کار.jpg

مادرخسته و كوفته از سر كار آمده است و در دست خود يك بسته سبزي‌خوردن و يك بسته سبزي قورمه دارد.

او مي‌گويد: دلم مي‌خواهد با بهترين و تازه‌ترين مواد براي خانواده غذا تهيه مي‌كنم، اما اين كارها زمان مي‌برد. آدم خسته است و نياز به كمـــك دارد ولي هيچ كدام از افراد خانواده به من كمك نمي‌كنند؛ حتي در حد يك همراهي چنددقيقه‌اي.
سعيده مي‌آيد و كلي حرف برايم دارد: «مامان مي‌خواهم نماز بخوانم بعد درس‌هايم را بخوانم. اگر وقتي باقي بماند كمي هم مي‌خواهم بازي فكري انجام دهم.» وقتي به اتاقش مي‌روم و به صفحه كامپيوترش نگاه مي‌كنم يك بازي در حال انجام است.
وقتي به حسين مي‌گويم: مادرجان بيا كمي به من كمك كن تا سبزي خوردن سر سفره داشته باشيم، مي‌گويد: مامان درس دارم. بعدش هم بايد بروم چند تا نرم‌افزار بخرم، چون بايد پروژه‌ام را ارائه بدهم. اين پروژه مدت‌هاست كه بهانه مناسب و دهان‌پركني براي طفره رفتن‌هاي حسين است.
بچه‌ها را با شوخي تهديد مي‌كنم كه از سبزي چيزي به آنها نمي‌دهم. آنها هم با گلايه پدر را واسطه مي‌كنند و دست آخر همه كارها باز مي‌ماند براي خودم.
انگار جايگاه من در خانه اين است: كــــــارگر همه فن‌حريف! اين احساسي است كه شما به مادرتان مي‌دهيد. آيا مي‌خواهيد روابط خود را با مادرتــــان ظالمانه شكل دهيد.




بچه‌هاي حرف‌شنو

اگر مي‌خواهيد بچه‌ها مسئوليت كارهاي خانه را بپذيرند و با بزرگتر شدنشان كارهاي شما كمتر شود، آنها را درست تربيت كنيد.
بچه‌ها زماني کار‌هاي خود را به صورت مطلوب انجام مي‌دهند كه مسئوليت‌ها به​طور عادلانه در خانه تقسيم شده باشد. كارهايي براي فرزندان پسر و كارهايي براي فرزندان دختر، كارهايي براي پدر و كارهايي براي مادر.
رعايت اعتدال و عدالت در مسئوليت سپاري براي اجراي آن كمك زيادي به شما مي‌كند.
نسترن دختر بيست و چهار ساله‌اي است كه شرايط نابرابر خانه را هرگز نتوانسته است، بپذيرد. او مي‌گويد: وقتي بچه كوچكي بودم برادري داشتم كه چهار سال از من بزرگ‌تر بود. مادر و پدر هميشه از من مي‌خواستند سفره را جمع كنم و به كارهاي مختلفي رسيدگي كنم. مثلا جوراب‌هاي او و پدر را بشويم و كفش‌هايشان را واكس بزنم. اين درحالي بود كه برادرم اگر صد تومان مي‌گرفت تا برود نان بخرد، 50 تومانش را توي جيبش مي‌گذاشت و اين شده بود يك برنامه مشخص. او در ازاي پول كار مي‌كرد و من رايگان. اگر كسي در مي‌زد من بايد از سر درسم بلند مي‌شدم و در را باز مي‌كردم، چون درس خواندن من مهم نبود. من با خودم مي‌گفتم حتما بچه سرراهي اين خانه هستم و آنها مرا دوست ندارند. وقتي بزرگ‌تر شدم ديگر از انجام كارهاي خانه سرباز مي‌زدم و بـه مـادرم پرخاش مي‌كردم.





كودكاني توانمند

با پذيرش خطاها و تقويت توانايي‌ها مي‌توانيد مسئوليت‌پذيري كودك را پرورش دهيد.
نادره دختري دوازده ساله است و مي‌گويد: وقتي به خانه خاله‌ام مي‌روم، دوست دارم در همه كارها به او كمك كنم، اما اصلا دوست ندارم به مادرم كمك كنم. او زني وسواسي است و مدام از من مي‌خواهد هنگام كار در آشپزخانه به صورتم ماسك بزنم و پي‌درپي دست‌هايم را بشويم.
بچه‌ها زماني کارهاي خود را به صورت مطلوب انجام مي‌دهند كه مسئوليت‌ها به طور عادلانه در خانه تقسيم شده باشد. كارهايي براي فرزندان پسر و كارهايي براي فرزندان دختر، كارهايي براي پدر و كارهايي براي مادر

مي‌خواهد همه چيز را به روش او انجام دهم و اگر جزئي‌ترين چيزها را هم رعايت كنم باز هم كار من را قبول ندارد. راستش خسته‌ام مي‌كند و حس مي‌كنم اصلا مرا قبول ندارد و دوست ندارد به آشپزخانه‌اش وارد شوم، اما خاله‌ام مرا تشويق مي‌كند اصول را مي‌گويد و بقيه كار را به عهده خودم مي‌گذارد و هروقت نزد او مي‌روم چيز جديدي به من مي‌آموزد و مي‌گذارد در كارها ابتكار به خرج بدهم. اگر هــم بد شود ناراحت نمي‌شود و مي‌گويد ما هم زياد از اين اشتباه‌ها كرده‌ايم.

كاري كه مادر نادره انجام مي‌دهد سبب مي‌شود كه فرزندانش از كمك به او گريزان شوند. اگر مي‌خواهيم كسي كاري را انجام دهد، در عين حال بايد به خلاقيت و ابتكار او هم احترام بگذاريم و اجازه دهيم از كاري كه مي‌كند لذت ببرد. در عين حال اصول غير قابل تغيير كار را نيز به او بياموزيم.




آغاز كار

اگر كودك طي سال‌هاي رشد و تكامل خود هرگز درنيابد كه در چارچوب خانواده وظايف و مسئوليت‌هايي برعهده دارد، بديهي است كه در دوران بزرگسالي از زير بار وظايف و مسئوليت‌هاي خود شانه خالي مي‌كند. براي اين كار مسائلي وجود دارد كه بايد براي فرزندان خود جا بيندازيد.





من زندگي خودم را دارم

اگر مي‌خواهيد به آچار فرانسه خانه و گارسن بچه‌ها تبديل نشويد بايد زماني را به خودتان اختصاص دهيد.
والديني كه فاقد يك زندگي مجزا از فرزندانشان هستند به آنها مي‌آموزند كه دنيا حول محور آنها مي‌چرخد. مهم است كه از هــــــمان ابتدا، كودك ياد بگيرد كه گاهي اوقات مادرش دوست دارد مطالعه كند و دوست ندارد بازي كند.

مطمئن باشيد او مي‌تواند خودش را سرگرم كند. اين كار براي او هم خوب است. با او همدلي كنيد، اما زمان خود را به خود اختصاص دهيد.




از بازي تا كار

مسئوليت‌پذيري از بازي شروع مي‌شود. با بچه نقش كودكي را بازآفريني كنيد كه به مادر كمك مي‌كنـــد. از همان ابتدا از كودك بخواهيد چيزها را سر جاي خود بگذارد و وسايل بازي خود را جمع كند.

با وجود آن‌كه بازي مي‌تواند فرآيند‌ها و مهارت‌هايي را به كودك بياموزد، ولي بايد بتدريج كودكـــــان را به فعاليت‌هايي غير از بازي ملزم كرد.




خواستن توانستن است

كودك بايد درك كند كه قادر نبودن با راحت نبودن متفاوت است. كودكان فكر مي‌كنند اگر از انجام كار لذت نبرند آن را بايد والدين انجام دهند. اين طرز فكر مانع از يادگيري اين مطلب مي‌شود كه زندگي و مشكلات او، مسئوليت خود و نه فرد ديگر است.

افرادي كه كارهاي دشوار را گردن ديگران مي‌اندازند يا از انجام آن سرباز مي‌زنند از اين گروه هستند.
والديني كه كودكانشان را از سختي كشيــدن دور نگه مي‌دارند، مسئول چنين رفتار توام باشكست هستند. آنان بايد با تشويق و تنبيه بجا حس مسئوليت را در فرزندان خود تقويت كنند.
سختي‌ها فكر را به كار مي‌اندازند و تجربه ايجاد مي‌كنند، چنان كه مي‌گويند احتياج مادر اختراع است. كودك همچنين بايد بياموزد كه هركاري نتيجه‌اي دارد و اگر كم‌كاري كند عواقب آن يك جريان طبيعي است.




منبـــــع : جـام جـم