دختری ۲۳ ساله هستم که یک سالی میشه ازدواج کردم .شوهرم آدم بدی نیست خوبه ولی وای به حال روزی که از کسی کینه ای به دل بگیره یا ناراحت بشه یا کلا اون فرد و می ذاردش کنار یا اصلا دیگه نباید اسمی از اون شخص بیاد .
خلاصه سر یه جریانی که خودم هم باعثش بودم الان شوهرم با مادرم و یکی از خواهرام قطع رابطه هستش و این خیلی داره من و اذیت میکنه هر اتفاقبه خواد رخ بده خواهرم و مادرم هم باشن اخماش میره توهم تا یه چیزی هم میگم قهر می کنه میره تو اتاق نمی دونم چیکار کنم .اینم بگم که تنها سر این جریان نیست که قهر کرده قبلا هم داشته یه چیزی که سرش قهر کنه .این واقعا منو داره از بین میبره با این اخلاقش .همش باید دعا کنم که خدایی نکرده چیزی پیش نیاد که این دباره قهر کنه .من بخوام جریاناتی که تو این یک سال واسم اتفاق افتاده رو بگم یه کتاب میشه .خلاصه ازهمه چی زده شدم دیگه هیچی خوشحالم نمی کنه .
همه چیمو چک می کنه ساعت کلاسام و فایلامو همه چیم زیر نظر اونه شدم مثل بچش و اونم انگار بابامه انگار نه انگار زن و شوهریم .