سلام من دختری 30ساله هستم که در مجاورت با محل کارم پسری زندگی میکنه که هر روز می بینمش بعد از مدتی بهش علاقمند شدم و همکارام هردو خانوم هستن متوجه این علاقه شدن و به من گفتن بهتره که بهش بگه ولی من قبول نکردم وقتی دیدن من فراموشش نمی کنم به طرفندی شماره اون پسرو گیر آوردن و اینطور شد که من به اون پیام دادم که میخام بیشتر باهاش آشنا بشم خلاصه اون هم بدش نیومد وکم کم متوجه شد من کی هستم وچطور اونو می بینموکلا از لحاظ کاری اصلا راضی نبود و تو مدت کمی که باهم پیام میدایم همش از مشکلاتش و گرفتاریایی که داشت میگفت .عکس منو دیده بود و شاید به احتمال زیاد خوددمم دیده بود .هر بار که خاستم ازش که همدیگرو ببینیم گفت که فعلا گرفتارمو وقت ندارم تا اینکه یه روز قرار گذاشت رفتیم همدیگرو دیدیم جالب اینجاست اون همکارام هم که از موضوع خبرداشتن تو محل قرار ما بودن و این پسرهم فهمید که اونها هم میدونن خلاصه همدیگرو دیدیم و بعد از 2-3 روز پیام میداد و حالمو می پرسد و حرفای روزمره ولی نظرشو راجع به من نمیگفت البته من از همون اول گفته بودم فقط ازدواجو قبول دارم و این آشنایی برای ازدواج باشه.من نظرشو پرسیدم اون گفت که شما از هر نظر عالی هستین ولی احساس به شما ندارم. حالا من موندمو یه عالمه سرزنش که چرا اصرار به دیدن و ملاقات کردم... چرا اینطور شد چی باعث شد . من میخاستم جلوی همکارام کم نیارم که اون منو میخاد ببینه.واسه اینکه ضایع نشم پیششون هر طور شده اونروز باوجود اینکه میخاست قرارو بهم بزنه گفتم نه باید همدیگرو ببینینم حدو 15 روز از این اتفاق گذشته و من باز هم درگیرم و به همه بدبین شدم و از طرفی چون میبینمش فراموش کردنش برام سخته . من باید چیکار کنم انگار امید دارم که ازش خبری میشه ..چیکار کنم خیلی ناراحتم.