با سلام من 22 سالمه و 7 ساله عروسی کردم من در گذشته مشکلات زیادی داشتم که در بالا خدمت تون عرض کردم و حالا تا حدودی مشکلاتم حل شده و و با برخی هم کنار اومده ام عاشق همسر و زندگیم شده ام و کلاس های مختلف میرم و پیگیر دکتر همسرمم هستم(همسرم دیابت دارندو سلول های جنسی شون تا حدودی از بین رفته و بچه دار نمی شود) و حال مشکلی که آزارم میدهد این است که من عروس بزرگ خانواده همسرم هستم و به نوعی میشه گفت موش آزمایشگاهی خیلی اذیتم کردند و کلی برام سخت گیری کردندو در عوض من همیشه احترامشان را نگه می دارم و هرگز جواب سر بالا به آنها ندادهام و در طول 7 سال هم من و هم خانواده ام را آزار دادند و الان که پسر دیگرشان عروسی کرده و عروسه هم از این جو.اب بده ها هستش ولی خیلی تبعیض قایل می شن به من می گفتند تو خونه جلو مهمون باید چادر سر کنی ولی الان عروس دومی آستین 3ربع و لباس های کوتاه می پوشه و لی کسی کاری به کارش نداره و چون جواب میده خیلی هم عزیز هستش تنهایی تا تهران و قزوین میره ولی به من اجازه نمی دادند باشگاه یا بیرون برم اون شاغله ولی مون ونذاشتند کار کنم همی آزادی ها رو داره من چون دختر شهرستان بودم خیلی اذیتم کردند ولی جاریم بچه تهرانه الان من بیشتر از هر کسی هوای خانواده همسرم رو دارم و همیشه در کارهاشون کمک حال هستم ولی توجه اینها به جز خواهر شوهرم سمت جاریم هستش من آدم حسودی نیستم ولی وقتی تبعیض قائل می شن حس بدی دارم همه محدودیت ها برا من وتنها خواهرشوهرم هست ولی برا عروس جدیده نیست میشه راهنماییم کنید که من چیکار باید بکنم؟گوشی منو چک میکردند می اومدند خونه ام اگه نبودم کلید می نداختند و می رفتند داخل خونه تعقیب می کردند و می گفتند ما به بچه هامون اعتماد داریم جامعه خرابه البته ما فامیل هم هستیم شوهرم پسر داییم هست