سه تا بچه در يك خانه را تصور كن كه دوتاي آنها خيلي زيبا و سومي معمولي كه نه، بلكه زشت باشد. حضور يك كودك معمولي در كنار دو كودك زيبا مشكلات بچه معمولي را زياد ميكند، چه رسد به اينكه يكي از بچهها زشت باشد، اما زشت بودن بچه تقصير كسي نيست و كودك زشت هم به اندازه كودكان ديگر حق حيات دارد. درست مثل سعيده كوچولو كه با صورتي كوچك، بيني بزرگ و گوشهاي پهن و صورتي پر از كركهاي بلند سياه به دنيا آمد.
از همان اول خانواده مادرش او را شبيه خانواده پدر و خانواده پدر او را شبيه خانواده مادر ميدانستند. اين كوچولو كه اتفاقا دخترك باهوشي هم بود از همان ابتدا فهميد كسي دوستش ندارد.
او كمكم گوشهگير شد و ديگران را رها كرد و ياد گرفت به قضاوت آنها گوش ندهد و خودش را دوست داشته باشد. او امروز از بچههاي زيباروي خانوادههايي كه دائم چهرهاش را با ديگران مقايسه ميكردند موفقتر است، اما همه بچههاي زشت به اين خوششانسي نيستند. هنگامي كه كودك ميآموزد با زيبايي خود جلب توجه كند به اين نتيجه ميرسد كه ماديت وجودش با ارزشتر از معنويت، پشتكار و تلاشش است. پس از گذر از دوران خردسالي هنگامي كه با تكرار بيش از حد اطرافيان، اين انديشه در ذهن كودك به باور تبديل ميشود، تمام فكرش، زيباترشدن و تاثيرگذاري از اين طريق است، بيآنكه براي موفقشدن زندگي خود تلاش كند. مقايسه دائم كودك، اعتماد بهنفس را از او ميگيرد و باعث ميشود تا او به فردي غيراجتماعي و ترسو تبديل شود.
در پارهاي از موارد نيز اين كودكان با خشمي عجيب در درون خود بزرگ ميشوند و به شيوهاي افراطي سعي در اثبات خود خواهند داشت. معمولا اينگونه بچهها در بزرگسالي به افرادي خشن و يك بعدي در كار يا زندگي تبديل ميشوند و نسبت به جنس مخالف خود نيز جبهه ميگيرند.
اگر كودكي نازيبا در خانه داريد بدانيد كه مسئوليت شما چند برابر شده است و براي جبران ظاهر زشت فرزندتان بايد مهارتهاي او را افزايش دهيد و او را به يك انسان با روحي زيبا بدل كنيد نه يك عروسك. به او و ساير فرزندانتان در مورد اين حقيقت بگوييد كه ظاهر آدمها براي هم عادي ميشود، اما آنچه باقي ميماند، رفتار درست يا نادرست آنهاست.
منبــــع : جـام جـم