نمایش نتایج: از 1 به 7 از 7

موضوع: یکی به من راه نشون بده

988
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4585
    نوشته ها
    9
    تشکـر
    0
    تشکر شده 3 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    یکی به من راه نشون بده

    نمیدونم اختلال شخصیت مرزی دارم یا دو قطبی ام جفت نشونه هاشم دارم نمیدونم چی کار کنم وقتی ام که از اون حالت خیلی خوشحال به افسرده مرده متحرک بی حال و کسی که همش خودکشی میکنه تبدیل میشم به یه چیزایی فکر میکنم که همشون اتفاق میوفته در حدی فکر میکنم که از ترس میلرزم و تموم صحنه ها و کلماتی که بهم میگن همه و همه تو ذهنم عین فیلم میشن و به موقعش اتفاق میوفتن وقتی حالت شیداییی ام یه کارایی میکنم که به اون اتفاقاتی که قبلا فکر میکنم واقعیت میبخشم نمیفهماا بعدا که افسرده میشم میفهمم که من به اینا فکر کردم بعد حالت افسرده گیم اینجوری اول اعتماد به نفسم میاد پایین احساس گناه شاد اصلا نیستم بعد عدم رضایت همه ی اتفاقای زندگیمو میندازم گردن یکی دیگه تو بعد اعتماد به نفسم دوروس میشه اما فکرا منفی میکنم وقتی با کسی حرف میزنم حالم واسه اون لحظه خوب میشه بعد همون فرق نمیکنه کیه حتی اونی ام باشه که ازش متنفرم میرم و باهاش حرف میزنم دکتر هم رفتم هر بار دارو داده و من خسته ام از قرص خوردن یه چیزی میخوام یا بمیرم یا منو از این بد بختی که دروس کردم برا خودم نجات بده (به هرچی فکر کردم سرم اومده )قرص میخورم فکر هم نمیتونم بکنم حتی الکی الکی خوش میشم با قرصا وقتی قطع میکنم فکر میکنم اینقد به فکرام ایمان میارم که اتفاق میوفتن وقتی افسرده ام یه جوری ام نه درد حس میکنم نه سرما نه گرما هیچی رسما هیچی بعد فکر که میکنم میگم هنو وقتش نیس اتفاق بیوفتن(تو حالت هوشیاری م اتفاق میوفتن ) به هرکی میگم میگه خل شدی میگه چی اتفاق میوفته میگم ذهنمو بخون کمکم کن خودمو میزنم گریه گریه بعد میگم اینا باید بشه نباید بشه من باید بمیرم خواب هم که ندارم کما میخوام مرگ میخوام حتی میخوام برم دیوونه خونه اونجا بمونم من چه کنم ؟

  2. 2 کاربران زیر از fatiii بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4385
    نوشته ها
    528
    تشکـر
    1,425
    تشکر شده 866 بار در 371 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : یکی به من راه نشون بده

    سلام عزيزم
    فكر ميكنم اگه انقدر كه به فكراتون اعتقاد دارين به خدا و قدرت بي حدو اندازش اعتقاد داشتي اين افكار پوچ و تو ذهنت نگه نميداشتي..
    البته نميگم خداي نكرده آدم بي اعتقادي هستي اما نميدوني كجا و كي بايد ازش كمك بگيري...
    آدما وقتي فكراي منفي تو ذهنشون مياد دوست دارن يه نداي قدرتي از اون بالا بياد پايينو بهشون بگه اگه دنيا زيرو رو هم بشه نترس چون من كنارتم....هيييييچ قدرتيم بالاتر از خدا نيست پس افكار منفيتو به دست خودش بسپار اونوقته كه احساس ميكني تو همه شرايط يكي كنارته و آروم ميشي..
    يا حتي ميتوني حالا كه انقدر به قدرت ذهنت ايمان داري به اتفاقاي خوب فكر كني واز اين روش خودتو آروم كني اونوقت اگه بازم اتفاق ناگواري افتاد ديگه احساس گناه نداري كه به خاطر افكار تو بوده...
    در ضمن بهتره به جاي تو خونه بودن و به اين چيزا فكر كردن يه كم فعاليت اجتماعيتو بالا ببري..
    به خودت قول بده ديگه با كسي در مورد اين تفكرات حرف نزني چون ممكنه با دامن زدن ديگران به اين افكار بيشتر درگير بشي...
    عزيزم اينا زاييده فكرو عقل خود ماست پس اگه خودمون بخواييم ميتونيم روش زندگيمونو عوض كنيم ،بدون نياز به قرص و دوا...
    شاد باشي گلم...
    ویرایش توسط zbahane : 07-17-2014 در ساعت 02:27 AM
    امضای ایشان

  4. 2 کاربران زیر از zbahane بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2014
    شماره عضویت
    2482
    نوشته ها
    111
    تشکـر
    19
    تشکر شده 51 بار در 36 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : یکی به من راه نشون بده

    نقل قول نوشته اصلی توسط fatiii نمایش پست ها
    نمیدونم اختلال شخصیت مرزی دارم یا دو قطبی ام جفت نشونه هاشم دارم نمیدونم چی کار کنم وقتی ام که از اون حالت خیلی خوشحال به افسرده مرده متحرک بی حال و کسی که همش خودکشی میکنه تبدیل میشم به یه چیزایی فکر میکنم که همشون اتفاق میوفته در حدی فکر میکنم که از ترس میلرزم و تموم صحنه ها و کلماتی که بهم میگن همه و همه تو ذهنم عین فیلم میشن و به موقعش اتفاق میوفتن وقتی حالت شیداییی ام یه کارایی میکنم که به اون اتفاقاتی که قبلا فکر میکنم واقعیت میبخشم نمیفهماا بعدا که افسرده میشم میفهمم که من به اینا فکر کردم بعد حالت افسرده گیم اینجوری اول اعتماد به نفسم میاد پایین احساس گناه شاد اصلا نیستم بعد عدم رضایت همه ی اتفاقای زندگیمو میندازم گردن یکی دیگه تو بعد اعتماد به نفسم دوروس میشه اما فکرا منفی میکنم وقتی با کسی حرف میزنم حالم واسه اون لحظه خوب میشه بعد همون فرق نمیکنه کیه حتی اونی ام باشه که ازش متنفرم میرم و باهاش حرف میزنم دکتر هم رفتم هر بار دارو داده و من خسته ام از قرص خوردن یه چیزی میخوام یا بمیرم یا منو از این بد بختی که دروس کردم برا خودم نجات بده (به هرچی فکر کردم سرم اومده )قرص میخورم فکر هم نمیتونم بکنم حتی الکی الکی خوش میشم با قرصا وقتی قطع میکنم فکر میکنم اینقد به فکرام ایمان میارم که اتفاق میوفتن وقتی افسرده ام یه جوری ام نه درد حس میکنم نه سرما نه گرما هیچی رسما هیچی بعد فکر که میکنم میگم هنو وقتش نیس اتفاق بیوفتن(تو حالت هوشیاری م اتفاق میوفتن ) به هرکی میگم میگه خل شدی میگه چی اتفاق میوفته میگم ذهنمو بخون کمکم کن خودمو میزنم گریه گریه بعد میگم اینا باید بشه نباید بشه من باید بمیرم خواب هم که ندارم کما میخوام مرگ میخوام حتی میخوام برم دیوونه خونه اونجا بمونم من چه کنم ؟
    سلام
    علائمتون بیشتر شبیه مرزیه
    تغییر خلقتون از شاد به ناراحت ...یا از اعتماد به نفس خوب به احساس بی ارزشی و نداشتن اعتماد به نفس با چه چرخشی صورت میگیره؟
    منظورم اینه که هر لحظه به لحظه ممکنه خلقتون تغییر کنه یا صبح یک خلق دارید عصر یک خلق متضادو یا هفته ای و ماهی تغییر میکنه
    و اینکه یک خلق مثلا شاد چقدر در شما دوام داره؟

  6. 2 کاربران زیر از yahoo بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : یکی به من راه نشون بده

    نقل قول نوشته اصلی توسط fatiii نمایش پست ها
    نمیدونم اختلال شخصیت مرزی دارم یا دو قطبی ام جفت نشونه هاشم دارم نمیدونم چی کار کنم وقتی ام که از اون حالت خیلی خوشحال به افسرده مرده متحرک بی حال و کسی که همش خودکشی میکنه تبدیل میشم به یه چیزایی فکر میکنم که همشون اتفاق میوفته در حدی فکر میکنم که از ترس میلرزم و تموم صحنه ها و کلماتی که بهم میگن همه و همه تو ذهنم عین فیلم میشن و به موقعش اتفاق میوفتن وقتی حالت شیداییی ام یه کارایی میکنم که به اون اتفاقاتی که قبلا فکر میکنم واقعیت میبخشم نمیفهماا بعدا که افسرده میشم میفهمم که من به اینا فکر کردم بعد حالت افسرده گیم اینجوری اول اعتماد به نفسم میاد پایین احساس گناه شاد اصلا نیستم بعد عدم رضایت همه ی اتفاقای زندگیمو میندازم گردن یکی دیگه تو بعد اعتماد به نفسم دوروس میشه اما فکرا منفی میکنم وقتی با کسی حرف میزنم حالم واسه اون لحظه خوب میشه بعد همون فرق نمیکنه کیه حتی اونی ام باشه که ازش متنفرم میرم و باهاش حرف میزنم دکتر هم رفتم هر بار دارو داده و من خسته ام از قرص خوردن یه چیزی میخوام یا بمیرم یا منو از این بد بختی که دروس کردم برا خودم نجات بده (به هرچی فکر کردم سرم اومده )قرص میخورم فکر هم نمیتونم بکنم حتی الکی الکی خوش میشم با قرصا وقتی قطع میکنم فکر میکنم اینقد به فکرام ایمان میارم که اتفاق میوفتن وقتی افسرده ام یه جوری ام نه درد حس میکنم نه سرما نه گرما هیچی رسما هیچی بعد فکر که میکنم میگم هنو وقتش نیس اتفاق بیوفتن(تو حالت هوشیاری م اتفاق میوفتن ) به هرکی میگم میگه خل شدی میگه چی اتفاق میوفته میگم ذهنمو بخون کمکم کن خودمو میزنم گریه گریه بعد میگم اینا باید بشه نباید بشه من باید بمیرم خواب هم که ندارم کما میخوام مرگ میخوام حتی میخوام برم دیوونه خونه اونجا بمونم من چه کنم ؟

    چیزی که مهمه قرار گرفتن مبتلایان به اختلال 2 قطبی (افسردگی-شیدایی) در فاز افسردگی، مصاحبه با همراهان این افراد را در تشخیص صحیح این اختلال در پیش گرفتن روش درمان صحیح ضروریه ...

    اختلال 2 قطبی(افسردگی-شیدایی) جزو اختلالات روانپریشی است که تشخیص آن کمی دشواره ...

    این اختلال خود را در 2 فاز افسردگی و شیدایی نشان می ده ...

    امکان داره، فرد مبتلا در فاز افسردگی مراجعه کند و اگر درمانگر قادر به تشخیص درست نباشه...

    ممکن است داروی ضد افسردگی به فرد مبتلا داده بشه ...

    داروهای ضد افسردگی موجب تحریک این افراد می شوند و زمینه ورود اونارو به فاز شیدایی فراهم می کنند...

    بهترین راه تشخیص افتراقی یا جلوگیری از خطای درمانگر،‌گرفتن شرح حال از همراهان مراجعه کنندگان است...

    دارو درمانی با داروهای تثبیت کننده خلق می تواند در درمان مبتلایان به افسردگی موثر باشه ...
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  8. کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  9. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    تیم مشاوره
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3829
    نوشته ها
    1,254
    تشکـر
    954
    تشکر شده 1,186 بار در 691 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : یکی به من راه نشون بده

    [replacer_img] شرایط سختیه ... ولی من شنیدم که روشهای درمانی متنوعی داره ... مثل :

    درمان با الکتروشوک(ECT) :
    الکتروشوک می تواند برای افرادی که حملات افسردگی شدید دارند و یا دچار افکار خودکشی هستند و یا افرادی که بهبودی در علائم بیماریشان دیده نمی شود موثر است. در این روش جریان الکتریکی از طریق مغز به بدن شما منتقل می شود. این تصور وجود دارد که شوک الکتریکی باعث تغییرات شیمیایی در مغز می گردد و می تواند در بهبود خلق و خوی و رفتار افراد موثر باشد. چنانچه دچار جنون یا افسردگی شدید هستید الکتروشوک می تواند گزینه درمانی مناسبی باشد. از جمله عوارضی که این روش درمانی دارد اینست که ممکن است باعث از دست دادن موقت حافظه شود.


    طب سوزنی :
    این طب باستانی چینی ها که با قرار دادن سوزن های کوچک بروی پوست صورت می گیرد می تواند در رهایی از علائم افسردگی به شما کمک کند. اما جهت اثبات مزایا و بررسی فواید آن بروی این بیماری به مطالعات بیشتری مورد نیاز است. طب سوزنی روش بسیار ایمنی است و می تواند در کنار دیگر روش های درمانی انجام شود.

    یوگا :
    یوگا نیز نقش پررنگی در کاهش افسردگی و نوسانات خلقی مرتبط با بیماری اختلال دوقطبی داشته و از خواص درمانی بیشماری برخوردار است.

    ماساژ درمانی :
    این روش نیز به تسکین اضطراب و استرس و هر آنچه که علائم این بیماری را شدت می بخشد کمک کند.

    درمان در کودکان و نوجوانان : درکودکان و نوجوانان مبتلا به اختلال دوقطبی نیز همان نوع دارویی استفاده می شود که برای افراد بزرگسال تجویز می شود. با این حال، تحقیقات اندکی در خصوص ایمنی و اثربخشی داروهای دو قطبی در کودکان وجود دارد. درمان ها عموماً بصورت موردی و با توجه به نشانه های دقیق، اثرات جانبی داروها و دیگر عوامل صورت می گیرد.

    اما در نوجوانان مبتلا به علایم شدید دو قطبی نوع ۱ و کسانیکه که دارو بر آنها اثر ندارد، اغلب روشECT بکار می رود.

    امضای ایشان
    خدا آن حس زيباييست كه در تاريكي صحرا
    زمانيكه هراس مرگ ميدزدد سكوتت را
    يكي همچون نسيم دشت مي گويد
    كنارت هستم اي تنها...


  10. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5704
    نوشته ها
    645
    تشکـر
    75
    تشکر شده 416 بار در 244 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : یکی به من راه نشون بده

    نقل قول نوشته اصلی توسط fatiii نمایش پست ها
    نمیدونم اختلال شخصیت مرزی دارم یا دو قطبی ام جفت نشونه هاشم دارم نمیدونم چی کار کنم وقتی ام که از اون حالت خیلی خوشحال به افسرده مرده متحرک بی حال و کسی که همش خودکشی میکنه تبدیل میشم به یه چیزایی فکر میکنم که همشون اتفاق میوفته در حدی فکر میکنم که از ترس میلرزم و تموم صحنه ها و کلماتی که بهم میگن همه و همه تو ذهنم عین فیلم میشن و به موقعش اتفاق میوفتن وقتی حالت شیداییی ام یه کارایی میکنم که به اون اتفاقاتی که قبلا فکر میکنم واقعیت میبخشم نمیفهماا بعدا که افسرده میشم میفهمم که من به اینا فکر کردم بعد حالت افسرده گیم اینجوری اول اعتماد به نفسم میاد پایین احساس گناه شاد اصلا نیستم بعد عدم رضایت همه ی اتفاقای زندگیمو میندازم گردن یکی دیگه تو بعد اعتماد به نفسم دوروس میشه اما فکرا منفی میکنم وقتی با کسی حرف میزنم حالم واسه اون لحظه خوب میشه بعد همون فرق نمیکنه کیه حتی اونی ام باشه که ازش متنفرم میرم و باهاش حرف میزنم دکتر هم رفتم هر بار دارو داده و من خسته ام از قرص خوردن یه چیزی میخوام یا بمیرم یا منو از این بد بختی که دروس کردم برا خودم نجات بده (به هرچی فکر کردم سرم اومده )قرص میخورم فکر هم نمیتونم بکنم حتی الکی الکی خوش میشم با قرصا وقتی قطع میکنم فکر میکنم اینقد به فکرام ایمان میارم که اتفاق میوفتن وقتی افسرده ام یه جوری ام نه درد حس میکنم نه سرما نه گرما هیچی رسما هیچی بعد فکر که میکنم میگم هنو وقتش نیس اتفاق بیوفتن(تو حالت هوشیاری م اتفاق میوفتن ) به هرکی میگم میگه خل شدی میگه چی اتفاق میوفته میگم ذهنمو بخون کمکم کن خودمو میزنم گریه گریه بعد میگم اینا باید بشه نباید بشه من باید بمیرم خواب هم که ندارم کما میخوام مرگ میخوام حتی میخوام برم دیوونه خونه اونجا بمونم من چه کنم ؟
    سلام

    عزیز اگر زمینه ارثی در خانواده نداشته اید و به دارو ها جواب نمیدید احتمالا بیماری شما مرزی است و نتیجه آموزش بد و غلط .ولی در غیر این صورت اگر به داروها جواب میدین و.... دوقطبی است و نیاز به دارو و مشاوره دارید و همچنین خواب خوب و تغذیه سالم وخوب و ورزش و ریلکسیشن و.... فراموش نشود. موفق باشین

  11. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5829
    نوشته ها
    195
    تشکـر
    470
    تشکر شده 242 بار در 113 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : یکی به من راه نشون بده

    سلام به نظر من شما خوشی زده زیر دلت و انقدر بیکاری که خودتو زدی به خل و چل بازی برو ببین مردم واسه 1 لقمه نون چه جوری عرق میریزن اونوقت عقلت میاد سرجاش

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد