نوشته اصلی توسط
صادق5800
با عرض سلام وخسته نباشید من صادق 23 ساله از خراسان مدت دو هفتست عقد کردم حالا خانومم میگه منو نمیخواد دوستم نداره البته مشکل از من نیست از خودشه با احساسات من بازی کرد حالا میگه منو نمیخواد مهریشو میخواد دلابل این دوست نداشتناش:1میگه پدر ومادرش به زور وادارش کردن با من ازدواج کنه2 قبل ازدواج دو بار دیدمش یعنی خونشون برای صحبت کردن رفته بودیم داخل یک اناق بهم میگفت مشکلی نداره انگار از خنده هاش معلوم بود منو خیلی دوست داشت.من خودم ادم مومن وپاکدامن اهل روزه ونماز هستم از بچیگام هم همینطور بودم با هیچ کس هم رابطه ای نداشتم حتی هنوز هم دهانم را به قلیان نزدم حالامن موندم این وسط چکار کنم هزار بار زبانم لال اگر کار به جدایی کشید من چجوری با این وضعیت کنار بیام مشکلی هم بابت مهریه ندارم وضعم خوبه انوقت با قلبم چکار کنم چون خیلی دوستش دارم خواهشا کمکم کنید من خودم عضو بهزیستی هم هستم سن خانومم هم 19 سال است......