نمایش نتایج: از 1 به 3 از 3

موضوع: اضطراب و استرس تا مسموم شدن اعتقادات

509
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5713
    نوشته ها
    150
    تشکـر
    118
    تشکر شده 193 بار در 71 پست
    میزان امتیاز
    10

    اضطراب و استرس تا مسموم شدن اعتقادات

    استرس دارم
    ویرایش توسط erfaneh : 08-23-2014 در ساعت 12:54 AM

  2. کاربران زیر از erfaneh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : اضطراب و استرس تا مسموم شدن اعتقاداتم لطفا کمک کنید

    دوست عزیز از ایجاد تاپیک تکراری خوداری کنید ....

    در ادامه همون تاپیک قبلی میتونید جواب خودتون رو ببینید ...


    http://forum.moshaver.co/f105/%D8%A7...AF%D9%87-8274/
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2015
    شماره عضویت
    22569
    نوشته ها
    15
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : اضطراب و استرس تا مسموم شدن اعتقاداتم لطفا کمک کنید

    سلام ببخشید میتونید کمکم کنید.
    من یه ماه پیش توسط 5 نفر از بچه های مجتمعمون مورد تمسخر قرار گرفتم و چند روزی این کارو میکردن و من و یکی از دوستام هیچی نمیگفتیم تا اینکه یه روز تو زمین فوتبال قبل بازی دست رو شونه یکیشون گذاشتم که بهش بگم دیگه این کارو نکنه ولی قبل از این که بگم شروع کرد به دوویدن و منم یکم دنبالش دوویدم بعد یکیشون گفت ههه قرمز دیدی ... چون که گاو های وحشی وقتی قرمز میبینن وحشی میشن . بعدش من رفتم طرفش بعد اون به من یه فحش رکیک داد و منو هل داد و منم هلش دادم تا این که یکیشون از پشت دستم رو گرفت و اون پسره یه پا که خیلی هم درد نداشت بهم زد و منم هیچی نگفتم. بعد از اون روز تا وقتی اون پسر بود هیچی وقت پیششون نمیرفتم و اون ها پشت سرم یا وقتی که منو میدیدن یه متلک مینداختن و بهم میگفتن ترسو. منم نمیدونستم باید چیکار کنم تا این که یه روز به مامانم گفتم و مامانم گفت چرا بهم نگفتی و خوب کردی باهاشون دعوا نکردی و اینا. از اون روز تا حالا اشتهام کم شده و کم حرف شدم و انگیزه و اراده و اعتماد به نفسی ندارم و همش به این موضوع فکر میکنم. من حتی اهل دعوا نیستم و از دعوا کردن میترسم و میدونم کار زشتی هستش و آخر عاقبتش خوب نیست ولی متاسفانه هی و هی دلهره دارم و فکر میکنم اشتباه کردم هیچی بهشون نگفتم و اینا. از خیلی از دوستام پرسیدم و اینا گفتن خوب کردی هیچ کاری نکردی و اینا ولی بعضیاشون گفتن باید اون 5 نفرو میزدی. من نمیدونم چکاری درسته. مامانم میگه چرا هیچی نگفتی و اینا دوستای مامانم هم میگن اینا بی خانواده هستن و جواب ابلهان خاموشیست
    ولی من هنوز دلهره و ترس دارم و انگیزه و اعتماد به نفسم رو از دست دادم و هر روز میزنم تو سر خودم که چرا از دعوا میترسم و چرا جوابشون رو ندادم.
    من 15 سالمه لطفا راه درست رو بگید چیه؟

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. غار کرفتو، دیواندره، استان کردستان
    توسط سوگل1 در انجمن گردشگری
    پاسخ: 16
    آخرين نوشته: 06-02-2015, 12:33 PM
  2. زیبایی های استان گلستان 11
    توسط احمد یوسفی در انجمن اس ام اس و نوشته های زیبا
    پاسخ: 59
    آخرين نوشته: 05-19-2015, 10:58 PM
  3. استرس و عدم اعتماد به نفس
    توسط alon hossein در انجمن اضطراب
    پاسخ: 10
    آخرين نوشته: 11-25-2014, 08:23 AM
  4. استرس و عدم اعتماد به نفس
    توسط احسان1990 در انجمن اضطراب
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 11-19-2014, 01:32 PM
  5. اضطراب و استرس دارم و اعتقادام مسموم شده..
    توسط erfaneh در انجمن مشاوره فقهی و دینی
    پاسخ: 14
    آخرين نوشته: 08-22-2014, 07:59 PM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد