نمایش نتایج: از 1 به 7 از 7

موضوع: شوهرم چشم چران است

2604
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5524
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    Thumbs up شوهرم چشم چران است

    سلام .من دختری 24 ساله هستم که دارای مدرک لیسانس از یک رشته مهندسی هستم در حال حاضر شاغلم و خانه دار .همسرم پسری 29 ساله که او نیز مهندس است.ما یک سال عقد بودیم و2 سال است خانه داریم.ومن تازه درسم تمام شده است .ازدواجمان کاملا سنتی بود شوهرم از اقوام بسیار دور پدرم است ومن به این دلیل که می خواستم درس بخوانم وکار کنم منتظر کسی بودم که این امکان را به من بدهد. به هنگام خواستگاری با هم صحبت کردیم مشکلی نداشتیم.ایشان موافقت کرد که درس بخوانم وکار کنم .شوهرم شهرستانی است. در زمان خواستگاری به من گفت ما یک خانواده مذهبی هستیم نماز وروزه مرتب می گیریم .همیشه درس خواندم واوقات بیکاری پیش پدرم کار میکنم.به من قول داد 2سال به خانه پدری اش در شهرستان می رویم (که یکی از شهرستان های اطراف مشهد است ومن خود مشهدی هستم .) و بعد برای ادامه زندگی به مشهد می اییم .من هم قبول کردم.اما وقتی ازدواج کردیم بعد از یک ماه به من گفت به اصرار پدرش با من ازدواج کرده ولی دلش هم نمی خواست طلاق بدهد.من هم زیاد جدی نگرفتم.اما با حرف هایش خیلی ازارم میداد من هم که نمی خواستم پدر ومادرم رابرنجانم تحمل می کردم .نماز هایش را مرتب نمی خواند به هر چیزی بدبین است از روی بی علاقگی در دوران عقد به نزدم می امد کم کم چشم چرانی هایش را اشکار کرد به قدری که جرات نمی کردم با او بیرون بروم وحسرت دیگران را می خوردم از جایی که بسیار معتقد ومذهبی هستم نمی توانستم تحمل کنم شوهرم چشم چران است.ولی باز تحمل کردم وبه خانه بخت رفتم.اما همچنان با همکارانش که چندتا خانم بودن بگو وبخندو برو بیا داشتن البته به منزلشان نمی رفت.همه اینها را تحمل کردم هنوز هم به من می گوید که می خواهد ازاد باشد با زنان راحت باشد به مسافرت های مجردی برود با دوستانش به بیرون برود با من به او خوش نمی کذرد.بازهم هیچ نگفتم .الان به من علاقه مند است اما از دیگری هم نمی تواند دست بکشد به خاطر جر وبحث هایی که داشتیم به من می گوید حق نداری بری سر کار و دیگر به مشهد بر نمی گردیم.واینها بزرگترین خواسته های من بود واصلا به خاطر همین با اوازدواج کردم.ولی نمی دانم اگر قبول کنم واز بزرگترین خواسته خود بگذرم می توانم با او ادامه بدهم یانه چون دیگر دلیلی برای ماندن ندارم.از ادامه با او می ترسم می ترسم عمرم تلف شود.حال او از من جواب می خواهد یا طلاق یا تن دادن به خواسته او وله کردن ارزوها وشرط اول ازدواج من.حال چه کنم نمی توانم تصمیم بگیرم .لطفا راهنمایی ام کنید.

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4385
    نوشته ها
    528
    تشکـر
    1,425
    تشکر شده 866 بار در 371 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : بی اعتمادی

    سلام عزيزم...
    شما تمام اين مدت از خود گذشتگي كردي و با وجود اينكه تو دوران عقد از حس كم علاقگي ايشون مطلع شدي باز هم كوتاه اومدي واونو به اين گذشت عادت دادي...
    البته اين اشتباه بزرگي بود چرا كه دوران نامزدي دوران شناخته و بايد همون لحظه به طور جدي اين مسئله رو حل ميكردي...
    اوايل وصال عشقو علاقه تو اوج احساس بيان ميشه و با گذشت زمان حرارت اين عشق و احساس كمتر ميشه و افراد سعي ميكنن بيشتر با منطقشون صحبت كنن ...
    اگر همسر شما همون اول راه اينو عنوان كرده كه به اجبار پدر تن به اين وصلت داده بايد اين مسئله مهم همونجا حل ميشد...
    اما الان...
    شما ميتونيد با پدر همسرتون (اگر فرد منطقي و دلسوزي هستن)صحبت كنيد و از اول قصه رو براش تعريف كنيد و بخوايين كه با جذبه پدرانه اين شيطنت پسرش رو درست كنه...
    بهتره تا ديرتر از اين نشده و به اين رفتار نا معقول عادت نكرده از يه بزرگتر كمك بگيريد...
    اما خودتون...
    سعي كنيد توي منزل خواسته هاي عاطفي و روحي همسرتونو به اون نحو كه خودش ميپسنده برآورده كنيد وبا روشهاي زنانه اونو به خودتون جذب كنيد...
    اعتقاد و مذهب ركن و پايه هر زندگي هست اما هر چيزي افراطش باعث دوري اطرافيان ميشه...
    چرا بايد جذب زنان بيرون از منزل بشه؟
    چي تو وجوداونا ميبينه كه باعث جذب همسرتون ميشه؟
    همون موارد رو توي خونه يا حتي در حد معقول و شرعي بيرون از منزل براي همسرتون فراهم كنيد...
    مردها نياز عاطفي و ميل جنسي شديدتري نسبت به زنها دارن والبته تنوع طلب هستن...
    اين تنوع رو شما براش ايجاد كنيد هميشه يه جور نباشيد...
    و اين مسئله رو به بعد موكول نكنيد و اگر همه موارد و روشهايي كه پي ميگيريد جواب نداد تصميم جدي تري براي ادامه زندگي بگيريد...
    شما هنوز فرصت زندگي دارين و براي هيييچ كاري دير نيست...

    مشهد نائب الزياره ماهم باشيد...
    ویرایش توسط zbahane : 08-16-2014 در ساعت 12:55 PM
    امضای ایشان

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4385
    نوشته ها
    528
    تشکـر
    1,425
    تشکر شده 866 بار در 371 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : بی اعتمادی

    بهتره به همراه همسرت به يك مشاوره حضوري بريد...
    اگر اين رفتار همسرتون تبديل به عادت شده باشه ودر واقع بدون هدف و تنها به خاطر عادت غلط انجام ميشه و همونطور كه گفتين شمارو واقعا دوست داره جاي نگراني نيست و قابل اصلاحه...
    اما خود ايشون بايد تحت مشاوره قرار بگيرن ...
    شما كارهايي رو كه بايد، انجام دادين و لزوما اين رفتار ايشون رو نبايد به خاطر كاستي تو وجود خودتون ببينيد...
    حتما به همراه ايشون و به دليل افسردگي از طرف خودتون به يك مركز مشاوره حضوري مراجعه كنيدو موضوع بحث و افسردگي رو به اين مطالب بكشونيد و راهكار هايي كه اعلام ميشه رو با هم پيش بگيريد...
    امضای ایشان

  4. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4490
    نوشته ها
    204
    تشکـر
    83
    تشکر شده 145 بار در 98 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : بی اعتمادی

    سلام.
    دوسته عزیز شما از همون اول نباید تمامه حرفاو کارهای ایشون رو نادیده میگرفتی باید حتمأ راجع به کار ها و رفتارهاشون صحبت میکردید الان هم نباید از رو هر مسئله ای پا بذارید و از روش بگذرید و تمامه مسائل که براتون پیش میاد و حل نکرده بذارید و ادامه بدید این شرایط و بدتر میکنه.. اینکه میگید شوهرتون به شما علاقه منده ولی از شما جواب میخواد که یا طلاقتون بده یا با شرایطش کنار بیاید!!!
    شما مطمئن هستید از علاقه همسرتون؟؟؟؟ شما حتمأ باید با یه بزرگتر حالا یا به گفته دوستمون پدر شوهرتون یا پدر خودتون صحبت کنید که با همسرتون حرف بزنن و دلیله این آزاده خواهی بیش از حد و جویا بشن...
    البته بعضی از آقایون اگه همسرشون تو بعضی مسائل محدودش کنه سریع جبهه میگیره و از خواسته هاش دفاع میکنه شاید برای شوهره شما هم همچین مسئله ای بوجود اومده.
    امضای ایشان
    تجربه بهترین درس است ، هرچند حق التدریس آن گران باشد . . .

  5. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4839
    نوشته ها
    1,260
    تشکـر
    920
    تشکر شده 1,137 بار در 614 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : بی اعتمادی

    نقل قول نوشته اصلی توسط madona نمایش پست ها
    سلام .من دختری 24 ساله هستم که دارای مدرک لیسانس از یک رشته مهندسی هستم در حال حاضر شاغلم و خانه دار .همسرم پسری 29 ساله که او نیز مهندس است.ما یک سال عقد بودیم و2 سال است خانه داریم.ومن تازه درسم تمام شده است .ازدواجمان کاملا سنتی بود شوهرم از اقوام بسیار دور پدرم است ومن به این دلیل که می خواستم درس بخوانم وکار کنم منتظر کسی بودم که این امکان را به من بدهد. به هنگام خواستگاری با هم صحبت کردیم مشکلی نداشتیم.ایشان موافقت کرد که درس بخوانم وکار کنم .شوهرم شهرستانی است. در زمان خواستگاری به من گفت ما یک خانواده مذهبی هستیم نماز وروزه مرتب می گیریم .همیشه درس خواندم واوقات بیکاری پیش پدرم کار میکنم.به من قول داد 2سال به خانه پدری اش در شهرستان می رویم (که یکی از شهرستان های اطراف مشهد است ومن خود مشهدی هستم .) و بعد برای ادامه زندگی به مشهد می اییم .من هم قبول کردم.اما وقتی ازدواج کردیم بعد از یک ماه به من گفت به اصرار پدرش با من ازدواج کرده ولی دلش هم نمی خواست طلاق بدهد.من هم زیاد جدی نگرفتم.اما با حرف هایش خیلی ازارم میداد من هم که نمی خواستم پدر ومادرم رابرنجانم تحمل می کردم .نماز هایش را مرتب نمی خواند به هر چیزی بدبین است از روی بی علاقگی در دوران عقد به نزدم می امد کم کم چشم چرانی هایش را اشکار کرد به قدری که جرات نمی کردم با او بیرون بروم وحسرت دیگران را می خوردم از جایی که بسیار معتقد ومذهبی هستم نمی توانستم تحمل کنم شوهرم چشم چران است.ولی باز تحمل کردم وبه خانه بخت رفتم.اما همچنان با همکارانش که چندتا خانم بودن بگو وبخندو برو بیا داشتن البته به منزلشان نمی رفت.همه اینها را تحمل کردم هنوز هم به من می گوید که می خواهد ازاد باشد با زنان راحت باشد به مسافرت های مجردی برود با دوستانش به بیرون برود با من به او خوش نمی کذرد.بازهم هیچ نگفتم .الان به من علاقه مند است اما از دیگری هم نمی تواند دست بکشد به خاطر جر وبحث هایی که داشتیم به من می گوید حق نداری بری سر کار و دیگر به مشهد بر نمی گردیم.واینها بزرگترین خواسته های من بود واصلا به خاطر همین با اوازدواج کردم.ولی نمی دانم اگر قبول کنم واز بزرگترین خواسته خود بگذرم می توانم با او ادامه بدهم یانه چون دیگر دلیلی برای ماندن ندارم.از ادامه با او می ترسم می ترسم عمرم تلف شود.حال او از من جواب می خواهد یا طلاق یا تن دادن به خواسته او وله کردن ارزوها وشرط اول ازدواج من.حال چه کنم نمی توانم تصمیم بگیرم .لطفا راهنمایی ام کنید.
    سلام بنظر من چقدر ميخاي كوتاه بياي مشكل ما خانمها اينه كه بخاطر همسرمون و ادامه زندگيمون خواسته هامون رو رها مي كنيم و تن به زجر كشيدن ميديم و ميسوزيم و ميسازيم چرا اين از خود گذشتي رو يكم طرف مقابل انجام نميده چرا خودش هر كاري بخاد ميتونه انجام بده اما ما نميتونيم؟ ؟؟؟؟ چرا چون ما زنيم؟ چون مجبوريم مثل مادرمون خواهرمون يا مثل خيلي زنهاي ديگه تن به اجبار بديم از خودمون از عمري كه ميگذره هيچي نفهميم چرا نبايد يه زندگي پر از آرامش داشته باشيم /لعنت به زنهايي كه با خود آرايي هاي اضافشون تو كوچه و خيابون خودشونو به نمايش ميذارن لعنت به مردهايي كه زن دارن بچه دارن اما چشم هاي كثيفشون دنبال اينجور زنهاست
    عزيزم دل منم خيلي پره از اين ادمهاي كه فقط به فكر خودشونن .
    اول به خودش بگو بگو نميتوني با ين چيزها سازش كني بگو منم حق زندگي دارم منم حق دارن همونطور كه تو حق داري بگو در يه صورت ميتنوني به خواستش تن بدي اونم اينه اين رفتارهاتو كنار بزاري چشم چروني و چيزهاي ديگه فقط به اين شرط بگو دوماه بهت وقت ميدم فكرهاتو بكن منم رفتارهاتو زير نظر دارم اگه زندگيتو دوست داري و دوست نداري از هم بپاشه سعي خودتو بكن و من فقط به اين شرط حاضرم از خواستم بگذرم اگه ديدي درست نشد موضوع رو با خانوادت در جريان بذار و خودت هيچ دخالتي نكن بذار بزرگترها بيفتن جلو و حقتو بگيرن تا بفهمه قضيه جديه اگه درست نشد توام از حقت نگذر اگه الان از حقت بگذري تا اخر عمر بايد بگذري و دور ازجون سواري بدي

  6. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    شماره عضویت
    11379
    نوشته ها
    21
    تشکـر
    4
    تشکر شده 4 بار در 4 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : بی اعتمادی

    چه مشاور دلسوزی

  7. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6159
    نوشته ها
    13,512
    تشکـر
    10,854
    تشکر شده 13,741 بار در 6,989 پست
    میزان امتیاز
    24

    پاسخ : شوهرم چشم چران است

    دوستان تایپک مال پارسال
    امضای ایشان
    زندگی سه دیدگاه داره

    دیدگاه شما
    دیدگاه من
    حقیقت

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. اعتماد و خیانت
    توسط سروسیمین در انجمن خیانت
    پاسخ: 5
    آخرين نوشته: 08-03-2014, 09:50 PM
  2. از نظر اعتقادی مشکل دارم
    توسط ali s در انجمن مشاوره فقهی و دینی
    پاسخ: 11
    آخرين نوشته: 05-30-2014, 06:59 PM
  3. اعتماد، چتری برای عشق ما
    توسط Artin در انجمن روانشناسی ازدواج
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 02-22-2014, 09:51 PM
  4. اعتماد
    توسط fatima5514 در انجمن مشکلات فرزندان
    پاسخ: 2
    آخرين نوشته: 02-22-2014, 06:09 AM
  5. از خودم راضی نیستم و خودم را دوست ندارم
    توسط نجمه68 در انجمن وسواس فکری - عملی
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 02-10-2014, 08:24 PM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد