با سلام متاسفانه من دچار یه مشکل شدم
احساس میکنم مادرم یه مشکلی داره چون نمیتونه از چیزی لذت ببره... زود حوصلش سر میره... پرخاشگری میکنه...بیشتر تلفنی با دیگران بگو بخند میکنه تا با ما تو خونه.... اصلا حال نمیکنه .... یه چیز خنده دار که براش نعریف کنیم فقط لبخند میزنه اونم از نوع مصنوعیش
منم اعصابم واقعا داغونه نمیتونه با کسی حرف بزنم... تا یکم خالی شم نمی تونم این همه فشار رو تحمل کنم... خیلی سخته خب هرکسی یه جوری خودشو خالی میکنه سر من کسیم به این فکر نمیکنه که ممکنه کاسه صبر منم پرشه....
کلا هم پدرم هم مادرم آدمای بد اخلاقی هستن.... بابام موقع بیرون رفتن خیلی غر میزنه و واقعا بیرون رفتن و برام زهرمیکنه...
مامانم از همه چیز و همه کس ایراد میگیره و حوصله بیرون رفتن نداره و خیلی نفرین میکنه حتی واسه کوچکترن چیز...
کلا نمیتونم با خانوادم خوش باشم بیرون رفتن با پدر و مادرم شده کابوس به خاطر همین یا تو اتاقمم یا تنهایی میرم بیرون...
من یه خواهر دارم که 11 سال ازم کوچیکتره دلم نمیخواد اون مثل من بشه که نتونه حرف دلشو به کسی بگه ....
بیچاره دلم به حالش میسوزه کافی یه چیز از مامانم بخواد تا صبر مامانم لبریز شه و شروع کنه داد و بیداد کردن
کلا روزی نیست که من آرامش فکری داشته باشم... زندگی برام خسته کننده شده چون کسی دور و برم نیست که بخوام به امیدش زندگی کنم
دوستامم که کلا یا نیستن یا باشنم من نمیتونم بهشون بفهمونم حالم بده یا یه کاری کنن که حداقل احساس آرامشو کنار اونا حس کنم ....
نمیدونم مامانم افسردگی گرفته که اینجوری شده یا نه ولی به هر حال خیلی کلافم...
لطفا کمکم کنید