سلام
من نازنین عاشق 21 ساله هستم.باکسی که واقعا دوستش دارم 4ماه هست که در ارتباطم و باهم دوستیم.ما خیلی همدیگه رو دوست داریم و برای هم ارزش قائل هستیم اما اخیرا خانواده ی من یعنی مادرم موضوع دوستی مارو فهمیده و با این مساله کنار نمیاد قبل از اینکه مادرم بفهمه مااز سر دلتنگی خیلی زود هم رو میدیدیم اما الان بعد از کلی گریه و التماس بالاخره گذاشت باهاش صحبت کنم و برای دیدنمون هر یک ماه 1بار فقط نیم ساعت اجازه ی ملاقات دارم درست مثل یه زندانی من و عشقم هر دو از این موضوع رنج میکشیم و حتی گاهی میترسم این دوری سردش کنه نسبت به من و از طرف خانوادش تحریک بشه و این مقصرش تنها من هستم که نمیتونم خانوادم رو توجیه کنم......
شاید بگید چرا ازدواج یا نامزد نمیکنیم ولی چون عشق من دانشجوست و خانواده ی سخت گیری روی درس داره و مهپتر از اون تنها فرزند خونه هست خانوادش فعلا راضی به اقدام برای ازدواج نمیشن مادر من هم علاوه بر اینکه میخوان درسم تموم بشه، تاکید دارد تا وقتی که هیچ رسمیتی نیست اوضاع همینطور خواهد بود
من حاضرم پای عشقم تا هروقت بخواد بمونم ولی میترسم این طرز برخورد خانوادم عشقم رو نسبت به من سرد کنه.میشه بگید باید چیکار کنم ؟