نمایش نتایج: از 1 به 5 از 5

موضوع: خواهش میکنم همه جواب بدید من واقعا گیر کردم

821
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5608
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    خواهش میکنم همه جواب بدید من واقعا گیر کردم

    ی دختره 20 سالم و 8 ماهی میشه ک با یکی از همکلاسیای پسرم دوست شدم و العان خیلی پشیمونم بعد این مدت اشنایی باخودش و خونوادش متوجه شدم ک ما اصلا باهم تبادل فرهنگی و مالی نداریم من ادم از خود راضی نیستم ولی حداقل کسیو میخوام که پشتیبانی برای ایندم باشه و از طرفی میدونم اگر بخوام باهاش ازدواج کنم باید قید خونوادمو بزنم و مطمین نیستم ک اون بتونه خوشبختم کنه یا تو مشکلاتمون خودش و خانوادش بهم اینو نگن ک انتخاب خودت بود بسوزو بساز و روی برگشتم نداشته باشم .ما الان خیلی خوبیم و هیچ مشکلی نداریم اون هرروز داره وابسته تر میشه و من نگران تر منم وابستشم و دوسش دارم ولی الان یک دختر 14 ساله نیستم ک فقط رویا ببافم و ایندرو نبینم نمیدونم باید چطوری این رابطرو خاتمه بدم و چطوری بهش بگم و واقعا گفتنش به این واضحی امکان پذیر نیست و فقط منتظزم خودش بهونه دستم بده خواهش میکنم بهم بگید من باید چکارکنم نمیخام دل کسیو بشکنمو الکی دنبال خودم بکشونمش ولی قبول کنید ک نمیشه یهویی همه چیو بهم بریزمو بزارم برم چطوری کمش کنم و دیگ تمومش کنم؟این واقعا برام سخته و ازطرفیم ادامش غیر ممکنه

  2. کاربران زیر از nadia بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : خواهش میکنم همه جواب بدید من واقعا گیر کردم

    [replacer_img] نوشته اصلی توسط nadia [replacer_a]
    ی دختره 20 سالم و 8 ماهی میشه ک با یکی از همکلاسیای پسرم دوست شدم و العان خیلی پشیمونم بعد این مدت اشنایی باخودش و خونوادش متوجه شدم ک ما اصلا باهم تبادل فرهنگی و مالی نداریم من ادم از خود راضی نیستم ولی حداقل کسیو میخوام که پشتیبانی برای ایندم باشه و از طرفی میدونم اگر بخوام باهاش ازدواج کنم باید قید خونوادمو بزنم و مطمین نیستم ک اون بتونه خوشبختم کنه یا تو مشکلاتمون خودش و خانوادش بهم اینو نگن ک انتخاب خودت بود بسوزو بساز و روی برگشتم نداشته باشم .ما الان خیلی خوبیم و هیچ مشکلی نداریم اون هرروز داره وابسته تر میشه و من نگران تر منم وابستشم و دوسش دارم ولی الان یک دختر 14 ساله نیستم ک فقط رویا ببافم و ایندرو نبینم نمیدونم باید چطوری این رابطرو خاتمه بدم و چطوری بهش بگم و واقعا گفتنش به این واضحی امکان پذیر نیست و فقط منتظزم خودش بهونه دستم بده خواهش میکنم بهم بگید من باید چکارکنم نمیخام دل کسیو بشکنمو الکی دنبال خودم بکشونمش ولی قبول کنید ک نمیشه یهویی همه چیو بهم بریزمو بزارم برم چطوری کمش کنم و دیگ تمومش کنم؟این واقعا برام سخته و ازطرفیم ادامش غیر ممکنه



    دوست عزیز از اینکه در این سن اینطوری به موضوع و آینده نگاه میکنی خیلی خوشحالیم ...

    ولی در ازدواج یکی از فاکتور های خوب در این زمینه اینه که دلتون 100 درصد با طرف مقابلتون باشه ...

    از طرفی یکی از این موارد داشتن استقلال مالیه ... و مشخص نیست که ایشون در آینده چکاره خواهد شد ...

    پس اینکه در مورد این دوستی ها تذکر داده میشه بخاطر همین موضوعه ...

    از طرفی تناسب فرهنگی و خانوادگیم جزء سومه و باید بهش توجه کرد و خود شما متوجه شدید که در بین شما وجود نداره ...

    پس دیگه حرفی برای گفتن نمی مونه و شما باید خیلی راحت این رابطه رو تموم کنید ...
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    تیم مشاوره
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5400
    نوشته ها
    698
    تشکـر
    99
    تشکر شده 657 بار در 378 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : خواهش میکنم همه جواب بدید من واقعا گیر کردم

    عزیزم با توضیحاتی که شما دادید دیگه حرفی باقی نمی مونه ..شما الان خوبید و هیچ مشکلی ندارید ولی تا وقتی که زیر یک سقف نرفتید ..

    و ازدواج نکرده باشید این وضع وجود داره و در آینده اوضاع طور دیگه ای رقم خواهد خورد ...

    شما قبل از هر چیزی باید خیلی روشن به ایشون بگید که برای خودش در مورد ازدواج پیشگویی نکنه ...

    بعد مسلما" سرحرف باز میشه و شما راحت حرفتون رو میزنید ...

    ولی اگه قرار به به هم زدن بود بهتره رودررو باشه و خیلی محترمانه ... و بعد از اون همه چیزایکه میتونه برای شما خاطره انگیز باشه رو

    از بین ببرید حتی مسیج ... و هیچ رابطه رو ادامه ندید تا زمان از این وابستگی بکاهه و اوضاع به روال قبل برگرده

  5. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5608
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : خواهش میکنم همه جواب بدید من واقعا گیر کردم

    تمام حرفاتونو قبول دارم ولی اون الان فکر میکنه منم واسه ازدواج هیچ مشکلی باهاش ندارم من چطوری باید بهش بگم؟
    ایا با گیر دادنای الکیو کلافه کردنش و به مرور کم کردن رابطه تمام شدنی هست؟قبول کنید من نمیتونم یهو زیر همه چیز بزنم

  6. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4385
    نوشته ها
    528
    تشکـر
    1,425
    تشکر شده 866 بار در 371 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : خواهش میکنم همه جواب بدید من واقعا گیر کردم

    سلام عزيزم
    آفرين بابت اين منطق و اين درايت...
    اميدوارم روزي برسه كه همه جوونهاي ما در مورد مسئله ازدواج مثل شما قبل از تكيه به احساس صداي منطقشونو بشنون...
    اما شما...
    ببين نادياي عزيز...
    شما تو اين مدت با رفتار و ارتباط طولاني اين ذهنيت رو براي طرف مقابلتون ايجاد كردين كه شما هم مثل ايشون وابسته هستين و به ازدواج با ايشون فكر ميكنيد...
    پس نميتونيد الان يك مرتبه همه اين كاخ آرزو ورؤياي طرف مقابل رو ويران كنيد،مطمعنا با گفتن آني و واضح اين مطلب ايشون شكست روحي بدي ميخورن...
    پس ....
    شما بايد با زيركي و گام به گام پيش بريد...
    قبل از هر چيزي توي يه شرايط عاطفي مناسب طوري كه به احساس مثبت شما در قبال ايشون شك نكنه توپ رو بندازي تو زمين خانوادت و بگو به يه نحوي متوجه ارتباط ما شدن و مخالف صد در صد اين ارتباط چه براي دوستي وچه براي ازدواج هستن...
    و همه اين صحبتهاي خودت رو كه به لحاظ مالي فرهنگي و.... باهم مچ نيستين رو از زبان خانوادت بهش بگو...
    البته تو قدم اول بايد موضع خودت رو در كنار اون بيان كني و بگي همه تلاشمو براي رضايت اونها انجام ميدم...
    بعد از مدتي كه زمينه امكان جدايي تو ذهنش پيش اومد رابطه تو باهاش كمتر كن...
    تماسهاتو...
    جملات عاطفيتو...
    ملاقاتهاتونو....
    و همه اون مسائلي كه تو اين مدت اشنايي باعث وابستگيتون شده بود...
    بعد از اين مرحله ميتوني راحت تر تصميم نهايي كه همون جدايي هست رو بهش عنوان كني...
    و با اين مضمون كه خانواده قانعت كردن كه اين رابطه به نفعتون نيست و بايد تمومش كنيم طرف مقابل رو در جريان بگذار...
    اين مراحل رو زياد كش نده...
    نبايد با احساسات طرف مقابل بازي كرد...
    و اين كارها فقط براي اينه كه بعد از مواجه شدن با جدايي از شما كمتر آسيب روحي ببينه...
    موفق و شاااااد باشي عزيزم
    امضای ایشان

  7. کاربران زیر از zbahane بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد