مشکلات بر سر راه ازدواج
با سلام به تمامی دوستان گلم من به مشکل بسیار بزرک خوردم دوستان همینطور که میدونید من قبلا با این عشقم یک سال خورده ای دوستم همو میخاییم عاشق همیم و بزرو تونستن خانوادم راضی کنم فقط مشکلی که اینجا هست دختر خانوم نزدیک 2 سال از من کوچیکتره و مشکل دیگه اینکه میگن سنم برای ازدواج زوده من 23 سالمه و مشکل دیگه این که پدر دختر خانم مکانیک هستند نه از این مکانیک های شلو ول و خانواده ما فرهنگی هستند و سخت با این قضیه مخالفند من باید چیکا کنم ترو خدا کمک کنید خواهشا یک راه حل بزارید
سلام دوست خوبم.
اینکه عشقت ازت 2 سال کوچیکتره مشکله؟؟؟یا اینکه میگی سنت کمه و 23 سالته؟!!!
به نظر من اینا هیچکدوم مشکل نیست
مشکل ندیدی که به اینا میگی مشکل....
بزرگی به مردونگی و پای حرف و قول موندن و به سن نیست...
تو الان درست تموم شده؟سر کار میری؟ یعنی شرایط حداقل ازدواج رو داری؟؟
برای ازدواج ی شرایط حداقل میخاد که باید داشته باشی...اگه اینارو داری و میتونی یک خانواده کوچک دو نفره بسازی اقدام کن
درضمن پدر دختره مکانیک باشه چه ایرادی داره؟؟
دزد که نیست(خدایی نکرده) مثل مـــــــــــــرد داره کارم میکنه...
خانواده شما که فرهنگین این چیزا رو بهتر از من میدونن باهاشون صحبت کن
انشالله درست میشه
فقط قبلش ببین از همه لحاظ با نامزدت هماهنگی و اینکه تا کجا پای عشقش وای میسی( این خیلی مهمه )
دستمو بگیر....... نذار اشتباه برم
نوشته اصلی توسط DELBAR
با تشکر از دوست خوبم من مشکلم خانوادمن اصلا قبول نمیکنن میگن اولا برات بزرگه بدم میگن سن من کمه واسه ازدواج
2: من درسم تموم شده سرکار میرم چند نفرر زیر دستم کار میکنن بازرس جایم سربازی هم عاف شدم
3:اینکه خانواده منطقی نیستم و بدبینن و با کار این اقا مشکل دارن میگن ما فرهنگیم باید فرهنگی بگیریم
4: من به عشقم اعتماد کامل دارم اون حاضر جونش بده منم همینطور داریم تصمیم میگیریم مخالفت کنن از طریق دادگاه خانواده بذریم جلو نظر شما چیه؟
فقط مشکل من اینه که ماهی 1 میلون تومن قسط دارم که فقط خانوادم یکم کمکم میکنن همین بگید جیکا کنم؟
ازدواجی که اولش از دادگاه شروع بشه آخرش چی میشه !!!!!
پدری که مکانیک هست دامادش هم باید مکانیک باشه یا تعویض روغنی !!!!!چه افکار پوسیده ای
بهتره به خانواده بفهمونید که دلتون اینجا گیر کرده و نمیتونید با کسی دیگه ازدواج کنید .
جطوری شما کمک کنید تا بفهمونم؟
ازشون بخواین اگه خوشبختی شما رو میخان پس بهتون کمک کنن نه اینکه بیان جلوی شما بایستن
البته قبل از این حرفا شما مطمن هستین که با هم خوشبخت میشین ؟!؟؟
منم با بهار موافقم.
بهتره خودتون با خانواده صحبت کنین مخصوصا مادرتون اصولا مادرا قدرتمند تر هستن تو خونه و رگ خواب بابارو بلدن
اگه مامانت زیر بار نمیره بهتره با یکی دراین مورد صحبت کنی که مادرت اونو قبول داشته باشه و رو حرفش حرف نزنه و با مادر بزرگت یا پدر بزرگت حرف بزن به اونا بگو که با مادرت حرف بزنن
اگه تو میخای و اون عشقتم بخاد حله....انشالله خدا کمکتون کنه و خانوادت هم راضی بشن
دستمو بگیر....... نذار اشتباه برم
اره ما باهم خوشبخت میشیم خیلی عاشق همیم و لی خانواده من کاری ندارن بهم میکن برو هر کار میخایی بکن بگید چ کنم؟
خب یعنی الان پدر شما با مادرتون که ازدواج کرده خانواده ها از یک نوع فرهنگ و شغل بوده ...؟
اینا همشون فقط یه جور بهانه است و شما میتونید نظرشونو عوض کنید ...
اینکه خانواده ای فرهنگی باشه و نباشه زیاد مهم نیست ... مهم اینه که شما دونفر که میخوایت زندگی رو شروع کنید اشتراک نظر داشته
باشید و راحت در کنار هم زندگی کنید ...
اگه خانواده شما فرهنگیه پس میتونید کاملا" فرهنگی رفتار کنید ...
و در این مورد باهاشون حرف بزنید ... و از اون فکر دادگاه خانواده خیلی بهتره باید باشه ...
خـــــدانـگهــــــدار
منم فکر میکنم باید این مشکل رو با حرف و صحبت پیش ببری ..
اصول مذاکرات همینه که بتونی با حرف کارتو پیش ببری و به طرفت توهین نکنی ...
در ضمن نباید خونواده رو در مرحله قرار بدی که پلهای پشت سرشون رو خراب کنی ...
چون اگه اینجوری رفتار کنی اونال دیگه زیر بار هیچ حرفی نمیرن ...
پس با احترام برای اونا پلی برای عقب نشینی از طلا بساز تا بتونی به عقب نشینیشون امیدوار باشی ...
در مورد مشکلات مالی هم باید بتونی توازن برقرار کنی ... چون بعد از ازدواج دیگه کمک هاشون قطع میشه ...
پس بهتره همه شرایط رو بررسی کنی و بعد عمل کنی ...
در ضمن اون دادگاه خانواده اصلا" فکر خوبی نیست و پل پشت سرو خراب میکنه
خدا آن حس زيباييست كه در تاريكي صحرا
زمانيكه هراس مرگ ميدزدد سكوتت را
يكي همچون نسيم دشت مي گويد
كنارت هستم اي تنها...
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
نظرت چیه؟