نمایش نتایج: از 1 به 22 از 22

موضوع: مخالفت مادر با ازدواج

2825
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4721
    نوشته ها
    13
    تشکـر
    0
    تشکر شده 7 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    0

    مخالفت مادر با ازدواج

    سلام
    من نگارا هستم بیست و سه سالمه دوسال پیش با یه پسری به نام بابک آشنا شدم که دو سال از من بزرگتر بود . تاقبل از اون من باکسی دوست نبودم. من و بابک با هم دوست بودیم تا اینکه مسعله ازدواج مطرح شد. وقتی این مسعله مطرح شد روابط بینمون هم تغییر کرد و بهم نزدیکتر شدیم تا اینکه بعد از پنج ماه مامانش اومد خونمون .برخورد خوب و مودبانه داشت. ولی وقتی رفت گفت که مخالفه . الان هفت ماه میگذره که ما همچنان دوستیم اما واقعا هردو خسته شدیم . روابطمون تغییر کرده سه ماهی یکبار هم دیگرو میبینیم . اما تو وایبر و اینا هر لحظه باهم در ارتباطیم . دلیل مخالفت مامانشم اصن معلوم نیست هربار یه چیزی میگه , خودش میگه صبر کن درست میشه اما سال دیگه برای تحصیل میره امریکا اون میگه بدون تو نمیرم اما من تردید دارم . لطفا راهنماییم کنید.
    باتشکر
    ویرایش توسط نگارا : 07-11-2014 در ساعت 02:42 PM

  2. کاربران زیر از نگارا بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4670
    نوشته ها
    23
    تشکـر
    3
    تشکر شده 3 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : شاید برای شما هم اتفاق افتاده باشد

    مادرش چرا مخالفه؟
    چرا میخواد بره امریکا؟
    امضای ایشان
    بیستون کنده شدو عشق ب جایی نرسید/دیگرازتیشه ی فرهاد بدم می آید

  4. کاربران زیر از mahsan بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4721
    نوشته ها
    13
    تشکـر
    0
    تشکر شده 7 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : شاید برای شما هم اتفاق افتاده باشد

    نقل قول نوشته اصلی توسط mahsan نمایش پست ها
    مادرش چرا مخالفه؟
    چرا میخواد بره امریکا؟
    مادرش هر دفعه یه دلیلی میاره , یه بار گفت سطحمون به هم نمیخوره , که درست نبود , دفعه بعد گفت مادر من حرفی زده ناراحت شده!!واسه تحصیل میخواد بره از اولشم میدونستم قرار بود با هم بریم

  6. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : شاید برای شما هم اتفاق افتاده باشد

    نقل قول نوشته اصلی توسط نگارا نمایش پست ها
    سلام
    من نگارا هستم بیست و سه سالمه دوسال پیش با یه پسری به نام بابک آشنا شدم که دو سال از من بزرگتر بود . تاقبل از اون من باکسی دوست نبودم. من و بابک با هم دوست بودیم تا اینکه مسعله ازدواج مطرح شد. وقتی این مسعله مطرح شد روابط بینمون هم تغییر کرد و بهم نزدیکتر شدیم تا اینکه بعد از پنج ماه مامانش اومد خونمون .برخورد خوب و مودبانه داشت. ولی وقتی رفت گفت که مخالفه . الان هفت ماه میگذره که ما همچنان دوستیم اما واقعا هردو خسته شدیم . روابطمون تغییر کرده سه ماهی یکبار هم دیگرو میبینیم . اما تو وایبر و اینا هر لحظه باهم در ارتباطیم . دلیل مخالفت مامانشم اصن معلوم نیست هربار یه چیزی میگه , خودش میگه صبر کن درست میشه اما سال دیگه برای تحصیل میره امریکا اون میگه بدون تو نمیرم اما من تردید دارم . لطفا راهنماییم کنید.
    باتشکر
    خب پس باید بگم که داره دنبال بهونه ای میگرده که جلوی ازدواج شمارو بگیره ...

