سلام
من مدتیست با آقایی آشنا شدم. ایشون اظهار داشتن که قصد ازدواج دارند. حتی قرار بود مادرشون منو ببینن. با مادر من صحبت کرده بودن، با یکی از اقوام نردیک من به همراه همسرش رفتیم بیرون. در مورد مهریه و جهیزیه هم صحبت کردیم. اما دو هفته ایست که ایشون از من فاصله گرفته. با این بهانه که چرا با من راحت نیستی-منظور تماس بدنیه- ایشون از اول میدونستن من تو این خط ها نیستم. البته ناگفته نمونه که پدرشون به تازگی عمل باز قلب کردن و یه کم درگیره، اما فک نمیکنم بهانه ی خوبی باشه. و این هم بگم که من این اواخر به ایشون توجه زیادی داشتم و ایشون فهمیدن مجذوبشون شدم. حقیقتش بهشون دل بستم . اما احساس میکنم ایشون دیگه منو نمیخوان. نظرتون چیه؟
کمکم کنین خیلی بهم ریختم این اواخر