صفحه 1 از 2 12
نمایش نتایج: از 1 به 50 از 94

موضوع: سرد شدن همسر از زندگی

8169
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4775
    نوشته ها
    42
    تشکـر
    0
    تشکر شده 3 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    Smile سرد شدن همسر از زندگی

    با عرض سلام وخسته نباشید من صادق 23 ساله از خراسان مدت دو هفتست عقد کردم حالا خانومم میگه منو نمیخواد دوستم نداره البته مشکل از من نیست از خودشه با احساسات من بازی کرد حالا میگه منو نمیخواد مهریشو میخواد دلابل این دوست نداشتناش:1میگه پدر ومادرش به زور وادارش کردن با من ازدواج کنه2 قبل ازدواج دو بار دیدمش یعنی خونشون برای صحبت کردن رفته بودیم داخل یک اناق بهم میگفت مشکلی نداره انگار از خنده هاش معلوم بود منو خیلی دوست داشت.من خودم ادم مومن وپاکدامن اهل روزه ونماز هستم از بچیگام هم همینطور بودم با هیچ کس هم رابطه ای نداشتم حتی هنوز هم دهانم را به قلیان نزدم حالامن موندم این وسط چکار کنم هزار بار زبانم لال اگر کار به جدایی کشید من چجوری با این وضعیت کنار بیام مشکلی هم بابت مهریه ندارم وضعم خوبه انوقت با قلبم چکار کنم چون خیلی دوستش دارم خواهشا کمکم کنید من خودم عضو بهزیستی هم هستم سن خانومم هم 19 سال است......

  2. کاربران زیر از صادق5800 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4740
    نوشته ها
    32
    تشکـر
    20
    تشکر شده 20 بار در 15 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : سرد شدن همسر از زندگی

    شما از طریق همون سایت مشاوره انلاین بهزیستی اقدام کنید. فکر کنم بهتر به نتیجه برسید و زودتر
    وب سایت مشاوره مجازی سازمان بهزیستی کشور
    انشاالله مشکلتون حل میشه
    خانمتون رو هم ببرید مشاوره

  4. کاربران زیر از .: ترنم :. بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : سرد شدن همسر از زندگی

    نقل قول نوشته اصلی توسط صادق5800 نمایش پست ها
    با عرض سلام وخسته نباشید من صادق 23 ساله از خراسان مدت دو هفتست عقد کردم حالا خانومم میگه منو نمیخواد دوستم نداره البته مشکل از من نیست از خودشه با احساسات من بازی کرد حالا میگه منو نمیخواد مهریشو میخواد دلابل این دوست نداشتناش:1میگه پدر ومادرش به زور وادارش کردن با من ازدواج کنه2 قبل ازدواج دو بار دیدمش یعنی خونشون برای صحبت کردن رفته بودیم داخل یک اناق بهم میگفت مشکلی نداره انگار از خنده هاش معلوم بود منو خیلی دوست داشت.من خودم ادم مومن وپاکدامن اهل روزه ونماز هستم از بچیگام هم همینطور بودم با هیچ کس هم رابطه ای نداشتم حتی هنوز هم دهانم را به قلیان نزدم حالامن موندم این وسط چکار کنم هزار بار زبانم لال اگر کار به جدایی کشید من چجوری با این وضعیت کنار بیام مشکلی هم بابت مهریه ندارم وضعم خوبه انوقت با قلبم چکار کنم چون خیلی دوستش دارم خواهشا کمکم کنید من خودم عضو بهزیستی هم هستم سن خانومم هم 19 سال است......
    دوست عزیز چرا زبونت لال ....

    طلاق برای همیجاست دیگه ... فکر کردی دستور دین با دختر ناسازگار چیه ؟

    بنظر من شما تمام تلاش رو بکن که ایشون بتونه به خودش بیاد و به زندگیش ادامه بده ...

    ولی خدایی وقتی علاقه ای به زندگی با شما نداره ، خب چطوری میخوایت اونو به ادامه زندگی ترغیب کنید ؟

    بعد حرفها و تلاشتون کار طلاق رو خودشون شروع بکنن ...

    چون خودش میخواد بره پس مهریه رو میبخشه ... وگرنه الزام به تمکین طبق ماده 1108 میشه ...

    بهتون قول میدم وقتی که روز طلاق برسه اگه این فکرش یه جور احساس زودگذر بوده باشه ؛ از کارش پیشمون بشه ...

    وگرنه اگه تصمیمش نهایی باشه دیگه چاره ای نیست ... به هرحال گاهی خداوند انسان رو از طرق مختلف امتحان میکنه ...

    پس کاملا" آرام و صبور باشید
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  6. کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    تیم مشاوره
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3829
    نوشته ها
    1,254
    تشکـر
    954
    تشکر شده 1,186 بار در 691 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : سرد شدن همسر از زندگی

    راستش منم که خانم هستم بهتون میگم که ایشون تصمیم خودشو گرفته ... چون برای یک زن خیلی راحت نیست که حرفی از

    طلاق و جدایی بزنه ... پس در این مدت تمام فکراشو کرده و در واقع ازدواج با شما نوعی رهایی از قید وبند اون خونه است ...

    و من فکر میکنم خانواده ایشون خیلی تعصبی بودن که به شما اجازه بیرون رفتن و حرف زدن در مورد زندگی مشترک رو ندادن؟!؟

    به هر حال کسی در این مورد تو گوش ایشون حرفایی زده ، خب ما خانوما جنس خودمون رو بهتر میدونیم

    پس بشین و باهاش اتمام حجت کن ... و بهش تا وقتی معین فرصت بده ...

    و بر روی قراری که باهاش میذاری هر چقدرم تند باشه ، بمون ... اگه چیزی در درونش نباشه وقتی قاطعیت شمارو ببینه

    حتما" کوتاه میاد
    امضای ایشان
    خدا آن حس زيباييست كه در تاريكي صحرا
    زمانيكه هراس مرگ ميدزدد سكوتت را
    يكي همچون نسيم دشت مي گويد
    كنارت هستم اي تنها...


  8. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4775
    نوشته ها
    42
    تشکـر
    0
    تشکر شده 3 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : سرد شدن همسر از زندگی

    با سلام واقعا راست میگین خانونم هروقت منو تنها میبینه حرف از جدایی میزنه آره تمام فکراشو کرده بله خیلی تعصبی بودن پدرش تا موقع عقد نمیذاشت باهاش صحبت کنم قبل ازدواج دوبار به صورت 20 دقیقه باهاش صحبت کردم از خنده هاش معلوم بود منو دوست داره ولی الان میگه نه_ یک دوست داره از موقع عقدمون فقط با اون در ارتباطه خیلی بهم پیامک میدن 24 ساعته پیامک میدن یک روزپیامکشو یواشکی خوندم دختره بهش گفته بود چرا ازدواج کردی تو دوست داشتی مجرد بمونی بعد یک پیامک دیگش این بود شغل شوهرت چی بود گفت کاسب (در ضمن من کاسبم)دختره بهش گفت این چه شغلیه چه چیزی گیرت اومده لیاقت تو این نبود حتی داداششم این پیامکا رو خونده بود هیچوقت هم کوتاه بیا هم نیست

  9. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4775
    نوشته ها
    42
    تشکـر
    0
    تشکر شده 3 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : سرد شدن همسر از زندگی

    با سلام باشه چشم هرچی تلاش کردم بازم تلاش میکنم در ضمن خانواده خودم و اون از همه چی خبر دارن -خانومم با احساسات من بازی کرده منو گول زده من با دوست داشتن به پاش قدم گذاشتم در ضمن یک دوست داره همش 24 ساعته بهم پیامک میدن من یک روزی این پیامکارو رو خوندم البته الان همشون رو پاک کرده متن پیامک این بود:دختره بهش گفته بود چرا ازدواج کردی تو که میخواستی مجرد بمونی بعد یکی دیگه :شغل شوهرت چیه گفت کاسب (در ضمن من کاسبم) بهش گفت:این دیگه چه شغلیه لیاقت تو بهتر ازیناست - در ضمن پری شب باهم پارک بودیم بهم گفت :اگه از تو جدا بشم کس دیگه ای رو دوست داشته باشم باهاش ازدواج میکنم بعد بهم گفت چی میشه تو بگی نه منم بگم نه از هم جدا بشیم بعد گفتم اگه راست میگی خودت برو درخواست بده من تورو دوست دارم همچنین کاری رو نمیکنم بهم گفت :نصف مهریمو بهت میبخشم بیا جدا شیم گفتم نه این مهریشو میخواد این دوست لعنتیش نمیذاره دوستش هم خودش شوهر داره اینم هم بگم قبل ازدواج هم منو دوست داشت الان اینجوریه احساس میکنم داره بهم خیانت میکنه خواهش میکنم بهم کمک کنین.باتشکر

  10. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : سرد شدن همسر از زندگی

    نقل قول نوشته اصلی توسط صادق5800 نمایش پست ها
    با سلام باشه چشم هرچی تلاش کردم بازم تلاش میکنم در ضمن خانواده خودم و اون از همه چی خبر دارن -خانومم با احساسات من بازی کرده منو گول زده من با دوست داشتن به پاش قدم گذاشتم در ضمن یک دوست داره همش 24 ساعته بهم پیامک میدن من یک روزی این پیامکارو رو خوندم البته الان همشون رو پاک کرده متن پیامک این بود:دختره بهش گفته بود چرا ازدواج کردی تو که میخواستی مجرد بمونی بعد یکی دیگه :شغل شوهرت چیه گفت کاسب (در ضمن من کاسبم) بهش گفت:این دیگه چه شغلیه لیاقت تو بهتر ازیناست - در ضمن پری شب باهم پارک بودیم بهم گفت :اگه از تو جدا بشم کس دیگه ای رو دوست داشته باشم باهاش ازدواج میکنم بعد بهم گفت چی میشه تو بگی نه منم بگم نه از هم جدا بشیم بعد گفتم اگه راست میگی خودت برو درخواست بده من تورو دوست دارم همچنین کاری رو نمیکنم بهم گفت :نصف مهریمو بهت میبخشم بیا جدا شیم گفتم نه این مهریشو میخواد این دوست لعنتیش نمیذاره دوستش هم خودش شوهر داره اینم هم بگم قبل ازدواج هم منو دوست داشت الان اینجوریه احساس میکنم داره بهم خیانت میکنه خواهش میکنم بهم کمک کنین.باتشکر
    خب مسلما" حرفای دوستش و اینکه خودش به این مرحله رسیده ، این تصمیم رو قویتر کرده ...

    شما هر چه قدرم تلاش کنید نمیتونید اونو متقاعد کنید که به زندگی قبلیش برگرده ، مثل موشکی شده که روی هدف قفل شده

    و تا زندگی رو منفجر نکنه دست بردار نیست ...

    در مورد طلاق اگه ایشون خیلی عجله دارن خب میتونه با بخشیدن مهریه و در عرض سه روز طلاق بگیره ....

    این حرف رو شما میتونید به دوستش و یا به خودش بزنید ... شما یه خورده محکم وایسید ...

    این حرف رو که بهش زدید منتظر جواب باشید ...

    در ضمن اگه ایشون از خونه قهر کرده باشه باید پرونده عدم تمکین رو هم به جریان بندازید که از اون طرف با مشکل نفقه برخورد نکنید ...

    از طرفی زن وقتی تصمیم به طلاق بگیره از مهریه خودش باید بگذره و این موارد و حتما" بهش گوشزد کنید ...

    تا بدونید چی داره تو ذهنش میگذره
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  11. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    تیم مشاوره
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3829
    نوشته ها
    1,254
    تشکـر
    954
    تشکر شده 1,186 بار در 691 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : سرد شدن همسر از زندگی

    نقل قول نوشته اصلی توسط صادق5800 نمایش پست ها
    با سلام واقعا راست میگین خانونم هروقت منو تنها میبینه حرف از جدایی میزنه آره تمام فکراشو کرده بله خیلی تعصبی بودن پدرش تا موقع عقد نمیذاشت باهاش صحبت کنم قبل ازدواج دوبار به صورت 20 دقیقه باهاش صحبت کردم از خنده هاش معلوم بود منو دوست داره ولی الان میگه نه_ یک دوست داره از موقع عقدمون فقط با اون در ارتباطه خیلی بهم پیامک میدن 24 ساعته پیامک میدن یک روزپیامکشو یواشکی خوندم دختره بهش گفته بود چرا ازدواج کردی تو دوست داشتی مجرد بمونی بعد یک پیامک دیگش این بود شغل شوهرت چی بود گفت کاسب (در ضمن من کاسبم)دختره بهش گفت این چه شغلیه چه چیزی گیرت اومده لیاقت تو این نبود حتی داداششم این پیامکا رو خونده بود هیچوقت هم کوتاه بیا هم نیست
    خب بعضی از خانوما نمیدونم چی تو ذهنشون میگذره که تصمیم میگیرن خودشون و زندگیشونو به بازی بگیرن ...

    همونطور که خودتون گفتید این در خانواده های تعصبی اتفاق میفته و فکر میکنم ایشون از شما بعنوان پلی برای فرار استفاده کرده ...

    منم خودم زنم ولی اینجور رفتارو قبول ندارم ... حالا که میخواد تشریف ببره خب دیگه چی از مهریه میخواد ؟

    مگه شما خواستید که طلاقش بدید که اینجوری طلبکارانه حرف میزنه ... ؟

    در ضمن هرچی هست دست پخت خودش با اون دوستشه که داره این زندگی رو خراب میکنه ...

    به هرحال شاید این قسمت شما بوده که از شرش رهام بشید ...

    پس بهترین کار اینه که وقتی حرفاتونو باهاش زدید ، تصمیم نهایی رو بگیرید ...

    در من در این مورد دوست داشتن از موضع ضعف وارد نشدی ... چون اون میخواد از این طریق شمارو تحت فشار قرار بده ...
    امضای ایشان
    خدا آن حس زيباييست كه در تاريكي صحرا
    زمانيكه هراس مرگ ميدزدد سكوتت را
    يكي همچون نسيم دشت مي گويد
    كنارت هستم اي تنها...


  12. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4775
    نوشته ها
    42
    تشکـر
    0
    تشکر شده 3 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : سرد شدن همسر از زندگی

    از خونه قهر نکرده به قول خودش میخواد با این کاراش پدر ومادرشو زجر بده همه این حرف ها رو بهش گوشزد کردیم ول اون میگه تو هم باید قبول کنی جدا بشیم میبینی به قول معروف چقدر زرنگه مهریشو میخواد تازگیا پدرم میخواد بره با پدرش صحبت کنه اگه درست شد زندگیشو بکنه اگه نخواست خودش بره درخواست بده آیا این کار درسته پدرم اینکارو انجام بده الان پدرم اینجاست میخواد بدونه درسته یا نه

  13. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4775
    نوشته ها
    42
    تشکـر
    0
    تشکر شده 3 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : سرد شدن همسر از زندگی

    میگم که ایشون ببین دوستش کی رو براش نشون کرده میخواد یک مهریه هم بگیره بعدا بهش خوش بگذره

  14. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4775
    نوشته ها
    42
    تشکـر
    0
    تشکر شده 3 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : درخواست مشاوره

    بعد یک چیز دیگه هم هست وقتی با هدفون آهنگ گوش میده گریه میکنه بهش میگم آدمیزاد وقتی آهنگ گوش میده دلش شاده شما واسه چی گریه میکنی میگه:من بدبختم میگم واسه چی میگه گیر آدمی مثل تو افتادم میگم واسه چی میگه تو املی تو زشتی تو بد قیافه ای اینا رو نمی تونست قبل ازدواج بهم بگه الان میگه خدایا من توی عمرم چه گناهی کردم به همچنین بدبختی گرفتار شدم به مردم خیانتد کردم به دختر مردم متلک انداختم به ناموس مردم چیزی گفتم باید این بلاها به سرم بیاد چکار کردم. در ضمن همین دیشب بود از بیرون که اومدم خونه داخل اتاق شدم یک نگاه الکی کرد بهم سریع سرشو انداخت پایین اهنگ گوش کرد بعد گریه کرد این هم منو دید اینکارو کرد فکر میکنه با این کاراش میتونه منو تحت فشار بذاره یک چیز دیگه بگم خانومم خیلی از باباش میترسه برای اینکه بخواد بگه طلاق میخوام میخواد منو تحت فشار بذاره من بگم بعد منو محکوم کنه بهم بگین در همچنین موقعی چکار کنم خودش بره به باباش بگه باتشکر

  15. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3884
    نوشته ها
    583
    تشکـر
    61
    تشکر شده 356 بار در 247 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : درخواست مشاوره

    اگه ميخاد طلاق بگيره كه ديگه نبايد حرف از مهريه بزنه .
    الان هم به خاطر اينكه ميخاد لج خانوادشو در بياره داره با زندگيش بازي ميكنه
    اين هم عاقبت دختري هست كه خونه پدرش محدود بوده و بهش اجازه صحبت كردن و بيرون رفتن و ... را نميدادن.
    همسرتون چادري هست ؟

  16. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : درخواست مشاوره

    نقل قول نوشته اصلی توسط صادق5800 نمایش پست ها
    از خونه قهر نکرده به قول خودش میخواد با این کاراش پدر ومادرشو زجر بده همه این حرف ها رو بهش گوشزد کردیم ول اون میگه تو هم باید قبول کنی جدا بشیم میبینی به قول معروف چقدر زرنگه مهریشو میخواد تازگیا پدرم میخواد بره با پدرش صحبت کنه اگه درست شد زندگیشو بکنه اگه نخواست خودش بره درخواست بده آیا این کار درسته پدرم اینکارو انجام بده الان پدرم اینجاست میخواد بدونه درسته یا نه
    بله صحبت بکنن هیچ مشکلی نیست ...

    شما تا میتونید در این میان صحبت کنید و تلاشتونو بکنید که خیالتون پیش وجدان خودتون راحت باشه ...

    شما چرا ناراحتید و نگران ؟

    خب خدا خودش ناظر براعمال همه ماست ... شاید این یک امتحان باشه کسی چه میدونه ...

    پس خیلی آرام و متین رفتار کنید و طوری رفتار نکنید که فکر کنه چه اش دهن سوزی هستش ...
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  17. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3884
    نوشته ها
    583
    تشکـر
    61
    تشکر شده 356 بار در 247 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : درخواست مشاوره



    پس خیلی آرام و متین رفتار کنید و طوری رفتار نکنید که فکر کنه چه اش دهن سوزی هستش ...
    [/QUOTE]


    آش دهن سوز !!!!! كلاً طرف (دختر خانم) رو شستين و گذاشتين كنار

  18. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    تیم مشاوره
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3829
    نوشته ها
    1,254
    تشکـر
    954
    تشکر شده 1,186 بار در 691 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : درخواست مشاوره

    نقل قول نوشته اصلی توسط صادق5800 نمایش پست ها
    بعد یک چیز دیگه هم هست وقتی با هدفون آهنگ گوش میده گریه میکنه بهش میگم آدمیزاد وقتی آهنگ گوش میده دلش شاده شما واسه چی گریه میکنی میگه:من بدبختم میگم واسه چی میگه گیر آدمی مثل تو افتادم میگم واسه چی میگه تو املی تو زشتی تو بد قیافه ای اینا رو نمی تونست قبل ازدواج بهم بگه الان میگه خدایا من توی عمرم چه گناهی کردم به همچنین بدبختی گرفتار شدم به مردم خیانتد کردم به دختر مردم متلک انداختم به ناموس مردم چیزی گفتم باید این بلاها به سرم بیاد چکار کردم. در ضمن همین دیشب بود از بیرون که اومدم خونه داخل اتاق شدم یک نگاه الکی کرد بهم سریع سرشو انداخت پایین اهنگ گوش کرد بعد گریه کرد این هم منو دید اینکارو کرد فکر میکنه با این کاراش میتونه منو تحت فشار بذاره یک چیز دیگه بگم خانومم خیلی از باباش میترسه برای اینکه بخواد بگه طلاق میخوام میخواد منو تحت فشار بذاره من بگم بعد منو محکوم کنه بهم بگین در همچنین موقعی چکار کنم خودش بره به باباش بگه باتشکر
    اینم از تعصب کور و مذهب گونه بعضی از خانواده ها که با محدود کردن افراد خانواده شون میخوان مثلا" راه خدا و پیغمبر رو برن

    در صورتیکه اگه جهنمی باشه ...همین افراد مخلد در این آتش خواهند بود ...

    خب بهتره پدرتون با خانواده اش حرف بزنه و چیزی هم از طلاق بهشون نگه ...

    فقط بهشون در مورد حرفایکه به شما میزنه توضیح بده ... و اشون بخواد که با دخترشون حرف بزنن ...

    به هرحال اونا زبونشو خوب بلدن ...

    هرچند منم فکر میکنم کسی در این مورد داره همسرتونو اموزش میده و از زندگی فراری ....

    به هر حال شما باید به پدرش خبر بدی که از ازدواج با شمام پشیمون شده و اگه بلایی سر خودش بیاره کی میخواد جواب بده ؟

    امضای ایشان
    خدا آن حس زيباييست كه در تاريكي صحرا
    زمانيكه هراس مرگ ميدزدد سكوتت را
    يكي همچون نسيم دشت مي گويد
    كنارت هستم اي تنها...


  19. کاربران زیر از mahsa42 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  20. بالا | پست 16

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : درخواست مشاوره

    نقل قول نوشته اصلی توسط بهار شريف نمایش پست ها


    پس خیلی آرام و متین رفتار کنید و طوری رفتار نکنید که فکر کنه چه اش دهن سوزی هستش ...

    آش دهن سوز !!!!! كلاً طرف (دختر خانم) رو شستين و گذاشتين كنار[/QUOTE]


    والا قصد جسارت نداشتم ولی بعضی از دخترا و پسرا هستن که خیلی خودشون رو دست بالا میگیرن ...

    و با این کاراشون تو این روزگاری که همه به آرامش نیاز دارن .. دایما" مشکل میتراشن ...

    و فکرم میکنن که خیلی از بقیه سر هستن ...

    من واسه همین گفتم ... گاهی بی اهمیت جلوه دادن کسی میتونه اون غرور کاذبش رو بشکنه و از جلدش خارج کنه ...

    چون غرور بی جا اولین و آخرین پله سقوطه
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  21. بالا | پست 17

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3884
    نوشته ها
    583
    تشکـر
    61
    تشکر شده 356 بار در 247 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : درخواست مشاوره

    نقل قول نوشته اصلی توسط farokh نمایش پست ها
    آش دهن سوز !!!!! كلاً طرف (دختر خانم) رو شستين و گذاشتين كنار

    والا قصد جسارت نداشتم ولی بعضی از دخترا و پسرا هستن که خیلی خودشون رو دست بالا میگیرن ...

    و با این کاراشون تو این روزگاری که همه به آرامش نیاز دارن .. دایما" مشکل میتراشن ...

    و فکرم میکنن که خیلی از بقیه سر هستن ...

    من واسه همین گفتم ... گاهی بی اهمیت جلوه دادن کسی میتونه اون غرور کاذبش رو بشکنه و از جلدش خارج کنه ...

    چون غرور بی جا اولین و آخرین پله سقوطه
    [/QUOTE]


    بله قبول دارم كه يك سري از دختر و پسرها اعتماد به نفس كاذبشون آدم رو خفه ميكنه ولي اين دختر فكر ميكنه اگه طلاق بگيره ديگه آزاده و هر كاري كه دوران مجردي بهش اجازه نميدادن انجام بده ميتونه انجام بده .
    به ياد حرف يكي از دوستام افتادم كه ميگفت : خونه بابام هر كاري ميخواستم بكنم ميگفت اين غلط ها را خونه شوهرت انجام بده . بعد ازدواج كردم اونجا هم هر كاري رفتم انجام بدم شوهرم گفت ميخواستي اين غلط ها را خونه بابات انجام بدي . آخرش هم نفهميدم من كجا اين غلط ها را انجام بدم

  22. بالا | پست 18

    عنوان کاربر
    تیم مشاوره
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3829
    نوشته ها
    1,254
    تشکـر
    954
    تشکر شده 1,186 بار در 691 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : درخواست مشاوره

    نقل قول نوشته اصلی توسط بهار شريف نمایش پست ها
    والا قصد جسارت نداشتم ولی بعضی از دخترا و پسرا هستن که خیلی خودشون رو دست بالا میگیرن ...

    و با این کاراشون تو این روزگاری که همه به آرامش نیاز دارن .. دایما" مشکل میتراشن ...

    و فکرم میکنن که خیلی از بقیه سر هستن ...

    من واسه همین گفتم ... گاهی بی اهمیت جلوه دادن کسی میتونه اون غرور کاذبش رو بشکنه و از جلدش خارج کنه ...

    چون غرور بی جا اولین و آخرین پله سقوطه

    بله قبول دارم كه يك سري از دختر و پسرها اعتماد به نفس كاذبشون آدم رو خفه ميكنه ولي اين دختر فكر ميكنه اگه طلاق بگيره ديگه آزاده و هر كاري كه دوران مجردي بهش اجازه نميدادن انجام بده ميتونه انجام بده .
    به ياد حرف يكي از دوستام افتادم كه ميگفت : خونه بابام هر كاري ميخواستم بكنم ميگفت اين غلط ها را خونه شوهرت انجام بده . بعد ازدواج كردم اونجا هم هر كاري رفتم انجام بدم شوهرم گفت ميخواستي اين غلط ها را خونه بابات انجام بدي . آخرش هم نفهميدم من كجا اين غلط ها را انجام بدم [/QUOTE]


    پس اینطور که معلومه ما داریم دایما" غلط میکنیم ....[replacer_img]

    ولی نمیدونیم این غلطارو کجا انجام بدیم ؟!!؟

    ولی خب همین افراد باعث میشن که اعتماد سلب بشه و دیگه کسی به کسی اعتماد نکنه ...

    الان به یکی سلام میکنی فکر میکنه میخوای از باجخواهی کنی ...

    خب این خانم حالا تحت تاثیر حرفی هستش یا نه ... فعلا" یه چیزایی تو مغزش پخته که میخواد طلاق بگیره

    ولی غافل از اینکه هیچ فرقی نمیکنه ...زندگی همین گندیه که هست
    امضای ایشان
    خدا آن حس زيباييست كه در تاريكي صحرا
    زمانيكه هراس مرگ ميدزدد سكوتت را
    يكي همچون نسيم دشت مي گويد
    كنارت هستم اي تنها...


  23. بالا | پست 19

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4775
    نوشته ها
    42
    تشکـر
    0
    تشکر شده 3 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : درخواست مشاوره

    خیر چادری نیست قبل ازدواج مانتویی بودن موقعی بار اول قبل ازدواج هم دیگه رو دیدم باهاش شرط هامو گفتم اونم قبول کرد یکیش :من خانوم چادری میخوام اونم گفت باشه قبوله بعد بعد ازدواج دیگه به قول وقرارمون عمل نکرد گفت من نمیخوام چادری باشم بهم 1هفته بعد عقد گفت:تو اصلا منو قبل ازدواج دیده بودی میگفت یک تیپی میزدم یک آرایشی میکردم چشم پسرارو در میووردم

  24. بالا | پست 20

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4775
    نوشته ها
    42
    تشکـر
    0
    تشکر شده 3 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : درخواست مشاوره

    همششششششششششش دو هفتست عقد کردم

  25. بالا | پست 21

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : درخواست مشاوره

    نقل قول نوشته اصلی توسط صادق5800 نمایش پست ها
    خیر چادری نیست قبل ازدواج مانتویی بودن موقعی بار اول قبل ازدواج هم دیگه رو دیدم باهاش شرط هامو گفتم اونم قبول کرد یکیش :من خانوم چادری میخوام اونم گفت باشه قبوله بعد بعد ازدواج دیگه به قول وقرارمون عمل نکرد گفت من نمیخوام چادری باشم بهم 1هفته بعد عقد گفت:تو اصلا منو قبل ازدواج دیده بودی میگفت یک تیپی میزدم یک آرایشی میکردم چشم پسرارو در میووردم
    خب پس همونه که حدس میزدم ایشون از قبل هیچ اهمیتی به این ازدواج نمیدادن ...

    و شمارو به عنوان یک پل برای رها شدن از زندگی قبلیشون میخواسته ...

    چون الان به قول خودتون فقط دو هفته است که عقد کردید ، و این بازیارو دراورده ...

    دیگه چه برسه به اینکه بخوای مدت زیادی ازش بگذره ...

    اگه میبینی مشاوره میتونه بهش کمک کنه و اونو از این سرگشتگی رها کنه ، قبلاگ بهتون گفتم دریغ نکنید

    به هرحال شما باید تمام تلاش خودتونو بکنید که فردا به درگاه خداوند رو سفید باشید

    چون هر کسی سرنوشت و قضا و قدری داره ...

    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  26. بالا | پست 22

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4775
    نوشته ها
    42
    تشکـر
    0
    تشکر شده 3 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : درخواست مشاوره

    چشم مشاور هم میبرم ولی فکر نکنم درست بشه چون خودش هم اینو بهم گفته گفته شک نکن من هیچ وقت تورو نمیخوام چون این ازدواج زورکی بوده

  27. بالا | پست 23

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3884
    نوشته ها
    583
    تشکـر
    61
    تشکر شده 356 بار در 247 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : درخواست مشاوره

    پس بهترين راه اين هست كه پدرت با پدرش صحبت كنه و حرفهاي دخترو به پدرش بگه تا اونا هم در جريان اخلاق دخترشون قرار بگيرن .
    شايد ما داريم يك طرفه به قاضي ميريم . شايد اون هم حرفايي واسه گفتن داشته باشه

  28. کاربران زیر از بهار شريف بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  29. بالا | پست 24

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4775
    نوشته ها
    42
    تشکـر
    0
    تشکر شده 3 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : درخواست مشاوره

    هیچ حرفی نداره اینا همش بهانست فقط وفقط میخواد جدا بشه اونم به قول خودش با مهریه .پدرم هم الان اینجاست داره حرف های شمارو هم میخونه در ضمن شغل پدرم نظامی بالا رتبه است بابام سرداره جانباز وآزاده هم هست یعنی آبروی من وخانوادم وسطه میگید چکار کنم راه حل ها رو بهم بگید ممنون از زحمات همه شماها انشا الاه روزی بشه من هم جبران کنم .

  30. بالا | پست 25

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : درخواست مشاوره

    نقل قول نوشته اصلی توسط صادق5800 نمایش پست ها
    هیچ حرفی نداره اینا همش بهانست فقط وفقط میخواد جدا بشه اونم به قول خودش با مهریه .پدرم هم الان اینجاست داره حرف های شمارو هم میخونه در ضمن شغل پدرم نظامی بالا رتبه است بابام سرداره جانباز وآزاده هم هست یعنی آبروی من وخانوادم وسطه میگید چکار کنم راه حل ها رو بهم بگید ممنون از زحمات همه شماها انشا الاه روزی بشه من هم جبران کنم .

    اصلا" نگران این حرفا و آبرو نباشید ... این تو همه خونواده ها هست ...

    ایشون اگه طلاق میخواد و زود میخواد به نتیجه برسه باید توافقی جدا بشه و مهریه و بقیه چیزارو هم ببخشه تا این روند در عرض کوتاهترین زمان

    به نتیجه برسه ...

    در غیر اینصورت باید دوسالی بدوئه تا طلاق رو بگیره ... چون قاضی ازش در مورد شما میپرسه که علت طلاقش چیه ؟

    بعد از شما میپرسه که شرایط زندگیش مساعد هست یا نه ؟

    ولی در مورد مهریه میتونه یکطرفه اقدام کنه ... پس در این مورد به ایشون بگید اگه مهریه رو بدم طلاقت نمیدم ...

    چون در مقابل پرداخت مهریه زن باید تمکین خاص و عام داشته باشه...

    به هرحال وقتی مهریه مقدارش توسط دادگاه معلوم شد میتونید درخواست اعسار کنید و با قسطی کردن اون خودتون رو از خطر جلب و زندانی رها کنید...

    در ضمن وقتی ایشون تمکینم نکنه طی حکمی نفقه ایشون قطع خواهد شد ...

    البته زن میتونه برای مهریه /نفقه / طلاجات / یارانه بر علیه مرد اقامه دعوا بکنه ...
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  31. بالا | پست 26

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3884
    نوشته ها
    583
    تشکـر
    61
    تشکر شده 356 بار در 247 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : درخواست مشاوره

    اين حرفي كه ميخام بزنم فايده اي نداره الان ديگه ولي كاش روابط قبل از عقد رو افزايش داده بودين شايد اين اتفاق نميفتاد /

    الان هم كه خودش ميخاد طلاق بگيره ديگه نبايد سراغ مهريه رو بگيره . حتما با مهريه ميخاد يه زندگي مستقل واسه خودش و دوستاش درست كنه .

    خداي من عجب دخترهايي پيدا ميشن

  32. بالا | پست 27

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4775
    نوشته ها
    42
    تشکـر
    0
    تشکر شده 3 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : درخواست مشاوره

    هرچی شما عزیزان بگید انجام میدم ولی در مورد جواب دوم شما میگید قسطی پرداخت کنید من حاضر نیستم حتی یک قرون بهش بدم چون با احساسات من بازی کرده حتی شده زندان هم میرم ولی یک قرون بهش نمیدم حرف هایی که گفتید انجام میدم خودم تلاشمو میکنم ناامید هم نمیشم تا خودش بره درخواست بده اینجوری هیچی بهش نمیرسه درسته

  33. بالا | پست 28

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3884
    نوشته ها
    583
    تشکـر
    61
    تشکر شده 356 بار در 247 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : درخواست مشاوره

    واسه چي خانوادشو در جريان رفتارهاي دخترشون نميگذارين ؟

  34. بالا | پست 29

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4775
    نوشته ها
    42
    تشکـر
    0
    تشکر شده 3 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : درخواست مشاوره

    جواب کاربر بهار شریف:واقعا درسته همش تقصیر خودم بود پدر ومادر هی بهم میگفتن صبر داشته باش بذار یک یا دو ماه بگذره بعد عقد کن ولی من احمق به حرفشون گوش نکردم چوبشو الان دارم میخورم ولی چکار کنم دیگه کار از کار گذشته کمکم کنید

  35. بالا | پست 30

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3884
    نوشته ها
    583
    تشکـر
    61
    تشکر شده 356 بار در 247 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : درخواست مشاوره

    نقل قول نوشته اصلی توسط صادق5800 نمایش پست ها
    جواب کاربر بهار شریف:واقعا درسته همش تقصیر خودم بود پدر ومادر هی بهم میگفتن صبر داشته باش بذار یک یا دو ماه بگذره بعد عقد کن ولی من احمق به حرفشون گوش نکردم چوبشو الان دارم میخورم ولی چکار کنم دیگه کار از کار گذشته کمکم کنید
    خواهش ميكنم ديگه خودتون رو سرزنش نكنيد . به قول خودتون ديگه كار از كار گذشته
    ازدواج هاي سريع و با سن كم گاهي نتيجه خوبي نداشته

    خانوادشو در جريان بذارين چون اونا دخترشون رو بهتر ميشناسن و ميدونن باهاش چطوري برخورد كنن

  36. بالا | پست 31

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4775
    نوشته ها
    42
    تشکـر
    0
    تشکر شده 3 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : درخواست مشاوره

    هفته اول در جریان گذاشتیم اون هم بین خانوم ها نذاشتیم مردها بفهمن اونجا قول داد درست بشه اما نشد اتفاقا پدرم میخواد با پدرش صحبت کنه میگین بهش چی بگه

  37. بالا | پست 32

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3884
    نوشته ها
    583
    تشکـر
    61
    تشکر شده 356 بار در 247 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : درخواست مشاوره

    حرفهايي كه دخترشون زده رو بگين . و ازشون بخواين خودشون يه تصميمي بگيرن . منظورم اينه كه اجازه بدين ببينيد راه حلي كه خودشون ميخان بگن چيه .

  38. بالا | پست 33

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4775
    نوشته ها
    42
    تشکـر
    0
    تشکر شده 3 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : درخواست مشاوره

    اگه اونا درخواست بدن دیگه مهریه به دخترشون تعلق نمیگیره اونوقت از شرش راحت میشم

  39. بالا | پست 34

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4775
    نوشته ها
    42
    تشکـر
    0
    تشکر شده 3 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : درخواست مشاوره

    نزدیک 30 تا پیامک. نمیخوامت حالم ازت بهم میخوره دوستت ندارم به پدر مادرخودش توهین کرده فکر های توهمی کرده اینا رو برام فرستاده الان یک جای خوب ذخیره کردم آیا اینا برام مدرک میشه واسه دادگاه

  40. بالا | پست 35

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3884
    نوشته ها
    583
    تشکـر
    61
    تشکر شده 356 بار در 247 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : درخواست مشاوره

    آره حتما نگه دار.
    فقط واسه ازدواج بعدیت چشماتو باز کن

  41. بالا | پست 36

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4740
    نوشته ها
    32
    تشکـر
    20
    تشکر شده 20 بار در 15 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : درخواست مشاوره

    بایه وکیل خوب مشورت کن...

  42. بالا | پست 37

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4267
    نوشته ها
    53
    تشکـر
    128
    تشکر شده 46 بار در 24 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : درخواست مشاوره

    سلام به برادر گل همیشه رابطه ها متقابل باید باشه چون خانم شما بیشتر از شما محبت دیده تا این که خودش به شما محبت کنه اون یه جورایی از علاقه شدید شما به خودش اطمینان داره و چون میدونه آدم با ایمان و مومنی هستین و از طلاق واهمه دارین بیشتر سماجت میکنه خوبه که شما هم منطقی رفتار کنین و این رابطه یه طرفه رو یا تمومش کنین یا راضی باشین تا آخر ادامه بدین اگه خانم شما اومد با شما زندگی کرد ولی تا آخر عمر ناسازگاری کرد چه ؟ به این ها هم فکر کردین ؟

  43. بالا | پست 38

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3884
    نوشته ها
    583
    تشکـر
    61
    تشکر شده 356 بار در 247 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : درخواست مشاوره

    سلام آقا صادق . لطفا من و دوستان را در جريان اقداماتي كه انجام ميدين بگذارين .

  44. بالا | پست 39

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4775
    نوشته ها
    42
    تشکـر
    0
    تشکر شده 3 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : درخواست مشاوره

    جواب کاربر بهار شریف:چشم نگه میدارم برای ازدواج بعدی پخته شدم میدونم دیگه از کدوم در وارد شم از کدوم در وارد نشم دختره برمیدارم میرم بیرون تا هرچی حرف تو دلش هست بهم بگه اونم 6ماه

  45. بالا | پست 40

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4775
    نوشته ها
    42
    تشکـر
    0
    تشکر شده 3 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : درخواست مشاوره

    جواب کاربر ترنم:چشم حتما اونکارو میکنم پدرم میگه یک وکیل خوب سراغ داره میگه وکیله رو تو مشهد همه ارگان ها میشناسنش

  46. بالا | پست 41

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4775
    نوشته ها
    42
    تشکـر
    0
    تشکر شده 3 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : درخواست مشاوره

    جواب کاربرbarf:راست میگین خیلی بهش محبت کردم خودش هم میدونه خیلی بهش وابسته هستم واقعا هم همینطوره میدونه من از طلاق واهمه دارم و فکر همه اینجاهاشو کردیم دیشب خونشون افطاری دعوت بودیم زن داداشش میگفت از صبح باهاش صحبت کردم قول داده خوب بشه شبش که اومدیم خونه بخوابیم تا موقع خواب خوب بود میخندید صحبت میکرد ولی هم موقعی که میخوادبخوابه خوب باهام کنار نمیاد(درمورد مسائل جنسی)باید به زور اینکارو انجام بدم

  47. بالا | پست 42

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4775
    نوشته ها
    42
    تشکـر
    0
    تشکر شده 3 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : درخواست مشاوره

    جواب کاربرbarf:راست میگین خیلی بهش محبت کردم خودش هم میدونه خیلی بهش وابسته هستم واقعا هم همینطوره میدونه من از طلاق واهمه دارم و فکر همه اینجاهاشو کردیم قراره پدرش با پدرم صحبت کنه دیشب خونشون افطاری دعوت بودیم زن داداشش میگفت از صبح باهاش صحبت کردم قول داده خوب بشه شبش که اومدیم خونه بخوابیم تا موقع خواب خوب بود میخندید صحبت میکرد ولی هم موقعی که میخوادبخوابه خوب باهام کنار نمیاد پدرم گفت الان خوب شده بذار اگه دوباره شروع کرد بعد بگیم(درمورد مسائل جنسی)باید به زور اینکارو انجام بدم

  48. بالا | پست 43

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4775
    نوشته ها
    42
    تشکـر
    0
    تشکر شده 3 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : درخواست مشاوره

    جواب کاربر بهار شریف:چشم حتما بی خبر نمیذارمتون

  49. بالا | پست 44

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3489
    نوشته ها
    290
    تشکـر
    90
    تشکر شده 233 بار در 133 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : درخواست مشاوره

    سلام شما با هم زندگی میکنید ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

  50. بالا | پست 45

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3884
    نوشته ها
    583
    تشکـر
    61
    تشکر شده 356 بار در 247 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : درخواست مشاوره

    رفتين با پدرش صحبت كنين ؟

  51. بالا | پست 46

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4775
    نوشته ها
    42
    تشکـر
    0
    تشکر شده 3 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : درخواست مشاوره

    جواب کاربر کیانا2:نه هنوز نامزدیم

  52. بالا | پست 47

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4775
    نوشته ها
    42
    تشکـر
    0
    تشکر شده 3 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : درخواست مشاوره

    جواب کاربر بهار شریف:هنوز صحبت نکردیم الان یک ذره بهتر شده پدرم گفت یک مدت صبرکن ببینیم اگه باز شروع کرد من خودم شخصا میرم پیش باباش صحبت میکنم در ضمن یک چیز دیگه هم هست اگه به باباش گفتیم باباش رفت به دخترش گفت دخترش زیر بار نرفت حرفمون رو چه جوری ثابت کنیم ممکنه هم چنین چیزی پیش بیاد باید تا یک مدت صداهاشو ضبط کنم

  53. بالا | پست 48

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3884
    نوشته ها
    583
    تشکـر
    61
    تشکر شده 356 بار در 247 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : درخواست مشاوره

    یعنی چی که بهتر شده ؟ چیکار کرده مگه ؟

  54. بالا | پست 49

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : درخواست مشاوره

    نقل قول نوشته اصلی توسط صادق5800 نمایش پست ها
    هنوز صحبت نکردیم الان یک ذره بهتر شده پدرم گفت یک مدت صبرکن ببینیم اگه باز شروع کرد من خودم شخصا میرم پیش باباش صحبت میکنم در ضمن یک چیز دیگه هم هست اگه به باباش گفتیم باباش رفت به دخترش گفت دخترش زیر بار نرفت حرفمون رو چه جوری ثابت کنیم ممکنه هم چنین چیزی پیش بیاد باید تا یک مدت صداهاشو ضبط کنم
    صادق جان برای پاسخ به دوستان بهتره با کلیک گزینه " پاسخ با نقل قول " مستقیما" بر روی نظر دوستان پاسخ رو بدید ...

    اینطوری هم سوال و هم جواب در کنار هم هستن ...

    خب صادق جان وقتی هنوز در دوران نامزدی هستید، و اینطوری رفتار میکنه ...

    پس باید خیلی درست و سنجیده تصمیم بگیرید ...

    دوران نامزدی یکی از شیرین ترین دوران زندگی هر فردی به حساب میاد ...

    خب وقتی اینطوری در این دوران رفتار میکنه ، بهتره تا زیر یک سقف نرفتید و هنوز بچه ای بینتون نیست ، با خونواده اش صحبت کنید

    اگه بخوایت از آبروریزی فرار کنید ، ممکنه فردا کاری بکنه که از امروز خیلی شرایط بدتر و سخت تر بشه ..

    چون خیلی از افراد برای اینکه مردم در موردشون حرفی نزنن ، در مورد چنین مشکلاتی حرف نمیزنن ...

    پس بهتره تا در این دوران نامزدی هستید ، حساب خودتون رو با ایشون روشن کنید ...

    خب وقتی دوست نداره که نمیتونید به زور وادارش کنید ... دوران نامزدی واسه همین روزاست دیگه ...
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  55. بالا | پست 50

    عنوان کاربر
    تیم مشاوره
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3829
    نوشته ها
    1,254
    تشکـر
    954
    تشکر شده 1,186 بار در 691 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : درخواست مشاوره

    نقل قول نوشته اصلی توسط صادق5800 نمایش پست ها
    جواب کاربر کیانا2:نه هنوز نامزدیم

    خب من موندم هنوز تو دوران نامزدی هستید چرا ایشون باید شب بیاد پیش شما ؟

    فکر میکنم یه جورایی شما زندگی مشترک رو شروع کردید ؟

    و واسه همینه که کیانا جان از شما سوال کردن کردن ایا شما با هم زندگی میکنید ؟

    خب راستش اینکه بخواد با حرف کسی دیگه از این حرفا نزنه و به زندگیش ادامه بده یه خورده دور از عقله ...

    به هرحال شما میتونید اونو مثل قدیما به زور تو خونه نگه دارید و هرجور که میخوایت رفتار کنید ... ایشونم به هرصورت یه روزی عادت میکنن

    دقیقا" مثل قدیما که زنا با رفتا تند و خشن میساختن و بهش عادت میکردن ...

    ولی مطمئن باشید چیزی از این زندگی متوجه نمیشید ... چون باید نقش یک زندانبان رو برای همسرتون اجرا کنید که باید همیشه

    مواظبش باشید از دایره زندگی زناشوییتون فرار نکنه ....

    در صورتیکه اون قلبش خیلی وقته که فرار کرده و رفته و شما الان فقط با جسمش دارید زندگی میکنید و یا نهایتا" رابطه جنسی

    دارید ... ولی زندگی مشترک یعنی اینکه کسی با روح و جانش و 100درصد دلش وارد زندگی بشه ....
    امضای ایشان
    خدا آن حس زيباييست كه در تاريكي صحرا
    زمانيكه هراس مرگ ميدزدد سكوتت را
    يكي همچون نسيم دشت مي گويد
    كنارت هستم اي تنها...


صفحه 1 از 2 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد