من در خارج از کشور زندگی میکنم. حدود سه ماهه که با پسری که 9 سال ازم بزرگتره و 33 سالشه و تنها زندگی میکنه آشنا شدم. از همان اول گفت که قصد ازدواج داره و خیلی زود خواست با خانوادم آشنا بشه. به من گفت که در این ده سال که خارج تنها زندگی کرده، در دوره ای شیطنت میکرده و با زنهای مختلف از کشورهای مختلف رابطه جنسی داشته، ولی حالا که تا ته این حرفا رو رفته و فهمیده خبری نیست و آدم باید فقط یکیو دوست داشته باشه و فقط با اون رابطه داشته باشه.
من با این قضیه مشکلی نداشتم و درکش میکردم. تا اینکه بطور غیر مستقیم فهمیدم برای مدتی طولانی با یه دختر ایرانی رابطه داشته و از صفحه فیسبوک دختره دیدم چند هفته قبل از اولین آشنایی ما، با هم مسافرت بودن. من به روش نیاوردم که اینو میدونم و گفتم اگه اونو میخواست که با من نبود حتما باهاش به هم زده. در ضمن محل زندگی اون دختر از ما خیلی دوره.
چند وقت پیش دوست پسرم گفت میخواد به یه مسافرت کاری بره، من به غریزه صفحه اون دختر رو چک کردم و دیدم دوستم دروغ گفته و با هم دوتایی رفتن تعطیلات.
وقتی برگشت، خیلی عادی به روش نیاورد اما من ازش پرسیدم چرا دروغ میگه و اینکه همه چیزو میدونم.
گفت اون دختر فقط یه دوست عادی و خوبه. بعد کلی اصرار اعتراف کرد علاقه ای بوده ولی چون اون دختر خودشیفته است و اهل ازدواج نیست و تنهایی خوشحالتره و اینکه محل زندگیش دوره، رابطشون بهم خورده و حالا فقط دوستن.
گفت چون میدونسته من باهاش به مسافرت نمیام از اون خواسته باهاش بره، همچنان که قبلا هم با هم مسافرت رفتن و با دوستای دیگر زنش هم دوتایی مسافرت میرفته.
لطفا به من بگین چی کار کنم، دوست من به طور واضح از رابطش با اون دختر نمیگه و من هم الان قهر کردم باهاش.