دوستان عزیز سلام
از آشنایی با این انجمن و شما خوشحالم
نمی دونم تاپیک مناسبی رو برای سوالم انتخاب کردم یا نه
راستش من الان 22 سالمه و تا پارسال اصولا تمایلی به ارتباط با دخترخانوما (البته ارتباط عاطفی) نداشتم ، چراشو خودمم نمی دونم
ولی پارسال برای اولین بار با دخترخانومی رو دیدم که نمی دونم چرا ولی ازش خوشم اومد،کاملا اتفاقی،در واقع در یک نگاه اولیه
شاید اگه یه دوست اینترنتی که چندماهی واسه فوق لیسانس تو یه انجمن بینمون نبود یه ترای می کردم ، البته اولین باری که دیدمش اصلا هیچ کدوم نمی دونستیم این قضیه رو
به هر حال هر باری که رفتارشو زیر نظر گرفتم واقعا بجز خوبی ،البته خوبی با ملاکهای خودم، چیزی ازش ندیدم
حتی راجع دوستایی که تو کلاسا با هم بودن هم یه تحقیقایی کردم ، همه جور با چیزی که من انتظار داشتم مطابقت داشت
ولی خب متاسفانه یا خوشبختانه متوجه شدم که از لحاظ مالی اختلاف لالیگاییه!
به همین دلیل سعی کردم در حد یه همکلاسی بمونم و این به اصطلاح علاقه رو فراموش کنم
ولی خب چیزی که واضحه اولی رو تونستم ولی دومی نه ، فراموشش که نکردم هیچ هر روز هم بیشتر بهش فکر می کردم
هر موقع سعی می کردم بهش فکر نکنم یه جوری مجبور می شدم باهاش ارتباط برقرار کنم ، یا سوال درسی می پرسید یا مسیج تبریک عید یا هر بهونه لعنتیه دیگه
ولی به هر حال یه جورایی حالمو به هم می ریخت
بعد مدتی یه دوستی که نه کاملا بهش اعتماد دارم نه خیلی هم می تونم حرفشو نادیده بگیرم بهم گفت که با یه پسری دیدمش
یه هفته ای اصلا نمی دونستم باید چکار کنم ، چون تو این مدت داشتم یه حرکتایی می کردم و یه معاملاتی رو دنبال می کردم که انقدر پول توش بود که اون مشکل اولم حل بشه ، خواهشا راجع به خلاف و غیر خلاف و حروم و حلال گیر ندین
ولی با این خبر کلا پوچ شدم ، دیگه نمی دونستم باید حرف دوستمو باور کنم یا دیده های قبلی خودمو
شاید اون پسر هم یه همکلاسی بوده مثل من شایدم ...
به هر صورت بعد از یک ماه فکر و مشورت و کنار هم چیدن کل این علاقه ناگهانی و بچگونه تصمیم گرفتم بیخیال بشم
ولی با بیخیال شدنش بیخیال کل بحث ازدواج بشم
آخه میترسم که در کنار یه نفر دیگه باشم ولی فکر جای دیگه
می دونم که خیلی طولانی شد و وققت عزیزان رو هم گرفتم ولی بنظرم این مختصر توضیح لازم بود واسه این چندتا سوالی که دارم
1-بنظر شما اون مسئله مالی که مشکل اولم بود واقعا انقدر بزرگ بوده که من حرف دلمو نزدم و الان دارم حسرتشو می خورم؟یعنی کار درستی کردم جلو نرفتم؟
2-باید به حرف دوستم اهمیت بدم و گیر به این موضوع بدم یا به دیده های اولیه خودم اعتماد کنم؟
3-به نظر شما درگیر شدن با یه نفر بخاطر توهینی که بهش کرده بود یا آوردن سوغاتی ای که بجر اون فقط واسه یه دوست صمیمیم اوردم و خودشم می دونه یا حمایتهای درسی ای که ازش کردم و ... نمی تونه شیطنتهای پسرونه ای باشه بهش تلنگری بزنه و متوجه علاقه من بشه یا من زیاد توقع داشتم؟این سوال رو ممنون میشم مخصوصا خانومای محترم پاسخ بدن
4-بنظرتون این که نمی تونم فراموشش کنم تلقینه یا طبیعیه؟
5-اینکه نمی تونم به کس دیگه ای فکر کنم اشتباه یا باید به فکر ازدواج باشم حتی اگه این خاطرات تو یادم مونده باشه؟
اینم بگم اصلا آدم مذهبی ای هم نیستم که به اون رابطه بدبین باشم ،نظرم اینه که طرف مقابل باید رابطه عاطفی شدید رو تجربه کرده باشه ، چون یه جورایی من میشم یه تکرار که می تونه تکرار دیگه رو هم مثل من تجربه کنه
خیلی سرتون رو درد اوردم
ممنون از وقتی که برام میگذارید
منتظرم نظرات ارزشمندتون هستم