نمایش نتایج: از 1 به 11 از 11

موضوع: درخواست خواستگار

2036
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5610
    نوشته ها
    33
    تشکـر
    5
    تشکر شده 7 بار در 6 پست
    میزان امتیاز
    0

    Unhappy درخواست خواستگار

    سلام و خسته نباشین
    من مدتیست که با آقایی بیست و هشت ساله آشنا شدم. ایشون اظهار داشتند که قصد ازدواج با بنده را دارند. همچنین با مادر بنده گفت و گوی تلفنی داشتن مبنی بر اینکه تمایل به دیدار مادرم دارند. حتی یک بار ما به همراه یکی از اقوام نزدیک بنده به مکان تفریحی ای رفتیم. حتی راجع به مورادی چون مهریه و جهیزیه هم صحبت کردیم. اما مدتیست ایشون از من فاصله گرفتن ، و در روز شاید یک یا دوبار تماس بگیرند و هفته ای یک بار همدیگر و ملاقات کنیم. ناگفته نماند که بنده به ایشون دل بسته ام و این موضوع برای ایشون مشخص شده.
    فاصله گرفتن ایشون از زمانی شروع شد که ایشون علاقه ی بنده رو فهمیدن و خواستن با من راحت باشن-منظور تماس بدنیست-البته صراحتا اعلام نداشتن و همچنین در این بین پدرشون عمل قلب سنگینی داشتند و ناخواسته فاصله افتاد.
    حالا من نمیدونم چه اتفاقی داره میفته. این روز ها به شدت بهم ریخته ام. این فاصله من رو به شدت آزرده و غمگین کرده. نمیدونم ایشون قصد ادامه ی رابطه رو ندارند یا اینکه واقعا این مسائل طبیعیست. کمکم کنین لطفا

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4062
    نوشته ها
    167
    تشکـر
    60
    تشکر شده 115 بار در 69 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : چرا هیچکی جواب منو نمیده :((

    من جوابت را دادم توی پست قبلی
    این قدر نگران نباش و فکر نکن
    شاد باش و مثبت
    به این فکر کن،،خوبیش این است که هرگز از این که کار نادرستی نکردی پشیمان نخواهی شد
    ولی اگر قرار باشد به هر خواسته معقول و نامعقولش تن بدهی تا بخواهی راضی نگهش داری،،باز ممکن است نشود و تو پشیمان شوی
    اگر تو را بخواهد هیچ چیزی نمی تواند جلویش را بگیرد
    اگر هم نخواهد هیچ چیزی نمی تواند وادارش کند به این کار،،تو هم فراموشش می کنی،،خیلی راحت
    آرزوی موفقیت

  3. کاربران زیر از سوزان بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4839
    نوشته ها
    1,260
    تشکـر
    920
    تشکر شده 1,137 بار در 614 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : چرا هیچکی جواب منو نمیده :((

    نقل قول نوشته اصلی توسط صبا رها نمایش پست ها
    سلام و خسته نباشین
    من مدتیست که با آقایی بیست و هشت ساله آشنا شدم. ایشون اظهار داشتند که قصد ازدواج با بنده را دارند. همچنین با مادر بنده گفت و گوی تلفنی داشتن مبنی بر اینکه تمایل به دیدار مادرم دارند. حتی یک بار ما به همراه یکی از اقوام نزدیک بنده به مکان تفریحی ای رفتیم. حتی راجع به مورادی چون مهریه و جهیزیه هم صحبت کردیم. اما مدتیست ایشون از من فاصله گرفتن ، و در روز شاید یک یا دوبار تماس بگیرند و هفته ای یک بار همدیگر و ملاقات کنیم. ناگفته نماند که بنده به ایشون دل بسته ام و این موضوع برای ایشون مشخص شده.
    فاصله گرفتن ایشون از زمانی شروع شد که ایشون علاقه ی بنده رو فهمیدن و خواستن با من راحت باشن-منظور تماس بدنیست-البته صراحتا اعلام نداشتن و همچنین در این بین پدرشون عمل قلب سنگینی داشتند و ناخواسته فاصله افتاد.
    حالا من نمیدونم چه اتفاقی داره میفته. این روز ها به شدت بهم ریخته ام. این فاصله من رو به شدت آزرده و غمگین کرده. نمیدونم ایشون قصد ادامه ی رابطه رو ندارند یا اینکه واقعا این مسائل طبیعیست. کمکم کنین لطفا
    عزيزم طبيعيه چون پدرشون شرايط سختي رو دارن ميگذرونن شايد بخاطر اينه شما نگران نباش شما كنارشون باش ولي محبت الكي و اضافي نكن كه خداي نكرده فكر كنه آويزونشيد بنظر من در كمال متنات شما تماسهاتونو بگيريد احوال پدرشوجويا شيد بعد كه اوضاع بهتر شد دليل برخوردها و فاصله گرفتنشو اگر بهتر نشد از خودش بپرسيد

  5. کاربران زیر از محمدزاده بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  6. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    5007
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    1
    تشکر شده 3 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : چرا هیچکی جواب منو نمیده :((

    ببین گلم ازدواج مهمترین اتفاق زندگی ادمه
    پس لازمه خیلی بااحتیاط و عاقلانه باهاش برخورد کنی
    دوستمون راست میگه طوری رفتار نکن که فکر کنن داری آویزون میشی ، چون اکثر خانواده های ایرانی فکر میکنن پسرشون یکی یدونه است و هیچ زنی لیاقت همسریشون رو نداره و اگر کسی زن پسر یا برادرشون بشه خوشبخت ترین زن روی زمین میشه جدا از اینکه ممکنه این پسر کلی مشکلات اخلاقی و رفتاری داشته باشه
    معلم دبیرستان ما بهمون گفته بود زن نازه ، مرد نیازه . زن باید خواسته شود .....
    این حرف همیشه تو گوش من موند که کس دیگه ای هست که به من احتیاج داره و نیازمند وجود منه . پس همیشه توی برخورد با همه مردای دور و اطرافم این مسئله رو رعایت کردم و خودم نفروختم....
    من از این حرف متنفرم که یکی به یه دختر میگه این دختر اویزون شد و خودش رو به پسر ما چسبوند....(ببخشید این جوری حرف میزنم)
    پس اول از همه عزت نفستون رو حفظ کنید و خودتون رو به خاطر یه علاقه مندی که در اثر چند برخورد ایجاد شده نفروشید. شما میتونید در این رابطه از خانوادتون هم کمک بگیرید . اگر برای احوال پرسی از پدرش چند بار شما پیش قدم شدید یک بار هم از پدر یا مادتون بخاید که ایشون این کار رو بکنن و تا زمان برگزاری خواستگاری رسمی سعی کنید فاصله خودتون رو حفظ کنید تا مبادا در اینده بخواهید مورد اتهام قرار بگیرید.
    البته فراموش نکنید این اقا پسر در شرایط حساسی است و نیازمند ان است که از شرایطش از طرف شما درک بشه
    ولی نظر من اینه که اگر در این مدت کس دیگه ای از شما خواستگاری کرد یا شرایط مناسبی ایجاد شد موقعیت رو از دست ندید چون شما تا اونجا که فهمیدم رابطه تعهدآوری به ایشون ندارید و میتونید به راحتی برای زندگیتون و آیندتون تصمیم بگیرید.
    موفق باشی و سر بلند عزیزم

  7. 2 کاربران زیر از nafiss بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  8. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5610
    نوشته ها
    33
    تشکـر
    5
    تشکر شده 7 بار در 6 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : چرا هیچکی جواب منو نمیده :((

    از همه ی دوستان گلم خیلی ممنونم. از نظر دادن هاتون. من جویای احوال پدرشون هستم کم و بیش. و حقیقتا دختر آویزونی نیستم. فکر نمیکنم شرایط بدی داشته باشم. ترسم ازین هست که مبادا این ها همش بازی بوده باشه. چون من به شدت احساساتی هستم. احساس میکنم ایشون فاصله گرفتن تا اگر بشه من رابطه ای با ایشون ایجاد کنم. هرچند که صراحتا اعلام نکردن. واقعا این روز ها آشفته ام. و چشمانم گریان. به ایشون دل داده ام اما ترسیدم که مبادا این ها بازی بوده باشه. منتظرم تا پدرشون بهبود پیدا کنه انشا الله. نمیدونم پطور اون همه شور و اشتیاقش فروکش کرده. ما مرتب با هم در تماس بودیم و همو میدیدیم ، نمیدونم واقعا نمیدونم چه اتفاقی داره میفته. ترسم از اینه که با احساساتم بازی کرده باشن

  9. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5641
    نوشته ها
    3
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : چرا هیچکی جواب منو نمیده :((

    سلام عزیزم اشنباه منو تکرار نکن مث مورد تورو من تجربه کردم ازش فاصله بگیر اون از اینکه تو دوسش داری مطمئنه هر چی بیشتر فاصله بگیری اگه واقعا دوستت داشته باشه میاد طرفت خواهش میکنم اشتباه منو تکرار نکن که بزرگترین ضربشو خودت میخوری مورد من اومد خونمون چند بار با مامانم حرف زد ولی اخرش فاصله گرفت چون خونوادش راضی نبودن.... موفق باشی

  10. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5610
    نوشته ها
    33
    تشکـر
    5
    تشکر شده 7 بار در 6 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : چرا هیچکی جواب منو نمیده :((

    نقل قول نوشته اصلی توسط azam93 نمایش پست ها
    سلام عزیزم اشنباه منو تکرار نکن مث مورد تورو من تجربه کردم ازش فاصله بگیر اون از اینکه تو دوسش داری مطمئنه هر چی بیشتر فاصله بگیری اگه واقعا دوستت داشته باشه میاد طرفت خواهش میکنم اشتباه منو تکرار نکن که بزرگترین ضربشو خودت میخوری مورد من اومد خونمون چند بار با مامانم حرف زد ولی اخرش فاصله گرفت چون خونوادش راضی نبودن.... موفق باشی
    خیلی ممنون از راهنماییت گلم . سعی میکنم این کارو کنم

  11. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : چرا هیچکی جواب منو نمیده :((

    نقل قول نوشته اصلی توسط صبا رها نمایش پست ها
    سلام و خسته نباشین
    من مدتیست که با آقایی بیست و هشت ساله آشنا شدم. ایشون اظهار داشتند که قصد ازدواج با بنده را دارند. همچنین با مادر بنده گفت و گوی تلفنی داشتن مبنی بر اینکه تمایل به دیدار مادرم دارند. حتی یک بار ما به همراه یکی از اقوام نزدیک بنده به مکان تفریحی ای رفتیم. حتی راجع به مورادی چون مهریه و جهیزیه هم صحبت کردیم. اما مدتیست ایشون از من فاصله گرفتن ، و در روز شاید یک یا دوبار تماس بگیرند و هفته ای یک بار همدیگر و ملاقات کنیم. ناگفته نماند که بنده به ایشون دل بسته ام و این موضوع برای ایشون مشخص شده.
    فاصله گرفتن ایشون از زمانی شروع شد که ایشون علاقه ی بنده رو فهمیدن و خواستن با من راحت باشن-منظور تماس بدنیست-البته صراحتا اعلام نداشتن و همچنین در این بین پدرشون عمل قلب سنگینی داشتند و ناخواسته فاصله افتاد.
    حالا من نمیدونم چه اتفاقی داره میفته. این روز ها به شدت بهم ریخته ام. این فاصله من رو به شدت آزرده و غمگین کرده. نمیدونم ایشون قصد ادامه ی رابطه رو ندارند یا اینکه واقعا این مسائل طبیعیست. کمکم کنین لطفا

    خب دیگه شما چه انتظاری دارید ؟

    شما یک قرار ملاقات برای زندگی اینده گذاشتید و دلیلی نداره که هر روز و هر ساعت بیرون برید ...

    چون در این ارتباطات ممکنه هر اتفاقی بیفته ... پس بهتره در این مورد معقول فکر کنید ...

    خب به صراحت نظر ایشون رو بپرسید وگرنه خیلی محترمانه از این رابطه بیرون بیایت

    دلبستگی رو باید برای روزهای دیگه بذارید که کار شما سروسامان گرفته باشه ....

    وگرنه در این حالت نمیشه هیچ پیشگویی در مورد آینده داشت ...
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  12. 2 کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  13. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    3964
    نوشته ها
    80
    تشکـر
    50
    تشکر شده 59 بار در 31 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : چرا هیچکی جواب منو نمیده :((

    ﺧﻮﺏ ﻛﻤﻲ ﻭﺿﻌﻴﺖ اﻭﻧﻢ ﺩﺭﻙ ﻛﻨﻴﺪ ﻣﻤﻜﻨﻪ ﻋﻤﻞ ﭘﺪﺭﺵ ﺑﻲ ﺗﺎﺛﻴﺮﻧﺒﺎﺷﻪ ﺑﻌﺪﺷﻢ ﭘﺴﺮا ﻣﺜﻞ ﻣﺎ ﺩﺧﺘﺮا ﻧﻴﺴﺘﻦ اﻻﻥ ﺧﻴﺎﻟﺶ ﺭاﺣﺘﻪ ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﻫﻢ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩاﺭﻱ اﺭﻭﻣﺘﺮ ﺷﺪﻩ اﻭﻧﺎ ﻧﻪ ﺑﻪ اﻧﺪاﺯﻩ ﻣﺎ اﺣﺴﺎﺳﺎﺗﻴﻦ ﻧﻪ ﺑﻴﻜﺎﺭﻥ و ﻓﻜﺮﺷﻮﻥ اﺯاﺩ.اﻧﺘﻆﺎﺭ ﻧﺪاﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ اﻳﻦ ﻫﻤﻪ ﻫﻴﺠﺎﻥ ﺯﺩﻩ ﺑﺎﺷﻪ ﺑﺶ ﻓﺮﺻﺖ ﺑﺪﻩ ﺑﺎ ﺁﺭاﻣﺶ ﺑﻘﻴﻪ ﻣﺴﻴﺮ ﺭﻭ ﻫﻤﺮاﻫﺖ ﺑﻴﺎﺩ,اﻟﺒﺘﻪ اﮔﻪ ﺗﻐﻴﻴﺮ ﺭﻓﺘﺎﺭﺵ ﺯﻳﺎﺩ ﺗﺎﺯﻩ ﻧﻴﺴﺖ ﻭﻗﺘﺸﻪ ﺧﻴﻠﻲ ﻣﺘﻴﻦ ﻭﻣﻨﻂﻘﻲ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺭاﺑﻂﺘﻮﻥ ﺻﺤﺒﺖ ﻛﻨﻲ ﺑﻘﻴﻪ ﻛﺎﺭﺗﻮﻥ ﺑﻪ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﺻﺤﺒﺘﻬﺎﺗﻮﻥ ﺑﺴﺘﮕﻲ ﺩاﺭﻩ
    امضای ایشان
    از حکیمی پرسیدند:
    چرا از کسی که اذیتت میکند انتقام نمی گیری؟
    با خنده جواب داد:
    آیا حکیمانه است سگی که گازت گرفته گاز بگیری؟!

  14. کاربران زیر از sara00 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  15. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5610
    نوشته ها
    33
    تشکـر
    5
    تشکر شده 7 بار در 6 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : چرا هیچکی جواب منو نمیده :((

    منظور بنده این نبود که چرا ایشون هی حاضر به ملاقات نیست. من الان کاملا میون زمین و هوا معلقم . به نظرم طبیعی نمیاد که اون شور و اشتیاق به یک باره فرو کش کنه. به طور مثال ایا طبیعیست که ایشون یک روز و نصفیست با بنده هیچگونه تماسی نگرفته؟ احساس میکنم همه اش بازی بوده. پریشب بنده با ایشون تماس گرفتم که اگر نمیگرفتم باز هم خبری نمیشد.
    نقل قول نوشته اصلی توسط farokh نمایش پست ها

    خب دیگه شما چه انتظاری دارید ؟

    شما یک قرار ملاقات برای زندگی اینده گذاشتید و دلیلی نداره که هر روز و هر ساعت بیرون برید ...

    چون در این ارتباطات ممکنه هر اتفاقی بیفته ... پس بهتره در این مورد معقول فکر کنید ...

    خب به صراحت نظر ایشون رو بپرسید وگرنه خیلی محترمانه از این رابطه بیرون بیایت

    دلبستگی رو باید برای روزهای دیگه بذارید که کار شما سروسامان گرفته باشه ....

    وگرنه در این حالت نمیشه هیچ پیشگویی در مورد آینده داشت ...

  16. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5610
    نوشته ها
    33
    تشکـر
    5
    تشکر شده 7 بار در 6 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : چرا هیچکی جواب منو نمیده :((

    درست میفرمایین. این رو میدونم که آقایون احساساتی نیستند اما حقیقتا من هم بیکار نیستم. چیزی که منو میرنجونه اینه که چرا اینقدر سکوت میکنه. میترسم با این وضع خراب دخترا کسی زیر پایش نشسته باشه. نمیدونم. معلقم. ازونجایی که نمیخوام پشت تلفن و اس ام اس باهاش بحث کنم، فرصتی هم پیدا نمیشه حضوری صحبت کنیم. حتی یکی دو بار گفتم چرا عوض شدی گفت نه من همونم. زیر بار نمیرن
    نقل قول نوشته اصلی توسط sara00 نمایش پست ها
    ﺧﻮﺏ ﻛﻤﻲ ﻭﺿﻌﻴﺖ اﻭﻧﻢ ﺩﺭﻙ ﻛﻨﻴﺪ ﻣﻤﻜﻨﻪ ﻋﻤﻞ ﭘﺪﺭﺵ ﺑﻲ ﺗﺎﺛﻴﺮﻧﺒﺎﺷﻪ ﺑﻌﺪﺷﻢ ﭘﺴﺮا ﻣﺜﻞ ﻣﺎ ﺩﺧﺘﺮا ﻧﻴﺴﺘﻦ اﻻﻥ ﺧﻴﺎﻟﺶ ﺭاﺣﺘﻪ ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﻫﻢ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩاﺭﻱ اﺭﻭﻣﺘﺮ ﺷﺪﻩ اﻭﻧﺎ ﻧﻪ ﺑﻪ اﻧﺪاﺯﻩ ﻣﺎ اﺣﺴﺎﺳﺎﺗﻴﻦ ﻧﻪ ﺑﻴﻜﺎﺭﻥ و ﻓﻜﺮﺷﻮﻥ اﺯاﺩ.اﻧﺘﻆﺎﺭ ﻧﺪاﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ اﻳﻦ ﻫﻤﻪ ﻫﻴﺠﺎﻥ ﺯﺩﻩ ﺑﺎﺷﻪ ﺑﺶ ﻓﺮﺻﺖ ﺑﺪﻩ ﺑﺎ ﺁﺭاﻣﺶ ﺑﻘﻴﻪ ﻣﺴﻴﺮ ﺭﻭ ﻫﻤﺮاﻫﺖ ﺑﻴﺎﺩ,اﻟﺒﺘﻪ اﮔﻪ ﺗﻐﻴﻴﺮ ﺭﻓﺘﺎﺭﺵ ﺯﻳﺎﺩ ﺗﺎﺯﻩ ﻧﻴﺴﺖ ﻭﻗﺘﺸﻪ ﺧﻴﻠﻲ ﻣﺘﻴﻦ ﻭﻣﻨﻂﻘﻲ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺭاﺑﻂﺘﻮﻥ ﺻﺤﺒﺖ ﻛﻨﻲ ﺑﻘﻴﻪ ﻛﺎﺭﺗﻮﻥ ﺑﻪ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﺻﺤﺒﺘﻬﺎﺗﻮﻥ ﺑﺴﺘﮕﻲ ﺩاﺭﻩ

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ: 9
    آخرين نوشته: 10-03-2014, 06:08 PM
  2. شکست در خواستگاری
    توسط chroo در انجمن خواستگاری
    پاسخ: 9
    آخرين نوشته: 07-18-2014, 10:24 PM
  3. جواب درست ندادن به خواستگار
    توسط P.MR در انجمن خواستگاری
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 06-15-2014, 02:33 AM
  4. سندرم قلب شکسته در زنان بیشتر از مردان است
    توسط R e z a در انجمن بیماریهای اعصاب و روان
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 11-19-2013, 12:50 AM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد