دلم خواهد که دلدارم تو باشی … عزیز و دلبر و یارم تو باشی … به هرجمعی خریدارم تو باشی … گل و باغ و چمنزارم تو باشیای آنکه دوست دارمت، اما ندارمت بر سینه می فشارمت، اما ندارمت
ای آسمان من که سراسر ستاره ای
تا صبح می شمارمت، اما ندارمت
در عالم خیال خودم چون چراغ اشک
بر دیده می گذارمت، اما ندارمت
می خواهم ای درخت بهشتی ، درخت جان
در باغ دل بکارمت، اما ندارمت
می خواهم ای شکوفه ترین مثل چتر گل
بر سر نگاه دارمت، اما ندارمت
در فصل تگرگ عاشقت میمانم / با ریزش برگ عاشقت میمانم
هر چند تبر به ریشه ام میکوبی / تا لحظه مرگ عاشقت میمانم . . .
من آن گلبرگ مغرورم نمیمیرم ز بی آبی
ولی بی دوست میمیرم در این مرداب تنهایی
[replacer_img]
سرنوشتم چیز دیگر را روایت می کندبی تعارف این دلم خیلی هوایت می کندقلب من با هر صدا با هر تپش با هر سکوت یک نفس دارد دعایت می کند