنی ... چون به دیدن فیلم علاقه داری ...

    میتونی کلاسهای ارشاد و واسه کوزه گری و یا قلمزنی بری ... ولی کوزه گری یه حس زندگی بهت میده عالیه

    دور وبرت خیلی از این چیزا هست ...

    در مورد مادرت نگران نباش ، میتونی راهی واسه متقاعد کردنش پیدا کنی

    در ضمن از ابزار پدر هم استفاده کن ...چون پدرا خیلی هوای دختراشونو دارن
    امضای ایشان
    خدا آن حس زيباييست كه در تاريكي صحرا
    زمانيكه هراس مرگ ميدزدد سكوتت را
    يكي همچون نسيم دشت مي گويد
    كنارت هستم اي تنها...


  16. کاربران زیر از mahsa42 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  17. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2014
    شماره عضویت
    3322
    نوشته ها
    213
    تشکـر
    118
    تشکر شده 146 بار در 94 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : روزمرگی من...

    سلام واقعا بزرگ ترین دغدغه ات اینه که قدت کوتاه ویه سری مسایل دیگه؟تو هنوز 15سالته خیلی زمان داری تا رشدکنی!درضمن اینکه میگی خیلی محدودت کردن این دیگه دست خودته که باید اعتمادمادرت روجلب کنی تابذاره بری بیرون وراحت باشی
    امضای ایشان
    توراباغیرمی بینم
    صدایم درنمی آید
    دلم میسوزدوکاری
    زدستم برنمی آید......


  18. کاربران زیر از خسته دل بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  19. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2014
    شماره عضویت
    2626
    نوشته ها
    313
    تشکـر
    163
    تشکر شده 106 بار در 74 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : روزمرگی من...

    تابستونارو بیکار نباش.ببین به چه کارایی علاقه داری .تو این فصل گرم کلاس شنا ثبت نام کنی حالت جا میاد تو ورزشای گروهی شرکت کن پنجشنبه جمعه ها خونوادتو بکش بیرون ازشون بخواه برنامه بریزن اخر هفته ها تو خونه نباشین اگه به موسیقی علاقه داری یه ساز انتخاب کن و با جدیت برو دنبالش تا حرفه ای شی.وقتی یه حرفه رو چه هنری چه ورزشی همیشه دنبال کنیو تو یه کاری حرفه ای شی اعتماد به نفستم میاد بالا.تابستونا ارتباطتو با دوستای خوبت قطع نکن مثلا تصمیم گرفتی یه کلاسی بری به بعضی از دوستات ز بزنو بگو همرات بیان .متاسفانه بعضی از خوانواده ها ارزش دوستای خوب داشتنو برای فرزندانشون جدی نمیگیرن
    امضای ایشان
    we don't need no education
    we don't need no thought control
    no dark sarcasm in the classroom
    teachers leave the kids alone
    hey! teachers! leave the kids alone


  20. کاربران زیر از elisa بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  21. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4741
    نوشته ها
    13
    تشکـر
    30
    تشکر شده 14 بار در 8 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : روزمرگی من...

    من هم یه زمانی همچین مشکلی رو داشتم. این احساس مرده بودن بخاطر بی انگیزه بودن آدم هست. به نظر من ادم میتونه یه کوه رو آب کنه وقتی که انگیزه کافی برای اینکار داشته باشه...
    اول از همه یه هدف برای زندگیت داشته باش چون وقتی هدف باشه مشکل با مادر هم حل میشه! چرا؟ چونکه ادم هدف دار با مشکلاتش میجنگه(منظورم فیزیکی نیستا!! :دی) و من مطمئن هستم که پیروز میشی... شک نکن!!

  22. کاربران زیر از Dragon بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  23. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4675
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    12
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : روزمرگی من...

    عاپ

  24. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4675
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    12
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : روزمرگی من...

    اپ....

  25. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2014
    شماره عضویت
    3230
    نوشته ها
    76
    تشکـر
    170
    تشکر شده 72 بار در 41 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : روزمرگی من...

    نقل قول نوشته اصلی توسط parissad نمایش پست ها
    سلام مارال جون هنوز فرصت برای قدبلندی داری

    مارال جان از نظر علمی قد تو همین سنین میتونه افزایش پیدا کنه یعنی فرصتت کمه کاش شرایطی ایجاد بشه که بری پاشگاه ورزشی مثل بسکتبال برای افزایش قد یا هر ورزش مفید دیگه
    منم با parissad جان موافقم ورزش بهترین راه حل برای شماست

    امضای ایشان
    ما زنده به آنیم که آرام نگیریم موجیم که آسودگی ماعدم ماست

  26. بالا | پست 16

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4319
    نوشته ها
    20
    تشکـر
    0
    تشکر شده 5 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : روزمرگی من...

    نقل قول نوشته اصلی توسط سلام برشما نمایش پست ها
    مارال جان از نظر علمی قد تو همین سنین میتونه افزایش پیدا کنه یعنی فرصتت کمه کاش شرایطی ایجاد بشه که بری پاشگاه ورزشی مثل بسکتبال برای افزایش قد یا هر ورزش مفید دیگه
    منم با parissad جان موافقم ورزش بهترین راه حل برای شماست

    داداش این همه رنگ وجود داره . زرد چشم ادمو میزنه نمیشه خوند اینطوری همه پستتو نمیخونناااااااااااااااااا ااااااا.

  27. کاربران زیر از Mohsen76 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. روزگار بد من
    توسط samira68 در انجمن افسردگی
    پاسخ: 8
    آخرين نوشته: 06-07-2014, 02:16 PM
  2. جملات حکیمانه و آموزنده از قرآن کریم
    توسط parenaz در انجمن اس ام اس و نوشته های زیبا
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 03-03-2014, 08:09 PM
  3. نوجوانان و روزهای رنگارنگ زندگیشان!
    توسط Artin در انجمن روانشناسی کودک و نوجوان
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 01-30-2014, 10:03 PM
  4. تنظیم وزن با سالاد
    توسط Artin در انجمن نکات تغذیه ای
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 01-15-2014, 10:23 PM
  5. پرخاشگری در روزهای کودکی
    توسط R e z a در انجمن روانشناسی کودک و نوجوان
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 11-03-2013, 12:29 AM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد