نمایش نتایج: از 1 به 9 از 9

موضوع: راه درستو گه کردم

1216
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5275
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    Lightbulb راه درستو گه کردم

    سلام من دختری کاملا مقید و مذهبی هستم ولی توی خونه ای بزرگ شدم که هیچ اثری از محبت و عاطفه و نوازش و بوسه پدرانه و حتی مادرانه نبود. ضع مالی بدی نداشتیم ولی پدر و مادرم اینقدر خسیس بودند که ذره ای خرجمان نمی کردند و تمام ساعت های شبانه روز دعوا بود سر پول تا خواستم دیپلم بگیرم مادرم مریض شد و فوت کرد من ماندم و یک کنکور و یک دنیا تنهایی و بی مادری و بی کسی. دانشگاه قبول شدم ولی نه آن رشته مورد علاقه و به اصرار خانواده برای دوری از افسردگی به تحصیل همان رشته پرداختم تا اینکه خواستگاران حضورشون رو اعلام کردند. منم که اختیار دارم خواهر بزرگترم بود هرچی اون می گفت قبول می کردم پدرم ازدواج کرد و من شرایط سخت تری برایم ایجاد شد و تصمیم گرفتم ازدواج کنم ولی متاسفانه و بدون اینکه خودمم هم دلیلش را بفهمم تمام خواستگارامو به خاطر ایرادهای بی جای خواهر بزرگم از دست دادم خیلی شرایط سخت شد خواهرم به هر دلیلی ازدواج هایم را خراب کرد تنهایی کمبود محبت و عاطفه کلافه ام می کرد تنها دلخوشیم پست گذاشتن توی سایت های اجتماعی بود ولی با هیچکس در ارتباط نبودم و جواب پیام هیچکس رو نمی دادم ولی یک شب نفهمیدم چی شد جواب یکی از هم استانی هایم را دادم و اصلا نفهمیدم در عرض یک هفته چطور همو دیدیم او هم بعدها گفت که خودش هم نفهمید چطور شده!
    خیلی به هم شباهت داشتیم حتی زندگی هامون و حتی فامیلیمون بشدت به هم وابسته شدیم قرار شد شغلش که یافت شد ازدواج کنیم ولی تا دانشجو بود نمی توانست کاری پیدا کند و این موضوع او رو عصبی کرده بود من که مذهبی بار اومده بودم دچار عذاب وجدان شدم و توبه کردم و تصمیم گرفتم کنار بکشم و مثل بقیه ازدواج کنم ولی توی این مدت خواستگارای خیلی خوبی پیدا شد ولی باز خواهرم خراب کرد موندم بین این ازدواج که فقط بار اولش تو نت بود و مابقی کلا زیاد همو می دیدیم و ازدواجی که مثل بقیه بشینم توی خونه تا کسی پیدا بشه و اینقدر مثل این پسر سمج باشه تا خواهرم نتونه اونو هم خراب کنه والا نمی دونم کدوم انتخاب درسته پسر چشم پاک و خوبیه از یه خونواده مذهبی که خیلیم باغیرته و اهل هیچ برنامه و خلافیم نیست کامل در موردش تحقیق کردم راهنماییم کنین ممنون میشم

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2014
    شماره عضویت
    2820
    نوشته ها
    69
    تشکـر
    32
    تشکر شده 26 بار در 21 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : راه درستو گه کردم

    سلام. ورودتون به سایت مشاور رو خوش آمد میگم...
    اول از همه تا یادم نرفته، اینو بگم که امکان نداره یه دختر راجع به یه پسر تحقیق کاملی انجام بده... بهتره بگیم، مفتی نیست که تو اسلام قانونه بدون اجازه پدری، عقد غیرممکنه... مطمئنا هرچقدر هم عمیقتر و دقیق تر عمل کرده باشی، قطعا مثل یه مرد به قضایا نگاه نمیکنی و از فهمیدن خیلی چیزا محروم میمونی... البته من نمیگم که ایشون پسر بدی هستن اما میگم اینقدر اعتماد نداشته باشین.
    دوما، احساس نیاز به عاطفه با گذشت زمان در هر انسانی به وجود میاد، چه در خونوادش بغل کردن و نوازش باشه، چه نباشه. بنده شخصا بغل کردنو خیلی دوس دارم اما تو خونوادمون خصوصا خونواده پدریم بوسه و بغل تقریبا بی معنی هستن!
    شما لطف کنین توضیح بدین که خواهرتون چطوری خواستگاریاتونو خراب میکنن؟؟؟ و آیا اون خواهرتون ازدواج کردن یا خیر؟ درضمن نقش مامان و باباتون تو این وسط چه بوده؟؟؟

  3. کاربران زیر از masood73 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4653
    نوشته ها
    66
    تشکـر
    27
    تشکر شده 29 بار در 20 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : راه درستو گه کردم

    سلام اگر خواهرتون بدون دلیل قانع کننده جواب رد داد شما مقاومت کنید واین دفعه اگه خواستگارتون شرایط خوبی داشت پافشاری کنید شما یکسری چیزها رو که مهمتر است ملاک قرار بدید مثلا تشابه فرهنگی مذهبی یا استقلال این فرد و ................... به یاد داشته باشید هیچ فردی کامل نیست یک سری کارگاه ها هست که میتونه شما رو در انتخاب همسر ایندتو یاری بده یا میتونید از یک مشاور کمک بگیرید

  5. کاربران زیر از parissad بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  6. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5275
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : راه درستو گم کردم

    ممنون از راهنماییتون باید بگم واقعا من نمی دونم خواهرم که اینقده تو زندگیش خوشبخته اینجوری می کنه یه جورایی دلش نمی خواد شوهر ما بالاتر از شوهر اون باشه یکی از خواهرام که واقعا دختر خوبی بود خیلی خواستگار داشت کاری کرد که قید ازدواجو زد و آخرشم از خونه فرار کرد و با رییس شرکتشون که مردی مسن بود ازدواج کرد و بخاطر این کارش مادرم دق کرد و فوت شد یه خواهر بزرگتر و تحصیل کرده و شاغلم تو خونه دارم که اونم بخاطر خواهرم و حرفاش قید ازدواجو زد مثلا یه خواستگار عالی داشتم یکماه پاشنه درمونو درآوردن بعد روزیکه قرار شد جواب بدیم با تحقیقات زیاد و کاملی که کرده بودیم بازم خواهرم گیر داد که نه هنوز مونده و اونام خسته شدن یکماه رفتن و اومدن واسه پسره هم سخت بود چون کارش خارج از استانمون بود از روز اول خواهرم از تمام قضیه خبر داشت ولی روزیکه حرفامون تموم شد خواهرم جلو کل خانواده گفت لااقل بگین این پسر کی هست چیکارسو موقع زدن حرف نهایی دراومد گفت کاری به من نداشته باشین خودتون می دونین به من ربطی نداره اونم کسی که جای مادرمه و چند روز پیش نوه خاله مامانم که عالی بود ولی خواهرم بهشون گفت من دختر به شما نمیدم با اینکه خیلی خوبن ولی تو روستا بودن الان چند ساله اومدن شهر تنها دلیل نه گفتنش بدون اینکه نظرمو بپرسه به خواستگارا میگه بیان اصرارم می کنه جلسه اول با من صحبت کنن وقتی عواطف اومد وسط وادارم می کنه که نظرمو عوض کنم این پسره درسته تو نت فقط آشنا شدیم اما کلا تو واقعیت بودیم واقعا چه فرقی می کنه با کسیکه تو دانشگاه باهاش آشنا میشی یا تو محیط کار به هر حال موظفن بیان خواستگاری و خانواده ها موظفن تحقیق کنن همینجور نیست که بیاد منم بگم یا همین یا هیچکس من فقط می خوام بدونم چقدر اشتباهه این راه

  7. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5305
    نوشته ها
    29
    تشکـر
    3
    تشکر شده 17 بار در 14 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : راه درستو گه کردم

    از اینجا شروع کنید که زندگی شما وابسته تصمیمات دیگران نیست.منتظر معجزه از بیرون هم نباشید از درون خودتان شروع کنید و تنها از اعتقاداتتان برای تکمیل این رشد فردی استفاده کنید.مطمئن باشید هر انسانی این توانایی رو داره که دنیای پیرامونش رو تحت تاثیر قرار بده.انسان بی نهایت وجود گسترده ای داره پس با هزاران شکست در هر زمینه ای باز راه جدیدی پیش روی شما هست برای زندگی و نیرومند شدن.در بحث خواستگار هم باز باید بر نیروهای فردی تکیه کنید و جلو برید قطعا تایید و تشویق دیگران را هم به دست خواهید آورد اما اگر تنها منتظر باشید که از بیرون از وجود خودتان راه نجاتی پیدا شود حتی اگر هم اینگونه شود باز به آن آرامشی که نیازمند آنید نخواهید رسید چرا که ارامش حقیقی مستلزم رشد استقلال و نیروهای فردی است.به خودتون بگید من اونقدر توانایی دارم که بسیاری رو شیفته خودم کنم و شروع کنید به فعالیت در هر زمینه ای که علاقه دارید.و به این نکته مهم توجه کنید که ویران شدن و شکست همیشه بخشی از پروسه کامل شدن و پیشرفت هست.
    امضای ایشان
    چون به قله‌ها می‌رسم خود را همواره تنها می‌بینم
    از شما چه کسی می‌تواند ایستاده بر بلندی‌ها بخندد؟

    فردریش نیچه

  8. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2014
    شماره عضویت
    2820
    نوشته ها
    69
    تشکـر
    32
    تشکر شده 26 بار در 21 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : راه درستو گه کردم

    اگه احساس میکنید خواهرتون جسارتا پررویی میکنه، جوابشو با پررویی بدین! واس این گروه از آدم ها باید همچین کارایی بکنید... درضمن یه سری به یه مشاور بزنین بلکه بهتر راهنماییتون کنه...

  9. کاربران زیر از masood73 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  10. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5310
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : راه درستو گه کردم

    دوستان عزیز سلام
    از آشنایی با این انجمن و شما خوشحالم
    نمی دونم تاپیک مناسبی رو برای سوالم انتخاب کردم یا نه
    راستش من الان 22 سالمه و تا پارسال اصولا تمایلی به ارتباط با دخترخانوما (البته ارتباط عاطفی) نداشتم ، چراشو خودمم نمی دونم
    ولی پارسال برای اولین بار با دخترخانومی رو دیدم که نمی دونم چرا ولی ازش خوشم اومد،کاملا اتفاقی،در واقع در یک نگاه اولیه
    شاید اگه یه دوست اینترنتی که چندماهی واسه فوق لیسانس تو یه انجمن بینمون نبود یه ترای می کردم ، البته اولین باری که دیدمش اصلا هیچ کدوم نمی دونستیم این قضیه رو
    به هر حال هر باری که رفتارشو زیر نظر گرفتم واقعا بجز خوبی ،البته خوبی با ملاکهای خودم، چیزی ازش ندیدم
    حتی راجع دوستایی که تو کلاسا با هم بودن هم یه تحقیقایی کردم ، همه جور با چیزی که من انتظار داشتم مطابقت داشت
    ولی خب متاسفانه یا خوشبختانه متوجه شدم که از لحاظ مالی اختلاف لالیگاییه!
    به همین دلیل سعی کردم در حد یه همکلاسی بمونم و این به اصطلاح علاقه رو فراموش کنم
    ولی خب چیزی که واضحه اولی رو تونستم ولی دومی نه ، فراموشش که نکردم هیچ هر روز هم بیشتر بهش فکر می کردم
    هر موقع سعی می کردم بهش فکر نکنم یه جوری مجبور می شدم باهاش ارتباط برقرار کنم ، یا سوال درسی می پرسید یا مسیج تبریک عید یا هر بهونه لعنتیه دیگه
    ولی به هر حال یه جورایی حالمو به هم می ریخت
    بعد مدتی یه دوستی که نه کاملا بهش اعتماد دارم نه خیلی هم می تونم حرفشو نادیده بگیرم بهم گفت که با یه پسری دیدمش
    یه هفته ای اصلا نمی دونستم باید چکار کنم ، چون تو این مدت داشتم یه حرکتایی می کردم و یه معاملاتی رو دنبال می کردم که انقدر پول توش بود که اون مشکل اولم حل بشه ، خواهشا راجع به خلاف و غیر خلاف و حروم و حلال گیر ندین
    ولی با این خبر کلا پوچ شدم ، دیگه نمی دونستم باید حرف دوستمو باور کنم یا دیده های قبلی خودمو
    شاید اون پسر هم یه همکلاسی بوده مثل من شایدم ...
    به هر صورت بعد از یک ماه فکر و مشورت و کنار هم چیدن کل این علاقه ناگهانی و بچگونه تصمیم گرفتم بیخیال بشم
    ولی با بیخیال شدنش بیخیال کل بحث ازدواج بشم
    آخه میترسم که در کنار یه نفر دیگه باشم ولی فکر جای دیگه
    می دونم که خیلی طولانی شد و وققت عزیزان رو هم گرفتم ولی بنظرم این مختصر توضیح لازم بود واسه این چندتا سوالی که دارم
    1-بنظر شما اون مسئله مالی که مشکل اولم بود واقعا انقدر بزرگ بوده که من حرف دلمو نزدم و الان دارم حسرتشو می خورم؟یعنی کار درستی کردم جلو نرفتم؟
    2-باید به حرف دوستم اهمیت بدم و گیر به این موضوع بدم یا به دیده های اولیه خودم اعتماد کنم؟
    3-به نظر شما درگیر شدن با یه نفر بخاطر توهینی که بهش کرده بود یا آوردن سوغاتی ای که بجر اون فقط واسه یه دوست صمیمیم اوردم و خودشم می دونه یا حمایتهای درسی ای که ازش کردم و ... نمی تونه شیطنتهای پسرونه ای باشه بهش تلنگری بزنه و متوجه علاقه من بشه یا من زیاد توقع داشتم؟این سوال رو ممنون میشم مخصوصا خانومای محترم پاسخ بدن
    4-بنظرتون این که نمی تونم فراموشش کنم تلقینه یا طبیعیه؟
    5-اینکه نمی تونم به کس دیگه ای فکر کنم اشتباه یا باید به فکر ازدواج باشم حتی اگه این خاطرات تو یادم مونده باشه؟
    اینم بگم اصلا آدم مذهبی ای هم نیستم که به اون رابطه بدبین باشم ،نظرم اینه که طرف مقابل باید رابطه عاطفی شدید رو تجربه کرده باشه ، چون یه جورایی من میشم یه تکرار که می تونه تکرار دیگه رو هم مثل من تجربه کنه
    خیلی سرتون رو درد اوردم
    ممنون از وقتی که برام میگذارید
    منتظرم نظرات ارزشمندتون هستم
    امضای ایشان
    و هنوزم گریه نکردم !!!

  11. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : راه درستو گه کردم

    نقل قول نوشته اصلی توسط آناهید نمایش پست ها
    سلام من دختری کاملا مقید و مذهبی هستم ولی توی خونه ای بزرگ شدم که هیچ اثری از محبت و عاطفه و نوازش و بوسه پدرانه و حتی مادرانه نبود. ضع مالی بدی نداشتیم ولی پدر و مادرم اینقدر خسیس بودند که ذره ای خرجمان نمی کردند و تمام ساعت های شبانه روز دعوا بود سر پول تا خواستم دیپلم بگیرم مادرم مریض شد و فوت کرد من ماندم و یک کنکور و یک دنیا تنهایی و بی مادری و بی کسی. دانشگاه قبول شدم ولی نه آن رشته مورد علاقه و به اصرار خانواده برای دوری از افسردگی به تحصیل همان رشته پرداختم تا اینکه خواستگاران حضورشون رو اعلام کردند. منم که اختیار دارم خواهر بزرگترم بود هرچی اون می گفت قبول می کردم پدرم ازدواج کرد و من شرایط سخت تری برایم ایجاد شد و تصمیم گرفتم ازدواج کنم ولی متاسفانه و بدون اینکه خودمم هم دلیلش را بفهمم تمام خواستگارامو به خاطر ایرادهای بی جای خواهر بزرگم از دست دادم خیلی شرایط سخت شد خواهرم به هر دلیلی ازدواج هایم را خراب کرد تنهایی کمبود محبت و عاطفه کلافه ام می کرد تنها دلخوشیم پست گذاشتن توی سایت های اجتماعی بود ولی با هیچکس در ارتباط نبودم و جواب پیام هیچکس رو نمی دادم ولی یک شب نفهمیدم چی شد جواب یکی از هم استانی هایم را دادم و اصلا نفهمیدم در عرض یک هفته چطور همو دیدیم او هم بعدها گفت که خودش هم نفهمید چطور شده!
    خیلی به هم شباهت داشتیم حتی زندگی هامون و حتی فامیلیمون بشدت به هم وابسته شدیم قرار شد شغلش که یافت شد ازدواج کنیم ولی تا دانشجو بود نمی توانست کاری پیدا کند و این موضوع او رو عصبی کرده بود من که مذهبی بار اومده بودم دچار عذاب وجدان شدم و توبه کردم و تصمیم گرفتم کنار بکشم و مثل بقیه ازدواج کنم ولی توی این مدت خواستگارای خیلی خوبی پیدا شد ولی باز خواهرم خراب کرد موندم بین این ازدواج که فقط بار اولش تو نت بود و مابقی کلا زیاد همو می دیدیم و ازدواجی که مثل بقیه بشینم توی خونه تا کسی پیدا بشه و اینقدر مثل این پسر سمج باشه تا خواهرم نتونه اونو هم خراب کنه والا نمی دونم کدوم انتخاب درسته پسر چشم پاک و خوبیه از یه خونواده مذهبی که خیلیم باغیرته و اهل هیچ برنامه و خلافیم نیست کامل در موردش تحقیق کردم راهنماییم کنین ممنون میشم

    [replacer_img] خب دیگه پس اینطور که مشخصه شما پسند کردید ...

    در ازدواج اینکه دلت چقدر درگیر باشه و اونو دوست داشته باشی ، ملاک اول بحساب میاد

    اینکه وقتی ازش دوری دلت واسش تنگ بشه و وقتی در کنارش هستی ارامش داری ...

    به هرحال باید صبر کنید تا ایشون درسش تموم بشه و کاری خوب رو پیدا بکنه ...

    پس در این موقع کاملا" ارام و راحت باش و کاری نکید که خواهرتون حساس بشه ...

    در این مورد هم باید برای مشاوره تشریف ببرید تا بتونید با دیدی باز همدیگرو بشناسید ...

    به هر حال شما باید ازدواج خوبی رو انجام بدید ، چون با شرایطی که شما در موردش گفتید ، جایی برای اشتباه ندارید
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  12. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4490
    نوشته ها
    204
    تشکـر
    83
    تشکر شده 145 بار در 98 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : راه درستو گه کردم

    دوسته عزیز اگه میخوای بدونی که این طریق آشنا شدن واسه ازدواج خوبه یا نه باید بگم اگه از این و اون میشنوید که میگن ازدواج با شروع آشنایی مجازی غلطه بخاطره اینکه از هم دورن و معمولأ خیلی کم با هم ملاقات دارن و حتی صحبت ها و رابطه به طور مجازی شکل میگیره که کسی ام اعتقادی به عشق مجازی نداره... اما اگه الان اون رابطه رو بیرون از این محیط و به شناخته کاملأ واقعی رسیدین خوب پس جای تردید نیس و فقط میمونه نظره پدره شما نه خواهرتون.
    من کلأ مخالفم که خواهر واسه زندگیه آدم تصمیم بگیره مخصوصأ اینکه این تعریف ها هم از شما شنیدیم بهتره که یه جوری به خواهرتون گوش زد کنین...
    و حتمأ با مشاور مطرح کنید مشکلتون رو...
    امضای ایشان
    تجربه بهترین درس است ، هرچند حق التدریس آن گران باشد . . .

  13. کاربران زیر از (تبسم) بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد