خسته نباشید
پسری24 ساله هستم و دانشجوی فوق لیسانس مهندسی.چندین سال بود به دختری که از آشنایان(نه فامیل) بود، علاقه شدید داشتم و هر از چند گاهی هم می دیدمش.و به خاطر این علاقه ام نیز تا بحال با کس دیگه ای رابطه عاشقانه و یا دوست دختری نداشته ام.
سه سال پیش بود که بعد از یک سری بحران های ذهنی خواستم که تکلیف خودم را مشخص کنم و طی قراری مسئله را باهاش در میان گذاشتم.
هر چند با شناختی که ازش داشتم مطمئن بودم اهل رابطه دوست پسری نیست و شاید فقط با خواستگاری رسمی در حضور خانواده ها تن به رابطه بدهد و همین طور هم شد. البته کاملا منطقی و منصفانه هم برخورد کرد که چون شرایط ازدواج را نداریم بهتره رابطه ای و هیچ قول و قراری هم نداشته باشیم(مثلا لزوما منتظر هم نباشیم-چون تا چند سال اینده شاید هر کداممان کلا تغییر کنیم) در واقع با ازدواج با من در آن زمان مشکلی نداشت ولی من شرایط ازدواج را نداشتم و تا الان هم همان رابطه قبلی یعنی دوستانه در حد سلام علیکی را داریم
الان هم بالای 80-90 درصد موارد،چه خانوادگی و چه اعتقادی و بسیاری دیگر از مسائل با هم همخوانی داریم.
حال یکی از بهترین دوستانم با مشورتی که با من کرد می خواهد به خواستگاری اش برود(احتمالا در چند ماه اینده) و احتمالا جواب مثبت خیلی زیاد است(به خاطر خانواده اش نمی تواند بی دلیل جواب رد بدهد مگر من زودتر اقدام کنم و با توجه به شرایط خاصم نمی توانم فعلا اقدام کنم).
حال در همین زمینه درخواست کمک و راهنمایی دارم که من چه عکس و العملی نشان دهم در حالی که حداقل تا یک سال اینده شرایط ازدواج را ندارم و الان شاید یکی از بهترین فرصت های زندگی ام را از دست بدهم(به قسمت اعتقاد ندارم ولی به حکمت خدا اعتقاد دارم و شاید در اینده فرصت بهتر هم نصیبم شود-خدا می داند... )-میخواهم سنجیده و منطقی عمل کنم نه احساسی.
در واقع نه میتوانم به دوستم موضوع را بگم(چون شاید اون دختر دوستم را از من مناسب تر ببیند و اون را انتخاب کند(هرچند مطمینم اگر همزمان بریم خواستگاریش من را انتخاب میکند)) و همچنین نه می توانم به اون دختر اطلاع بدمخسته نباشید
پسری24 ساله هستم و دانشجوی فوق لیسانس مهندسی.چندین سال بود به دختری که از آشنایان(نه فامیل) بود، علاقه شدید داشتم و هر از چند گاهی هم می دیدمش.و به خاطر این علاقه ام نیز تا بحال با کس دیگه ای رابطه عاشقانه و یا دوست دختری نداشته ام.
سه سال پیش بود که بعد از یک سری بحران های ذهنی خواستم که تکلیف خودم را مشخص کنم و طی قراری مسئله را باهاش در میان گذاشتم.
هر چند با شناختی که ازش داشتم مطمئن بودم اهل رابطه دوست پسری نیست و شاید فقط با خواستگاری رسمی در حضور خانواده ها تن به رابطه بدهد و همین طور هم شد. البته کاملا منطقی و منصفانه هم برخورد کرد که چون شرایط ازدواج را نداریم بهتره رابطه ای و هیچ قول و قراری هم نداشته باشیم(مثلا لزوما منتظر هم نباشیم-چون تا چند سال اینده شاید هر کداممان کلا تغییر کنیم) در واقع با ازدواج با من در آن زمان مشکلی نداشت ولی من شرایط ازدواج را نداشتم و تا الان هم همان رابطه قبلی یعنی دوستانه در حد سلام علیکی را داریم
الان هم بالای 80-90 درصد موارد،چه خانوادگی و چه اعتقادی و بسیاری دیگر از مسائل با هم همخوانی داریم.
حال یکی از بهترین دوستانم با مشورتی که با من کرد می خواهد به خواستگاری اش برود(احتمالا در چند ماه اینده) و احتمالا جواب مثبت خیلی زیاد است(به خاطر خانواده اش نمی تواند بی دلیل جواب رد بدهد مگر من زودتر اقدام کنم و با توجه به شرایط خاصم نمی توانم فعلا اقدام کنم).
حال در همین زمینه درخواست کمک و راهنمایی دارم که من چه عکس و العملی نشان دهم در حالی که حداقل تا یک سال اینده شرایط ازدواج را ندارم و الان شاید یکی از بهترین فرصت های زندگی ام را از دست بدهم(به قسمت اعتقاد ندارم ولی به حکمت خدا اعتقاد دارم و شاید در اینده فرصت بهتر هم نصیبم شود-خدا می داند... )-میخواهم سنجیده و منطقی عمل کنم نه احساسی.
در واقع نه میتوانم به دوستم موضوع را بگم(چون شاید اون دختر دوستم را از من مناسب تر ببیند و اون را انتخاب کند(هرچند مطمینم اگر همزمان بریم خواستگاریش من را انتخاب میکند)) و همچنین نه می توانم به اون دختر اطلاع بدم