    البته در همه این ارتباطات اینجور مسایل هست و مختص شما تنها نیست ...

    خب اگه پسررو دوست دارید و بهش اعتماد کامل دارید ، پس باید به حرفش اعتماد کامل داشته باشید ...

    البته این مورد بالا ، که گفتمو به پسر بگید و بهش تاکید کنید که بخاطر شما اعتماد میکنه ...

    ولی از طرفی باید این توانایی رو هم در خودتون بالا ببرید که ممکنه هر اتفاقی بیفته و باید قدرت شنیدن جواب منفی رو هم داشته باشید ...

    خب ما عادت داریم در مورد آینده پیشگویی کنیم ، پس چه بهتر که این یک پیشگویی خوب و مثبت باشه ...

    و تمام تلاشمونو بکنیم تا این پیشگویی اتفاق بیفته ...
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  7. کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  8. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4721
    نوشته ها
    13
    تشکـر
    0
    تشکر شده 7 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : شاید برای شما هم اتفاق افتاده باشد

    نقل قول نوشته اصلی توسط farokh نمایش پست ها
    خب پس باید بگم که داره دنبال بهونه ای میگرده که جلوی ازدواج شمارو بگیره ...

    البته در همه این ارتباطات اینجور مسایل هست و مختص شما تنها نیست ...

    خب اگه پسررو دوست دارید و بهش اعتماد کامل دارید ، پس باید به حرفش اعتماد کامل داشته باشید ...

    البته این مورد بالا ، که گفتمو به پسر بگید و بهش تاکید کنید که بخاطر شما اعتماد میکنه ...

    ولی از طرفی باید این توانایی رو هم در خودتون بالا ببرید که ممکنه هر اتفاقی بیفته و باید قدرت شنیدن جواب منفی رو هم داشته باشید ...

    خب ما عادت داریم در مورد آینده پیشگویی کنیم ، پس چه بهتر که این یک پیشگویی خوب و مثبت باشه ...

    و تمام تلاشمونو بکنیم تا این پیشگویی اتفاق بیفته ...
    موضوع درست همین جاس اون میگه صبر کن درست میشه اما گاهی میگه اگه نشد چی ؟؟ خیلی میترسم !! این حرفاش تو من تردید ایجاد میکنه که واقعا دوستم داره یا تو رودروایسی مونده :-(

  9. کاربران زیر از نگارا بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  10. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    تیم مشاوره
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3829
    نوشته ها
    1,254
    تشکـر
    954
    تشکر شده 1,186 بار در 691 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : شاید برای شما هم اتفاق افتاده باشد

    نقل قول نوشته اصلی توسط نگارا نمایش پست ها
    موضوع درست همین جاس اون میگه صبر کن درست میشه اما گاهی میگه اگه نشد چی ؟؟ خیلی میترسم !! این حرفاش تو من تردید ایجاد میکنه که واقعا دوستم داره یا تو رودروایسی مونده :-(
    خب عزیزم اینا که گفته دلیلی برای مخالفت نمیشه ...

    در این مورد حتما" با پسر حرف بزن و ازش بخواه که در این مورد با صداقت باهات حرف بزنه ...

    گاهی اوقات افراد با تمام تصمیمی که دارن و میخوان رابطه ای رو قطع کنن ولی باز بخاطر طرفشون تو رودبایستی گیر میکنن ...

    که اینکار خیلی بدتر از اینه که رک و راست جواب منفی بدن ...

    ولی نظر شخصی من میگه که این رابطه برای پسر تموم شده است و یه روز متوجه میشی که رفته ...

    پس بهتره از همین الان خودت رو از این رابطه که هیچ اینده روشنی واسش نیست رها کنی ...

    چون ممکنه فردا اونقدر وابسته شده باشی که از این نرسیدن خیلی آسیب روحی ببینی ....

    بعد افسرگی و هزاتا مشکل دیگه ...

    بقول معروف که میگن :

    ما آزموده ایم در این شهر بخت خویش ..... باید که برون کشیم از این ورته رخت خویش ...
    امضای ایشان
    خدا آن حس زيباييست كه در تاريكي صحرا
    زمانيكه هراس مرگ ميدزدد سكوتت را
    يكي همچون نسيم دشت مي گويد
    كنارت هستم اي تنها...


  11. کاربران زیر از mahsa42 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  12. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4721
    نوشته ها
    13
    تشکـر
    0
    تشکر شده 7 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : شاید برای شما هم اتفاق افتاده باشد

    نقل قول نوشته اصلی توسط mahsa42 نمایش پست ها
    خب عزیزم اینا که گفته دلیلی برای مخالفت نمیشه ...

    در این مورد حتما" با پسر حرف بزن و ازش بخواه که در این مورد با صداقت باهات حرف بزنه ...

    گاهی اوقات افراد با تمام تصمیمی که دارن و میخوان رابطه ای رو قطع کنن ولی باز بخاطر طرفشون تو رودبایستی گیر میکنن ...

    که اینکار خیلی بدتر از اینه که رک و راست جواب منفی بدن ...

    ولی نظر شخصی من میگه که این رابطه برای پسر تموم شده است و یه روز متوجه میشی که رفته ...

    پس بهتره از همین الان خودت رو از این رابطه که هیچ اینده روشنی واسش نیست رها کنی ...

    چون ممکنه فردا اونقدر وابسته شده باشی که از این نرسیدن خیلی آسیب روحی ببینی ....

    بعد افسرگی و هزاتا مشکل دیگه ...

    بقول معروف که میگن :

    ما آزموده ایم در این شهر بخت خویش ..... باید که برون کشیم از این ورته رخت خویش ...
    واسه من امروز همون فرداییه که میگی !!! من کاملا بهش وابسته ام دوسش دارم و براش کارایی کردم که هرگز برای کسی نمیکردم ! و شاید دیگه نتونم واسه کسی انجامش بدم امیدوارم متوجه منظورم شده باشی, اگه راحت بود تا حالا صد بار ولش کرده بودم

  13. کاربران زیر از نگارا بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  14. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3884
    نوشته ها
    583
    تشکـر
    61
    تشکر شده 356 بار در 247 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : شاید برای شما هم اتفاق افتاده باشد

    سلام .منظورتون از اینکه یه کارایی کردین چیه ؟

  15. کاربران زیر از بهار شريف بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  16. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4721
    نوشته ها
    13
    تشکـر
    0
    تشکر شده 7 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : شاید برای شما هم اتفاق افتاده باشد

    نقل قول نوشته اصلی توسط بهار شريف نمایش پست ها
    سلام .منظورتون از اینکه یه کارایی کردین چیه ؟
    یه رابطه هایی داشتیم نه در حد پیشرفته !! ولی کمم نبوده :-(

  17. کاربران زیر از نگارا بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  18. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3884
    نوشته ها
    583
    تشکـر
    61
    تشکر شده 356 بار در 247 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : شاید برای شما هم اتفاق افتاده باشد

    رابطه جنسی منظودتونه دیگه ؟ اتفاقی که نیوفتاده واست ؟

  19. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4721
    نوشته ها
    13
    تشکـر
    0
    تشکر شده 7 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : شاید برای شما هم اتفاق افتاده باشد

    نقل قول نوشته اصلی توسط بهار شريف نمایش پست ها
    رابطه جنسی منظودتونه دیگه ؟ اتفاقی که نیوفتاده واست ؟
    بله , نههههه در اون حد نبوده !!!

  20. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3884
    نوشته ها
    583
    تشکـر
    61
    تشکر شده 356 بار در 247 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : شاید برای شما هم اتفاق افتاده باشد

    رابطه های جنسی خیلی بیشتر دختر رو به پسر وابسته میکنه .
    این موضوع که دوستت داره از ایران میره رو هم سعی کن با همدیگه برین تا نخوای یک عمر منتظرش بمونی یا حسرت به دل بمونی . چون خاک اونطرف سردی میاره و طرف با یه دنیای دیگه و آدمهای دیگه آشنا میشه و شاید دیگه نخواد به رابطتتون ادامه بدین تو میمونی با کلی اگر .... شاید ....چرا .... کاشکی ....

  21. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1338
    نوشته ها
    1,720
    تشکـر
    315
    تشکر شده 1,186 بار در 704 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : شاید برای شما هم اتفاق افتاده باشد

    سلام .به نظر من اگه خیلی همدیگه رو میخواید باید باهم تصمیم بگیرید . مثلا باهم بلندشید برید پیش مامانش و بگید ماهمدیگه رو میخوایم واز هم جدا نمیشیم . باید یه جسارتی از خودتون نشون بدید ....
    حتما مادرش به خودش میگه یه دوستی معمولیه یه حس ساده س .که یا بهانه ها میتونم کمش کنم تا زمانش برسه بره از اینجا ...
    ولی اگه واقعا همدیگه رو میخواید یه کار شاخی انجام بدید

  22. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4721
    نوشته ها
    13
    تشکـر
    0
    تشکر شده 7 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : شاید برای شما هم اتفاق افتاده باشد

    نقل قول نوشته اصلی توسط amin نمایش پست ها
    سلام .به نظر من اگه خیلی همدیگه رو میخواید باید باهم تصمیم بگیرید . مثلا باهم بلندشید برید پیش مامانش و بگید ماهمدیگه رو میخوایم واز هم جدا نمیشیم . باید یه جسارتی از خودتون نشون بدید ....
    حتما مادرش به خودش میگه یه دوستی معمولیه یه حس ساده س .که یا بهانه ها میتونم کمش کنم تا زمانش برسه بره از اینجا ...
    ولی اگه واقعا همدیگه رو میخواید یه کار شاخی انجام بدید
    من اونو میخوام اما از خواستن اون مطمین نیستم :-( اولاش خیلی دوستم داشت اما الان , همش این حس بهم دست میده که من فقط اون و میخوام دیگه خیلی کم همو میبینیم البته اون میگه واسه اینه که خانواده اش حساس نشن و اوضاع بدتر بشه
    ویرایش توسط نگارا : 07-11-2014 در ساعت 05:41 PM

  23. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3884
    نوشته ها
    583
    تشکـر
    61
    تشکر شده 356 بار در 247 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : شاید برای شما هم اتفاق افتاده باشد

    نقل قول نوشته اصلی توسط نگارا نمایش پست ها
    من اونو میخوام اما از خواستن اون مطمین نیستم :-( اولاش خیلی دوستم داشت اما الان , همش این حس بهم دست میده که من فقط اون و میخوام دیگه خیلی کم همو میبینیم البته اون میگه واسه اینه که خانواده اش حساس نشن و اوضاع بدتر بشه
    چه دلیل بی منطقی .
    شنیدی میگن از دل برود هر آنکه از دیده رود !!!
    سعی کن به دوستت بفهمونی که میخای آیندتو با اون بسازی و یه اقدامی صورت بدهد

  24. بالا | پست 16

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4721
    نوشته ها
    13
    تشکـر
    0
    تشکر شده 7 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : شاید برای شما هم اتفاق افتاده باشد

    نقل قول نوشته اصلی توسط amin نمایش پست ها
    سلام .به باید یه جسارتی از خودتون نشون بدید ....
    حتما مادرش به خودش میگه یه دوستی معمولیه یه حس ساده س .که یا بهانه ها میتونم کمش کنم تا زمانش برسه بره از اینجا ...
    ولی اگه واقعا همدیگه رو میخواید یه کار شاخی انجام بدید
    نقل قول نوشته اصلی توسط بهار شريف نمایش پست ها
    رابطه های جنسی خیلی بیشتر دختر رو به پسر وابسته میکنه .
    این موضوع که دوستت داره از ایران میره رو هم سعی کن با همدیگه برین تا نخوای یک عمر منتظرش بمونی یا حسرت به دل بمونی . چون خاک اونطرف سردی میاره و طرف با یه دنیای دیگه و آدمهای دیگه آشنا میشه و شاید دیگه نخواد به رابطتتون ادامه بدین تو میمونی با کلی اگر .... شاید ....چرا .... کاشکی ....
    نقل قول نوشته اصلی توسط mahsan نمایش پست ها
    مادرش چرا مخالفه؟
    چرا میخواد بره امریکا؟
    نقل قول نوشته اصلی توسط farokh نمایش پست ها
    خب پس باید بگم که داره دنبال بهونه ای میگرده که جلوی ازدواج شمارو بگیره ...

    البته در همه این ارتباطات اینجور مسایل هست و مختص شما تنها نیست ...

    خب اگه پسررو دوست دارید و بهش اعتماد کامل دارید ، پس باید به حرفش اعتماد کامل داشته باشید ...

    البته این مورد بالا ، که گفتمو به پسر بگید و بهش تاکید کنید که بخاطر شما اعتماد میکنه ...

    ولی از طرفی باید این توانایی رو هم در خودتون بالا ببرید که ممکنه هر اتفاقی بیفته و باید قدرت شنیدن جواب منفی رو هم داشته باشید ...

    خب ما عادت داریم در مورد آینده پیشگویی کنیم ، پس چه بهتر که این یک پیشگویی خوب و مثبت باشه ...

    و تمام تلاشمونو بکنیم تا این پیشگویی اتفاق بیفته ...
    نقل قول نوشته اصلی توسط mahsa42 نمایش پست ها
    خب عزیزم اینا که گفته دلیلی برای مخالفت نمیشه ...

    در این مورد حتما" با پسر حرف بزن و ازش بخواه که در این مورد با صداقت باهات حرف بزنه ...

    گاهی اوقات افراد با تمام تصمیمی که دارن و میخوان رابطه ای رو قطع کنن ولی باز بخاطر طرفشون تو رودبایستی گیر میکنن ...

    که اینکار خیلی بدتر از اینه که رک و راست جواب منفی بدن ...

    ولی نظر شخصی من میگه که این رابطه برای پسر تموم شده است و یه روز متوجه میشی که رفته ...

    پس بهتره از همین الان خودت رو از این رابطه که هیچ اینده روشنی واسش نیست رها کنی ...

    چون ممکنه فردا اونقدر وابسته شده باشی که از این نرسیدن خیلی آسیب روحی ببینی ....

    بعد افسرگی و هزاتا مشکل دیگه ...

    بقول معروف که میگن :

    ما آزموده ایم در این شهر بخت خویش ..... باید که برون کشیم از این ورته رخت خویش ...
    نقل قول نوشته اصلی توسط نگارا نمایش پست ها
    یه رابطه هایی داشتیم نه در حد پیشرفته !! ولی کمم نبوده :-(
    نقل قول نوشته اصلی توسط بهار شريف نمایش پست ها
    چه دلیل بی منطقی .
    شنیدی میگن از دل برود هر آنکه از دیده رود !!!
    سعی کن به دوستت بفهمونی که میخای آیندتو با اون بسازی و یه اقدامی صورت بدهد
    به نظرتون اگه تو اسکایپ همدیگرو ببینیم تاثیری نداره؟؟؟

  25. بالا | پست 17

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4721
    نوشته ها
    13
    تشکـر
    0
    تشکر شده 7 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : شاید برای شما هم اتفاق افتاده باشد

    نقل قول نوشته اصلی توسط amin نمایش پست ها
    سلام .به باید یه جسارتی از خودتون نشون بدید ....
    حتما مادرش به خودش میگه یه دوستی معمولیه یه حس ساده س .که یا بهانه ها میتونم کمش کنم تا زمانش برسه بره از اینجا ...
    ولی اگه واقعا همدیگه رو میخواید یه کار شاخی انجام بدید
    نقل قول نوشته اصلی توسط بهار شريف نمایش پست ها
    رابطه های جنسی خیلی بیشتر دختر رو به پسر وابسته میکنه .
    این موضوع که دوستت داره از ایران میره رو هم سعی کن با همدیگه برین تا نخوای یک عمر منتظرش بمونی یا حسرت به دل بمونی . چون خاک اونطرف سردی میاره و طرف با یه دنیای دیگه و آدمهای دیگه آشنا میشه و شاید دیگه نخواد به رابطتتون ادامه بدین تو میمونی با کلی اگر .... شاید ....چرا .... کاشکی ....
    نقل قول نوشته اصلی توسط mahsan نمایش پست ها
    مادرش چرا مخالفه؟
    چرا میخواد بره امریکا؟
    نقل قول نوشته اصلی توسط farokh نمایش پست ها
    خب پس باید بگم که داره دنبال بهونه ای میگرده که جلوی ازدواج شمارو بگیره ...

    البته در همه این ارتباطات اینجور مسایل هست و مختص شما تنها نیست ...

    خب اگه پسررو دوست دارید و بهش اعتماد کامل دارید ، پس باید به حرفش اعتماد کامل داشته باشید ...

    البته این مورد بالا ، که گفتمو به پسر بگید و بهش تاکید کنید که بخاطر شما اعتماد میکنه ...

    ولی از طرفی باید این توانایی رو هم در خودتون بالا ببرید که ممکنه هر اتفاقی بیفته و باید قدرت شنیدن جواب منفی رو هم داشته باشید ...

    خب ما عادت داریم در مورد آینده پیشگویی کنیم ، پس چه بهتر که این یک پیشگویی خوب و مثبت باشه ...

    و تمام تلاشمونو بکنیم تا این پیشگویی اتفاق بیفته ...
    نقل قول نوشته اصلی توسط mahsa42 نمایش پست ها
    خب عزیزم اینا که گفته دلیلی برای مخالفت نمیشه ...

    در این مورد حتما" با پسر حرف بزن و ازش بخواه که در این مورد با صداقت باهات حرف بزنه ...

    گاهی اوقات افراد با تمام تصمیمی که دارن و میخوان رابطه ای رو قطع کنن ولی باز بخاطر طرفشون تو رودبایستی گیر میکنن ...

    که اینکار خیلی بدتر از اینه که رک و راست جواب منفی بدن ...

    ولی نظر شخصی من میگه که این رابطه برای پسر تموم شده است و یه روز متوجه میشی که رفته ...

    پس بهتره از همین الان خودت رو از این رابطه که هیچ اینده روشنی واسش نیست رها کنی ...

    چون ممکنه فردا اونقدر وابسته شده باشی که از این نرسیدن خیلی آسیب روحی ببینی ....

    بعد افسرگی و هزاتا مشکل دیگه ...

    بقول معروف که میگن :

    ما آزموده ایم در این شهر بخت خویش ..... باید که برون کشیم از این ورته رخت خویش ...
    نقل قول نوشته اصلی توسط نگارا نمایش پست ها
    یه رابطه هایی داشتیم نه در حد پیشرفته !! ولی کمم نبوده :-(
    نقل قول نوشته اصلی توسط بهار شريف نمایش پست ها
    چه دلیل بی منطقی .
    شنیدی میگن از دل برود هر آنکه از دیده رود !!!
    سعی کن به دوستت بفهمونی که میخای آیندتو با اون بسازی و یه اقدامی صورت بدهد
    به نظرتون اگه تو اسکایپ همدیگرو ببینیم تاثیری نداره؟؟؟

  26. بالا | پست 18

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3884
    نوشته ها
    583
    تشکـر
    61
    تشکر شده 356 بار در 247 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : شاید برای شما هم اتفاق افتاده باشد

    نه عزیزم . ارتباط حضوری چه گلی به سرمون زده که ارتباط مجازیش بزنه !!!!!!

  27. بالا | پست 19

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : شاید برای شما هم اتفاق افتاده باشد

    نقل قول نوشته اصلی توسط نگارا نمایش پست ها
    من اونو میخوام اما از خواستن اون مطمین نیستم :-( اولاش خیلی دوستم داشت اما الان , همش این حس بهم دست میده که من فقط اون و میخوام دیگه خیلی کم همو میبینیم البته اون میگه واسه اینه که خانواده اش حساس نشن و اوضاع بدتر بشه
    [replacer_img] راستش پسرایکه در این دوران رابطه جنسی با دختر دارن ، از این رابطه سرد و دلزده میشن ...

    در حقیقت شاید سخت باشه گفتنش ولی اون از شما سرد شده ...

    در واقع مردها حتی اگه شروع کننده رابطه جنسی هم باشن ولی به طرف مقابلشون دیگه بعد از این اتفاق احترام نمیذارن ...

    چون وقتی به رابطه ای "نه" گفته میشه شما رو پر از راز و رمز میکنه و شما الان این راز و برای اون فاش کردی ...

    بهتره باهاش حرف بزنی و ببینی حرف اخرش چیه ...

    امیدوارم اونقدر بمعرفت داشته باشه که لااقل یه جواب درست و قاطع بده ...
    ویرایش توسط farokh : 07-11-2014 در ساعت 09:02 PM
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  28. بالا | پست 20

    عنوان کاربر
    تیم مشاوره
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3829
    نوشته ها
    1,254
    تشکـر
    954
    تشکر شده 1,186 بار در 691 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : شاید برای شما هم اتفاق افتاده باشد

    نقل قول نوشته اصلی توسط نگارا نمایش پست ها
    به نظرتون اگه تو اسکایپ همدیگرو ببینیم تاثیری نداره؟؟؟
    عزیزم حس و حال واقعی ادم خیلی بالاتر از این حرفاست ...

    میدونم که الان اصلا" وقت نصیحت کردن نیست ... ولی اینو یادت باشه وقتی با پسری رابطه برقرار میکنی کتاب دلت رو واسش ورق نزنی

    چون اینجوری واسش تکراری و بدون هیچ شگفتی میشی ...

    امیدوارم با حرف زدن باهاش بتونی نتیجه بگیری ... چون تو شاید یکساعت بتونی ببینیش و نظرشو تغییر بدی

    ولی مادرش 24 ساعت کنارشه و میتونه کلی نظرشو تغییر بده ...

    در مورد سوالت باید بگم خیر تاثیری نداره ... اگه حس وحالی مونده بود الان تو هفته چندبار همو میدید ...

    پس بهتره یه خورده واقع بین باشی ...
    امضای ایشان
    خدا آن حس زيباييست كه در تاريكي صحرا
    زمانيكه هراس مرگ ميدزدد سكوتت را
    يكي همچون نسيم دشت مي گويد
    كنارت هستم اي تنها...


  29. بالا | پست 21

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4319
    نوشته ها
    20
    تشکـر
    0
    تشکر شده 5 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : شاید برای شما هم اتفاق افتاده باشد

    ببین اون تیترت منو کشته سن منم در حدی نیس که مشاوره بدم

  30. بالا | پست 22

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4721
    نوشته ها
    13
    تشکـر
    0
    تشکر شده 7 بار در 5 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : شاید برای شما هم اتفاق افتاده باشد

    نقل قول نوشته اصلی توسط Mohsen76 نمایش پست ها
    ببین اون تیترت منو کشته سن منم در حدی نیس که مشاوره بدم
    از تورو خدا کمک کنید که بهتره دفعه بعد میزارم کلید اسرار

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد