دختری هستم 22 ساله الان تقریبا 1 ساله به یک بیماری (خونریزی)دچارشدم که پزشکان هیچ دلیلی برای این بیماری من پیدا نکردند بیماریم مونجر به کم خونی شده .لازم به ذکر است بیرون از ست من 1سال است که نامزد کردم و تفاوت های زیادی با ایشان دارم به گونه ای که اخلاق تند ولجبازی بسیار زیادی داره و من در خانواده ای بزرگ شدم که حتی صدای بلند کسی رو نشنیدم همه چیز ار امش داشته .من به شدت وابسته به خانواده هستم به طوری که یک ساعت بیرون خونه موندتن منو دچار ناراحتی میکنه با این اوصاف من تقریبا هر دقیقه از زندگیمو به این فکر میکنم که راه سختی رو با ازدواج کردن انتخاب کردم نمیشه گفت پشیمونم ولی خیلی سردرگمم.الان دیگه چیزی شادم نمیکنه این در حالیه که من دختری سرزنده و شاداب به تمام معنی بودم.خواب های بدی که کم کم ضمیمه تمام شب هام شده بیماریمو تشدید میکنه ازتو مشورت میخوام لطفا کمک کنید