نمایش نتایج: از 1 به 4 از 4

موضوع: انتخاب بین منطق و احساس

951
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    5003
    نوشته ها
    1
    تشکـر
    0
    تشکر شده 3 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    انتخاب بین منطق و احساس

    سلام

    27 سالمه، 5 ساله با آقایی دوست هستم ولی به خاطر شرایطی که داریم نمی تونیم با هم ازدواج کنیم. تا الان هر خواستگاری که میومد رو رد می کردم. ولی حالا یکی از همکارام پیشنهاد داده که بیشتر با هم آشنا شیم و قرار بیرون از شرکت بزاریم.

    من نمیدونم آیا این پیشنهاد رو قبول کنم یا نه؟

    و اگه هم همه شرایط این آقای همکار برای ازدواج مساعد بود چه جوری با احساسم کنار بیام نسبت به آقایی که دوستش دارم؟ انقدر دوستش دارم که نمی تونم یک لحظه ازش جدا شم و این دوست داشتن دو طرفست.

    بین عقل و احساسم موندم. هر وقت یه خواستگار خوی برام میاد به همین مشکل روحی می خورم. دیگه می خوام تموم کنم. می خوام یه تصمیم درست بگیرم که نه از نظر احساسی ضربه بخورم نه در آینده پشیمون شم.

    خیلی می ترسم از اینکه در آینده به جایی برسم که پشیمون باشم از کردم و همش اس کاش و اما و اگر بگم.

    کمک کنید لطفا

  2. 3 کاربران زیر از mahshidbanoo بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4385
    نوشته ها
    528
    تشکـر
    1,425
    تشکر شده 866 بار در 371 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : منطق و احساس

    سلام عزيزم
    خوب اينجا شما خودت داري جواب خودتو ميدي...
    گفتي به خاطر شرايطي كه دارين نميتونين با هم ازدواج كنيد...
    البته ما از اين شرايط بي اطلاع هستيم و اگر خودتون فكر ميكنيد همه راههاي ممكن رو امتحان كردينو به نتيجه نرسيدين پس بهترين راه اينه كه احساس و كنار بگذاريدو پاي منطق رو تو زندگيتون باز كنيد...
    شما الان 27 سالتونه و موقعيت ازدواج براي يه دختر سن و زمان مشخصي داره الان كه حق انتخاب دارين درست تصميم بگيريدو با اين جمله خطاب به احساستون بگين كه من حق زندگي دارم و اين انتخاب قراره دوباره زندگي منو به جريان بندازه...
    البته بهتره رو مورد دوم هم كاملا منطقي و با تحقيق پيش بريد و تمام زواياي همكارتون رو از لحاظ معنوي،مادي ومنطق بسنجيد...
    بهتره كمي اين دوره شناخت رو ادامه بدين تا خاطرات و احساسي كه از نفر قبل تو افكارتون باقي مونده كم رنگ تر بشه، چرا كه اگر با اين سرعت وارد يه زندگي رسمي بشيد قطعا اون خاطرالت شمارو اذيت ميكنه و مدام همسرتون رو در مقام مقايسه با اون فرد قرار ميدين...
    امضای ایشان

  4. کاربران زیر از zbahane بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    تیم مشاوره
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3829
    نوشته ها
    1,254
    تشکـر
    954
    تشکر شده 1,186 بار در 691 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : منطق و احساس

    عزیزم شما 5 ساله که با فردی دوستی و به گفته خودت شرایط ازدواج رو هم ندارید ...

    خب انصافا" این چه رابطه ایه ؟ خب رابطه عاشقانه اگه به ازدواج نخواد ختم بشه ، فقط یه دوستی ساده است که شماها

    خودتونو اسیرش کردید ...

    رابطه شما با دوستت مثل قطار شهربازیه که شاید باهاش لذت میبرید ، ولی شمارو به جایی نمیرسونه ...

    تنها نتیجه این رابطه ، همین وابستگی شدید و بیهوده است که به شما اجازه تصمیم گیری درست رو نمیده ...

    ولی عزیزم این به خودت مربوط میشه که بخوای سالهای سال ، به این چرخش بی حاصل ادامه بدی ... و یا اینکه بقول خودت

    تصمیم بگیری و خودت رو از این همه فکر و ناراحتی نجات بدی...

    به هرحال باید برای آینده و باقی زندگیت تصمیمی بگیری ، عمرانسان کوتاهه و فرصت هاش کم ...

    پس اگه تو بتونی برای این زندگی تصمیم درستی بگیری در حق خودت و در حق اون پسر لطف بزرگی رو انجام دادی

    و تونستی زندگی دونفر رو از بلاتکلیفی دربیاری
    امضای ایشان
    خدا آن حس زيباييست كه در تاريكي صحرا
    زمانيكه هراس مرگ ميدزدد سكوتت را
    يكي همچون نسيم دشت مي گويد
    كنارت هستم اي تنها...


  6. 2 کاربران زیر از mahsa42 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : منطق و احساس

    نقل قول نوشته اصلی توسط mahshidbanoo نمایش پست ها
    سلام

    27 سالمه، 5 ساله با آقایی دوست هستم ولی به خاطر شرایطی که داریم نمی تونیم با هم ازدواج کنیم. تا الان هر خواستگاری که میومد رو رد می کردم. ولی حالا یکی از همکارام پیشنهاد داده که بیشتر با هم آشنا شیم و قرار بیرون از شرکت بزاریم.

    من نمیدونم آیا این پیشنهاد رو قبول کنم یا نه؟

    و اگه هم همه شرایط این آقای همکار برای ازدواج مساعد بود چه جوری با احساسم کنار بیام نسبت به آقایی که دوستش دارم؟ انقدر دوستش دارم که نمی تونم یک لحظه ازش جدا شم و این دوست داشتن دو طرفست.

    بین عقل و احساسم موندم. هر وقت یه خواستگار خوی برام میاد به همین مشکل روحی می خورم. دیگه می خوام تموم کنم. می خوام یه تصمیم درست بگیرم که نه از نظر احساسی ضربه بخورم نه در آینده پشیمون شم.

    خیلی می ترسم از اینکه در آینده به جایی برسم که پشیمون باشم از کردم و همش اس کاش و اما و اگر بگم.

    کمک کنید لطفا
    راستش اینکه شما چرا نمیتونید با هم ازدواج کنید ، اونم بعد از گذشت 5 سال به هر دوی شما مربوط میشه

    ولی نباید این همه مدت در رابطه ای قدم برمیداشتید که نتیجه ای جز ناراحتی از جدایی براتون نداشته ...

    اینکه شما به کسی دل بسته شدید که برای رسیدن و وصالتون شرایطی وجود نداره ... واقعا" وضع رو برای خودتون سخت کردید ...

    الان 5 ساله که شما رابطه ای رو دنبال کردید و الان میخوایت از این رابطه خارج بشید ... این خیلی سخته ولی شدنیه

    به هر حال شما نمیتونید تا آخر به این رابطه دوستی ادامه میدادید ... و بلاخره روزی از این وضع خسته میشدید ...

    و امروز همون روزه که تصمیم گرفتید ، تغییری در زندگی خودتون بدید ...

    پس میتونید با مراجعه به مشاور و مشورت در این مورد به خودتون ، راه کارهایی رو برای زندگی آینده استفاده کنید

    چون در این شرایط که ذهن شما هنوز در گیر علاقه قبلیه ، خب تصمیم گیری سخته و باید یکی شمارو در این راه یاری کنه
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد