سلام دوستان خواهش میکنم بگید چطور میشه اخلاق مردی که 30 سالشه اما هنوز لوس و مامانیه و دهن بین مامان و خواهراشه رو درست کرد
چطورمیشه از وابستگی و متکی بودن شدیدش به خانواده اش کم کرد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سلام دوستان خواهش میکنم بگید چطور میشه اخلاق مردی که 30 سالشه اما هنوز لوس و مامانیه و دهن بین مامان و خواهراشه رو درست کرد
چطورمیشه از وابستگی و متکی بودن شدیدش به خانواده اش کم کرد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خب بستگی داره که این لوس بودن رو چطور معنی کنید ؟
مردا بچگی خودشونو تا سالها حفظ میکنن و در واقع کودک درونشون همیشه فعاله ...
البته خانوما خیلی زود میخوان از این حالت خارج بشن و به همین خاطره که اقایون رو وقتی اینجوری میبینن تعجب میکنن ...
ولی خب اگه با شوهری لوس طرف هستید باید بگم رابطه خیلی خوبی با مادرش داره و هیچ رازی نیست که مادرش ازش خبر نداشته باشه
خب خیلی سخته که بخوای شخصیتی 30ساله رو در مدت کوتاهی تغییر بدی ..
مگر ااینکه از خانواده دورش کنی و بتونید جای خالی اونارو واسش پر کنید ...
بهترین راه اینه که رابطه خودتو بیشتر برای خوب شدن با مادر شوهرت خوب کنی ... چون ایشون خیلی خوب میتونه رو شوهرتون اثر بذاره و
شمارو به چیزی که میخوایت برسونه ....
خـــــدانـگهــــــدار
چرا برای زندگیم باید به کسی متکی باشم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
یعنی راهی نیست کلا طرف درست شه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
راستش کیانا جان این برمیگرده به نوع تربیت خانوادگی و همین تربیت هستش که فردو وابسته به خانواده اش میکنه ...
البته ما نمیدونیم این وابستگی تا چه حدی باشه ؟
ولی کسی که اخلاقی خاص داره رو نمیشه تغییرش داد مگر اینکه خودش بخواد که رفتارش رو تغییر بده ...
بهترین راه حل اینکه با خودش حرف بزنی و واقعا" ببینی چیکار میخواد بکنه ... ؟
در ضمن میتونی با مشاوره ای صحبت کنی ، ولی بعید میدونم تغییری اتفا بیفته .... مگراینکه در شرایط سختی قرار بگیره که در اون حالت خودش
بخواد تصمیم بگیره ... البته اگه خانواده اش بذارن...
در این مورد با فرخ موافقم فقط دور شدن فرد از این زندگی و این خانواده میتونه تاثیر گذار باشه و شخصیت اونو تغییر بده ...
خدا آن حس زيباييست كه در تاريكي صحرا
زمانيكه هراس مرگ ميدزدد سكوتت را
يكي همچون نسيم دشت مي گويد
كنارت هستم اي تنها...
هیچ زنی الان نیست که بخواد به شوهرش وابسته باشه و هر کسی میتونه در این فضا مستقل زندگی کنه ...
ولی همه زندگی مادیات نیست و عاطفه و محبت لازم و ملزوم یک زندگی به حساب میاد ...
البته با این اوصافی که شما گفتید و شخصیتی محکمی که شما در نوشته هاتون دارید باید بگم زندگی در کنار همچین مردی خیلی سخت باید باشه ...
البته تمام زندگیا همینه و مرد و زن مکمل هم میشن و در واقع ویژگی یکی ، پوشاننده عیب فرد دیگه میشه ...
و اگه دقت کنید میبینید که زن خوش اخلاق با مردی عبوس زندگی میکنه و بلعکس و سایر مثالها ...
خـــــدانـگهــــــدار
سلام كيانا جون
اينكه همسر 30 ساله شما به مادرش وابسته است به خاطر اين هست كه هنوز به شما اونقدر اعتماد و
وابستگي پيدا نكرده كه شما را جايگزين مادرش بكنه و هنوز روي تصميماتي كه مادرش ميگيره اطمينان
داره . پس سعي كن اعتمادشو جلب كني و حرفها و رفتارات طوري باشه كه ببينه شما ميتونيد بهتر از
مادرش واسه زندگيتون رفتار كنيد تا ديگه تصميمات مادرشوهرتون توي زندگي دخيل نباشه .
بهار جان اخه اعتماد به چی میگن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
دیگه چطوری باید اعتماد طرف مقابل رو جلب کرد؟؟؟
وقتی همش تو زندگی دارم تلاش میکنم فقط بخاطر اون وقتی هرچی که داشتمو دارم در اختیارش گذاشتم وقتی پایین بودنشونو به روشون نیاوردم
وقتی الان هرچی که داره و نداره از منه
دیگه طرف چی کم داره؟؟؟؟؟؟؟دیگه چکاری مونده تا من انجام بدم تا به من اعتماد کنه
هرکاری که تا الان گفتم انجام بده و گوش نکره و انجام نداده بدجور ضربه خورده ولی چه فایده.
موافقم ... چون باید ببینید که مادرش چه کاری رو براش انجام میده که شوهر شما میتونه بهش اعتماد کنه ...
شمام سعی کنید این راز رو بشناسید تا بتونید شوهرتونو به سمت خودتون بکشونید ...
ولی اگه با سیستمی رشد کرده باشه که مادر شدیدا" اونو به خودش وابسته کرده باشه ...
اینکار میسر نخواهد شد مگر اینکه به مادرشوهرتون نزدیک بشید ...
در این صورت همونطور که گفتم میتونید برروی شوهرتون اثر بگذارید ...
البته شوهرتون وقتی ببینه که شما مانعی برای ارتباط با مادرش نیستید خب مسلما" بهتر به سمت شما میاد
خـــــدانـگهــــــدار
وقتی همش تو زندگی دارم تلاش میکنم فقط بخاطر اون وقتی هرچی که داشتمو دارم در اختیارش گذاشتم وقتی پایین بودنشونو به روشون نیاوردم
.[/quote]
اشتباهت همين جاست عزيزم .
چرا واسه خودت تلاش نميكني . چرا داري به خاطر اون تلاش ميكني!!!!
مگه خودت انسان نيستي !!!!! مگه خودتو دوست نداري
باهاش خيلي مودبانه برخورد كن حتي دعوا كن ولي توهين نكن و احترامشو نگه دار
واسه چي همش بايد كوتاه بياي و به روي خودت نياري
بهش بفهمون از اين كارش ناراحتي .
راستش زندگی با چنین مردی آسون نیست...
پس حالا که باهاش ازدواج کردید باید از همیشه صبورتر باشید...
اگر او را با وجود این شخصیت پذیرفتهاید... پس نباید با نشان دادن وابستگی فکری و اقتصادیاش به دیگران، آشفته و ناراحتش کنید ...
در قدم اول او را همینطور که هست، بپذیرید تا بتونید برای تغییر اقدام کنید ...
ولی شاید اونقدرم وابسته نباشه فقط چون در مقابل حرفای شما شونه خالی میکنه ، ادم یکدنده و لجبازی باشه ...
بهرحال باید بشینی و باهاش حرف بزنی ...
خدا آن حس زيباييست كه در تاريكي صحرا
زمانيكه هراس مرگ ميدزدد سكوتت را
يكي همچون نسيم دشت مي گويد
كنارت هستم اي تنها...
من باهاش دعوا میکنم ناراحتیمم نشون میدم ولی فایده ایی نداره
موافقم ... چون باید ببینید که مادرش چه کاری رو براش انجام میده که شوهر شما میتونه بهش اعتماد کنه ...
[/quote]
واقعا مادرش هیچ کاری براش انجام نمیده
جدی میگم فکر نکنید از رو بدبینیم میگم
اون میگه فقط پسرم باید پیشم باشه و هرچی که من میگم همونو انجام بده
واقعا مادرش هیچ کاری براش انجام نمیده
جدی میگم فکر نکنید از رو بدبینیم میگم
اون میگه فقط پسرم باید پیشم باشه و هرچی که من میگم همونو انجام بده[/QUOTE]
خب دیگه از اون دسته مادراست که فرزندشو برای برطرف کردن نیازهاش میخواد ...
احتمال میدم پدروهرتون از نظر مالی در وضع خوبی نبوده و یا اینکه خدایی نکرده فوت شده ...
چون بعد این اتفاقات مادرا بیشتر دوست دارن که پسرشون به خودشون وابسته باشه و برای نیازهای خودشون باشن ...
و وقتی عروسی پا به این عرصه میذاره ، سنگ اندازیشون شروع میشه ...
فکر میکنم باید نکات مذاکره رو یاد بگیرید ، چون تنها با مذاکره با مادر شوهرتون این مشکل حل میشه
خـــــدانـگهــــــدار
ای بابا چرا دعوا ...
راستشو بخوای با دعوا اونو بیشتر به سمت اونا هل میدی ..
چون خودت میدونی که مردا از زنای نغ نغو فرارین و در این صورت فکر کنم داری اونو از خونه ام فراری میدی ...
خب بهش شخصیت و اعتماد بنفس بده و باهاش طوری رفتار نکن که از خودت فراریش بدی .....
چون با اینکارا نمیشه شخصیت چندساله رو که شکل گرفته درست کرد ...
میگن اگه دنده بخواد راست بشه باید بشکنه ... پس خودت میدونی که این شکستن گاهی امکانپذیر نیست ... مگر اینکه کسی خودش بخواد
خدا آن حس زيباييست كه در تاريكي صحرا
زمانيكه هراس مرگ ميدزدد سكوتت را
يكي همچون نسيم دشت مي گويد
كنارت هستم اي تنها...
من اصلا رابطه ی خوبی با مادرشوهرم ندارم چون ایشون از اول هم با من خوب نبودن
در ضمن پدرشوهرمم زنده است از نظر مالی هم مشکلی ندارن
راستش منم اصلا از نظر مالی به همسرم متکی نیستم و تو مسائل شخصیمم کاملا مستقل تصمیم میگیرم
اما همسرم اصلا فکر زندگی و اینده نیست اگه من بیخیال باشم حاضر تمام وقت و خونه پدرش بمونه و حتی سرکارم نره و فقط پیش مادرش باشه
شما شاغل هستين ؟؟
من توي يه كتابي خوندم كه با همسرتون طوري رفتار كنيد كه انگار اصلا واسش وقت نداريد و منتظر زنگ و س نيستيد از طرفش
شما هم كه خدا را شكر شاغل هستين . ميدونم خيلي سخته كه آدم از عشقش بي محلي ببينه ولي سعي كنيد طوري رفتار كنيد كه انگار اصلا واستون مهم نيست كه زياد با مادرش در ارتباطه و شما منتظرش هستيد .
اینکه همش حس کنم نظر من اصلا برای همسرم مهم نیست عذابم میده
حتی تو لباس پوشیدنم فقط نظر خانوادش براش مهمه
با اینکه از وقتی که من همسرمو شناختم حتی ندیدم خانواده اش کوچکترین کمکی بهش کنن بازم میگم کاریش نمیشه کرد
دوستای گلم ممنون که وقت گذاشتید
عزيزم فكر كنم شما اختلاف فرهنگي زيادي با هم داشته باشيد . درسته ؟
بله تقریبا خیلی زیاد
پس چطوري ميخاين وقتي روي يه طرز لباس پوشيدن ساده اون كه 30 ساله بهش امر شده چي بپوشه قبول نميكنه بخواين روي افكارش اثر بگذارين ؟!!!!!!!!!!!!!!!!
واقعا نمیدونم
سعي كن خودتو مشغول يه كاري بكني مثل باشگاه رفتن يا گردش با دوستات تا اين موضوع سوهان روحت نشه و باعث بروز اختلافات بيشتر نشه عزيزم
من تقریبا از صبح تا غروب شدید درگیر کارم
باش مرسی عزیزم از اینکه وقت گذاشتیو راهنماییم کردی
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)