سلام دوباره تعظیم مجدد بابت تمام کمک هاتون
ممنونم که بازم وقت می گذارید و مطالب حقیر سرتا تقصیر رو می خونید
دوباره به کمک همهتون نیاز دارم دوباره یاری گرم شما رو طلب دارم
نمی دونم مطلب قبلی من رو خوندید یا نمی دونم چیزی که درباره ی خودم گفتم رو می دونید یا نه
اما امروز مشکل من اینه که با کسی اشنا شدم به عنوان یک دوست و به اون عادت کردم باهاش خیلی حرف می زدم به خاطر اون خیلی کار های بر خلاف میلم رو با کمابل میل انجام دادم اما الان اون فرد به هر دلیلی که من نمی دونم دیگه نه جواب پیام هامو میده نه میاد تا ببینمش
تنها شدم دوباره از روزی که اون رفته می دونم حدود دو هفتس که گذشته طول این دوهفته من نابود شدم از همه لحاظ من نابود شدم
کاری که زمانی که اون بود پیدا کرده بودم از دست دادم لباس های رنگی که خریده بودم رو آتیش زدم و موبایلم هم توی همون آتیش انداختم
خودمم نابود کردم از اون روز به بعد سیگار کشیدم که شاید بتونم با دود سیگارم جای خالی اون پر کنم اما نمیشه هیچ چیز نمی تونه جای اون رو برام پر کنه حتی زندگی کردن هم برام سخته شما بگید چی کار کنم شما بگید باید به چی رجوع کنم چی کار کنم که یا اون برگرده یا یه جوری جای خالی اون رو از توی قلبم پر کنم
الان نزدیک روز تولدم هست یک شنبه ی هفته ی اینده تولدمه هر سال من منتظر روز تولدم بودم تا یک سال بزرگ تر بشم اما امسال به تنها چیزی که علاقه ندارم برسم تولدمه چون می دونم تنهایی که یه نفر بیاد پرش کنه بعد دوباره تنها شی چقدر سخته
نمی دونم شاید روز تولدم دست به کاری بزرنم که شاید خیلی بار اونو انجام دادم اما متاسفانه هر بار به در بسته خودم
شاید امسال روز تولدم روز مرگم هم باشه
خیلی رویایی خواهد بود اگه بشه روز تولدم بمیرم
روزی که به دنیا میام روزی باشه که می میرم
خلی برام جالبه چون یه چیز رویایی می شه هر سال زمانی که برای سالگرد من میام سر مزارم و روی سنگ سرد روی قبرم تکیه می کنن همون روز روز تولد من هم باشه یعنی هر سال این جسمی که زیر خروار ها خاک سرد در خال پوسیدنه اگه توی این دنیا بود
هم زمان با روز مرگش داشت بزرگ تر میشه سال به سال و روز به روز
ممنونم که این متنم رو خوندید و احتمالا می خواید به من کمک کنید بابت این کمک شما ممنون و متشکرم
شما کمک کنید شاید کمی این اوضای درب داغون شاید کمی خوب بشه