سلام،من دختر 22 ساله ای هستم که حدود شش ماه پیش با یه اقا پسر اشنا شدم،قصدمون برا ازدواج بود.منم شدید ب ایشون علاقه داشتم و خانواده دوست پسرم در جریان دوستی ما بودن،دو ماه پیش ب خواستگاری من اومدن و چون من یه خواهر مجرد بزرگتر از خودم داشتم و چون از نظر تحصیلات پسره از من پایینتر بود خونوادم جواب منفی دادن اینقد بامن حرف زدن ک نظر منم برگشت و تصمیم گرفتم کات کنم ولی پسره باز اصرار کرد رابطمون رو ادامه بدیم،منم مجبورا و طی اصراریی ک پسره و خونواده پسره کرد دوباره یواشکی رابطمون رو ادامه دادم ولی همون دختر عاشق قبلی نبودم و داشتم منطقی ب قضیه نگا میکردم و تازه فهمیده بودم طرف مقابلم همونی نیس ک من دنبالشم!قبل از خواستگاری رابطه ما در حد دست دادن بود ولی بعد قضیه خواستگاری و بعد اینکه من اصرار میکردم این رابطه تموم شه،توی یکی از قرارامونیه اتفاقات و یه حرفایی ردوبدل شد ک ما همدیگرو بوسیدم،و بعد این قضیه رابطه ما فرق کرد وچند بار باهم رابطه جنسی در حد بوسیدن و لمس داشتیم...این مدت من خودم از این رابطه جنسی راضی نبودم ولی هربار بعد ملاقاتامون بینمون این کارا پیش میاد.ب نوعی خودمو وابسته کردم در حالیکه مطمینم ازدواجم بااین فرد اشتباهه محضه!با وجود داشتن رابطه جنسی باز علاقه قبل رو ندارم،اختلافاتمونم زیاد بود و تازگیا زیادتر شده،الان میخوان نهایت تا دو هفته دیگه مجددا بیان خواستگاری ولی من مطمینم ک دوباره خانوادم جواب منفی میدن و از یه طرف خودمم زیاد بااین وصلت موافق نیستم چون از اینده میترسم و اخلاق هردومون تنده و هنوز ازدواج نکرده فحش زیاد بهم گفتیم و بی احترامی کردیم.
الان احساس میکنم پسره نسبت ب من سرد شده ولی همچنان قرار خواستگاریمون پابرجاست..
مشکل الان من اینکه من عذاب وجدان دارم که چرا با وجود اینکه ب این وصلت شک داشتم با دوست پسرم رابطه برقرار کردم هرچند اون شروع کننده بود ولی منم این وسط مقصرم،رابطه اولمون کاملا اتفاقی شد و من نتونستم کاری بکنم ولی تو رابطه های بعدی مقصربودم ک نتونستم جلو خودمو نگه دارم..
الان با همه این اتفاقات ک بین ما افتاده من میخوام این رابطه رو تموم کنم ولی نمیتونم!!فقط قهر میکنم ولی دو روز بعد اشتی میکنم و نمیتونم دوریشو تحمل کنم.من قبلا دوس پسر نداشتم،مذهبی نیستم ولی معتقد هستم!زیادم اهل گناه نیستم ولی الان تو یه منجلابی افتادم ک هرروز توش بیشتر غرق میشم،من دختره کاملا منطقی هستم و همیشه با منطق تصمیم میگیرم،الانم منطقم میگه این ازدواج اشتباهه و باید هرچه زودتر رابطه رو تموم کنم ولی احساسم و شاید ب خاطر این رابطه ک داشتم نمیتونم دست از سر پسره بردارم،فقط خودمو با افکاری ک سراغم میاد اذیت میکنم.میدونم یه غلطی بود که کردم ولی نمیخوام ب خاطر یه غلط یه اشتباه بزرگتر ک ازدواج باشه بکنم...چطور رابطمون رو تموم کنم؟!چطور بعد این همه اتفاق فراموشش کنم!؟
من واقعا احساس میکنم هیچ علاقه ای بهش ندارم ولی نمیتونم ولش کنم،ولی باخودم فک میکنم تاکی باید سرخودم کلاه بذارم
راهنماییم کنید
مرسی