سلام به همگی این یاداشت هارو کرده بودم به مشاور بگم دو جلسه رفتم به درد نخورد ترجیح دادم اینجا بنویسم
1- کم رو هستم
2- رودرواسی - زیاد تو رودرواسی می مونم
3- قدرت نه گفتن ندارم
4- اعتماد به نفس ندارم مثلا یه نمونش اینه وقتی عقلم یا حسم میگه اینکار درست نیس خودمو باور ندارم گوش نمیدم
5- زود صمیمی میشم با همه
6- خیلی زودرنجم برا رفتارایی دیگران که شاید برا بقیه مهم نباشه برا من مهم میشه و کلی فکر میکنم که چرا اینو گف چرا اونو گف چرا اینطوری رفتار کرد
7- از خودم راضی نیسم همش خودمو سرزنش میکنم چرا اینکار کردم چرا اینو گفتم چرا اونو گفتم
8- نمیتونم تصمیم بگیرم باید با چند نفر مشورت کنم تا بتونم تصمیم بگیرم اونم همش دوراهی میمونم شاید بعضیام مسخرم کنن
9- وقتی از یه چیزی ناراحت میشم یا کسی ناراحتم میکنه یا مشکلی پیش میاد باید به چندین نفر بگم تا آروم شم خالی شم این خوب نیس چون نباید ادم حرفاشو بهمه بگه یا از یکی ناراحت میشه بره به یکی دیگه بگه
10 -اراده ام ضعیفه با اینکه درس خوندنو دوس دارم جدی شروع نکردم تنبلی میکنم همش
11- پرحرفی میکنم این پرحرفی با جنس مخالف شاید باعث شه دچار سوتفاهم شه یا سواستفاده کنه همش میخوام خودمو نشون بدم بفهمن که منم میفهمم بلدم بعضی حرفارو که نباید بگم میگم - سیاست ندارم
12- همش از خودم میگذرم برا بقیه - مثلا یکی ازم کاری بخواد وقت نداشته باشم سعی میکنم بگم اره حتی اگه خود طرف کوتاه بیاد باز من ول کن نیسم وقتی هم میخوام بگم نه جوری نه میگم که طرف کلا ازم بدش میاد
13 - فک کنم میخوام همه رو راضی نگه دارم مشکل خانوادگی هم دارم
- کمبود محبت و توجه هم دارم تو خونه بهم محبت و توجه نمیشه وضعیت مالیمون هم متوسط
و
---اکثرا همه جا حتی اگه حق با من باشه همیشه بازنده منم بهم زور میگن حتی تو خونه نتونسم رازشو کسف کنم که چرا!!!!!
---دوستانی که دارم یک طرفه هست منم ک فقط زنگ میزنم یاد میکنم بیخیال هم بشم یاد نکنم اصلا خبری ازشون نمیشه درواقع اینجوری نتیجه میگیرم که دوسی ندارم - بعد دوسی ندارم دلم گرف یا خواسم برم خریدی چیزی باهاش برم بیرون بگردم خرید کنم برا خرید چون دوس ندارم بفهمه که قیمت لباس هم برام مهمه که زیاد میگردم
---- فکر میکنم بقیه به چشم یه دختره ساده نگاه میکنن که خیلی ساده اس و راحت میشه گولش زد یا بهش زور گفت یا به چشم یه بچه نگاه میکنن یا دختری که اصلا تا حالا دوس پسر نداشته یا اصلا نمیدونه پسر چیه یا حس ازدواج نداره در حالی که تا حالا دوس پسر داشتم و خیلی هم دوس دارم ازدواج کنم اینارو از برخورد بقیه استخراج کردم
----کسی بخواد برام احترام قائل شه کلی تشکر کنه بابت کارم خجالت میکشم انگار یه چیزی تو درونم نمیخواد بذاره تشکر کنه ازم
------- اینم بگم چیزی که باعث میشه اون حرفیو که نباید بگم میگم اینه که من وقتی قصد دارم حرفامو به کسی بگم یا باهاش صمیمی ام یا حتی تو اینترنت بگم قبلش که تنهام تو ذهنم انگار به طرف میگم ریز به ریز حرفایی که باید بگم و حرفایی که باید نگم و تو واقعیت نمیتونم بگم رو میگم و باعث میشه واقعا برم بگم این ذهن مشغولی هم اذیتم میکنه و وقتمو هم میگیره چون همش تو ذهنم به کسی که میخوام حرفمو بگم حرف میزنم مثل خوندن کتاب با چشمان
ممنون میشم راهنمایی کنید