نمایش نتایج: از 1 به 10 از 10

موضوع: از ایجاد عشق جدید میترسم

1680
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1137
    نوشته ها
    85
    تشکـر
    39
    تشکر شده 63 بار در 29 پست
    میزان امتیاز
    11

    از ایجاد عشق جدید میترسم

    سلام به همه ی دوستان
    من دختری 22 ساله هستم حدودا دوسال بود که یک نفر که برام خیلی ارزش داشت و مثل استاد بود برام بهش علاقه مند شدم ولی هیچی نگفتم تا اینکه بعد از دوسال متوجه شدم اون هم از من خوشش میاد و از من خواستگاری کرد ولی متاسفانه خونواده هامون به دلیل اختلافات سطح طبقاتی و فرهنگی و البته بیشتر فرهنگی اعتقادی مخالفت کردند و همه چیز بهم خورد حتی روابط کاری حدودا 4-5ماه از این اتفاق میگذره خیلی سعی کردم فراموشش کنم ولی خب نمیشه با اینکه هیچگونه اتفاقی بین ما نیفتاده بود ولی خب یه حس پاک بود و به نظر میومود همه چی حل بشه ولی نشد.خلاصه حدودا 2-3ماهی هست که یکی از همکارام رفتارهای مشکوکی نسبت بهم داره اوایل همش میگفتم حتما چون کارش گیره دور و بر من میچرخه البته این آقا پسر از هفت هشت ماه پیش میشناسمش ولی خب تا حالا اصلا بهش توجهی نکرده بودم و انگارنمیدیمش ولی نمیدونم چرا رفتارهاش الان ی طوری به نظر میرسه.از من دفاع میکنه در مقابل اینکه کسی حرف بزنه یا اینکه دوست داره موقع کار کارهای مشترک باهم برداریم که هم گروه شیم.یا یک سری چیزهایی رو به من راجع به خودش گفته که به قول خودش به هیچکی تاحالا نگفته.بچه ها طوری خاص نگاه میکنن حتی باعث شد یک بار یکی بهمون تیکه بندازه که چه خبره همش با همیم همه جا !!!و بهش گفتن که این همه کار چرا این کاری که من هستم؟!
    از ی طرف به خودم میگم چون به قول معروف میگن شاگرد زرنگم ولی از ی طرف دیگه میگم نه خب اگه اینطوری بود کار خودش راه بیفته دیگه نیاز نبود کمک من کنهواونم من که همه منو میشناسین که به همه بدون چشم داشتی کمک میکنم.ولی من از یه چیز میترسم.اون پسره قبلی که خواستگاریم اومد همین کارها رو میکرد و آخر به خواستگاری انجامید .میترسم از اینکه من بعد از چند ماه به کاراش و حرفاش وابسته شم چون کلا دخترا زود تحت تاثیر قرار میگیرن .مخصوصا که الان تو همه کارها به هم کمک میکنیم.یعنی کلا میترسم که تمام اون اتفاقات دوباره تکرار شه من طاقت یه ضربه دیگه رو ندارم. و از طرفی هم از موقعی که با اون هم گروه شدم و یه ذره روابط صمیمانه شده باعث شده گذشته رو تاحدودی فراموش کنم و اعصابم یه کم آروم ترشده و کمتر راجع به گذشته حرف میزنم.
    احساس میکنم رفتارش با من خیلی صمیمانه شده.میترسم که حتی به مراحل دیگه هم که برسه اختلافات فرهنگی وجود داشته باشه.اصلا کلا یه مدته از خواستگار و ازدواج ترسم میگیره.میشه راهنماییم کنید من باهاش چه کار کنم؟
    نمیدنم اصلا قصدش چیه؟
    یه چیزی هم که هست اینه که کم سن و ساله یعنی 24-25سالشه.ولی به قول بچه ها از همه ی افراد جمع با با این سن و سال کمش پخته تره و بیشتر حالیشه و حرمت و احترام همه رو نگه میداره
    ویرایش توسط sania : 08-26-2014 در ساعت 10:54 PM

  2. 3 کاربران زیر از sania بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : از ایجاد عشق جدید میترسم

    دوست عزیز اینکه چیکار کنیدو باید بگم ... زندگی ...

    دلیلی نداره وقتی با کسی همگروه هستید بهش دلبسته بشید و تا مرز ازدواج پیشگویی کنید ...

    حالا اگه موقعیتی فراهم بشه میتونید در این مورد باهاش صحبت کنید ...

    ولی قرار نیست که شما با تجربه رابطه اول دوباره بخوایت تحت تاثیر رابطه دوم باشید

    به هرحال هر اتفاقی یک تجربه داره که باید بتونید ازش استفاده کنید

    منظورم اینه که رابطه دوستی داشته باشید و همگروه باشید ولی برای هر تصمیمی و رفتاری سنجیده و منطقی قدم بردارید ...
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  4. کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1137
    نوشته ها
    85
    تشکـر
    39
    تشکر شده 63 بار در 29 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : از ایجاد عشق جدید میترسم

    دوست عزیز ممنون از راهنماییتون.
    من آدمی نیستم که بخوام یکی نگاه کنه بگم این خوشش اومده میگم رفتارش طوریه که میترسم از صمیمت های بیش از حد.طوری شده که هر روز اس میزنه ساعت رفتن من رو میپرسه!که اگه من میرم اون هم بره!!یا موارد دیگه که خیلی طولانی هستن.بحث من اینه که میگم چه کار کنم با این ترسه مواجه شم؟!نشستم واسه خودم فلسفه بچینم که منو دوست داره یا نه؟اتفاقا من از عشق و عاشقی دیگه خوشم نمیاد!یه بار از یکی خوشم اومد دیدم چی شد ؟!

  6. کاربران زیر از sania بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5704
    نوشته ها
    645
    تشکـر
    75
    تشکر شده 416 بار در 244 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : از ایجاد عشق جدید میترسم

    سلام
    عزیز سن شما هنوز سن ازدواج نیست لطفا تا 25 سالگی صبر کنید چون مطالعات جدید علمی نشون میده انسانها تا 25 سالگی دچار تغییرات شدید روانی و شخصیتی و فیزیکی میشوند.لطفا به درس و ورزش بپردازید البته به دوستی و روابط معمولی خودتان میتوانید ادامه دهید. موفق باشید

  8. کاربران زیر از فرشاد1020 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  9. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1137
    نوشته ها
    85
    تشکـر
    39
    تشکر شده 63 بار در 29 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : از ایجاد عشق جدید میترسم

    سلام دوستان یه سوال اگه ی پسری هی دور و برت بپلیکه و مدام در تلاش باشه که کاری کنه تا تو بخندی و هروقت ناراحتی بیاد خوشحالت کنه...خبری ازت نشه خبرتو بگیره...بی دلیل و یا با دلایل مسخره مختلف که ظاهرا کاری هستن ولی نیستن بخواد ببینتت شما راجع بهش چی فکر میکنین؟!کسی که حتی راجع به خودت و همه چیت نظر میده!!!؟!!نه واقعا چه فکری می کنید؟منظورم همونیه که اول این تاپیک گفتم الان از اون وقایع گذشته و همه ی اون کارها ادامه داره و حتی روی من انگار حساس شده!اینو به وضوح تشخیص میدم...ولی همیش میترسم که بازهم با این همه کارها نکنه چیزی نباشه !گرجه خواستگار قبلیم هم دوسال و خوردها ی گذشت و تا ی کلام حرف زد!!

  10. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1137
    نوشته ها
    85
    تشکـر
    39
    تشکر شده 63 بار در 29 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : از ایجاد عشق جدید میترسم

    دوستان این رو هم اضافه کنم من ادم رویا پرداز احساسی نیستم یعنی الان دیگه نیستم قبل از خواستگاری اول شاید بودم ولی از وقتی به هم خورد و دیدم چه ادمی بود با اون دروغاش!دیگه دیدم نسبت به همه بد شده!همش پیش خودم میگم نکنه مثلا منو وابسته کنه بعد بذاره بره!
    بخوام رفتارشو بگم شماها هم میگین که قصد و نیتی داره وگرنه کی دلش تو این دوره زمونه به حال یکی میسوزه !که هی راه به راه خنده ی ططرف براش مهم باشه !!
    خیلی وقت بود که کسی سعی نکرده بود بعد از قضایای خواستگاری منو بخندونه و منم از ته دل به کاراش بخندم و حس میکردم چون اولین نفری بوده که اجازه دادیم بیاد خواستگاری و منم فکر میکردم میشه و نشد خیلی تودار شده بودم ولی خداروشکر دوباره شاد و سرحال شدم طوری که ی روز نخندم میاد میگه نه نه نه اینطوری نمیشه همون همیشگی نه این!
    ولی الان از رفتارش دارم باز غمگین میشم اونم از این که رفتاراش ایهام داره تکلیفش روشن نیست انگار خودشم نمیدونه چه کار میخواد بکنه!!!
    میشه کمک کنید لطفا
    ویرایش توسط sania : 10-14-2014 در ساعت 02:54 AM

  11. کاربران زیر از sania بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  12. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6691
    نوشته ها
    4,297
    تشکـر
    18,649
    تشکر شده 9,823 بار در 3,399 پست
    میزان امتیاز
    16

    پاسخ : از ایجاد عشق جدید میترسم

    نقل قول نوشته اصلی توسط sania نمایش پست ها
    دوستان این رو هم اضافه کنم من ادم رویا پرداز احساسی نیستم یعنی الان دیگه نیستم قبل از خواستگاری اول شاید بودم ولی از وقتی به هم خورد و دیدم چه ادمی بود با اون دروغاش!دیگه دیدم نسبت به همه بد شده!همش پیش خودم میگم نکنه مثلا منو وابسته کنه بعد بذاره بره!
    بخوام رفتارشو بگم شماها هم میگین که قصد و نیتی داره وگرنه کی دلش تو این دوره زمونه به حال یکی میسوزه !که هی راه به راه خنده ی ططرف براش مهم باشه !!
    خیلی وقت بود که کسی سعی نکرده بود بعد از قضایای خواستگاری منو بخندونه و منم از ته دل به کاراش بخندم و حس میکردم چون اولین نفری بوده که اجازه دادیم بیاد خواستگاری و منم فکر میکردم میشه و نشد خیلی تودار شده بودم ولی خداروشکر دوباره شاد و سرحال شدم طوری که ی روز نخندم میاد میگه نه نه نه اینطوری نمیشه همون همیشگی نه این!
    ولی الان از رفتارش دارم باز غمگین میشم اونم از این که رفتاراش ایهام داره تکلیفش روشن نیست انگار خودشم نمیدونه چه کار میخواد بکنه!!!
    میشه کمک کنید لطفا

    سلام

    بهترین کار اینکه فعلاً به عنوان یه هم گرهی فقط بهش نگاه کنین و هیچ حسی نصبت بهش نداشته باشین .

    اگر معلوم شد قصد ونیتش برقرار کردن یه رابطه دوستیه بهتره که واضح بهش بگین عقب بکشه ، و سعی نکنین باهاش ارتباط برقرار کنین و ایشونم از خودتون دور کنین .

    اگر هم معلوم شد قصدش ازدواجه و نیتش خیر بازم سعی کنین از ایجاد رابطه پرهیز کنین شما نباید خودتو وابسته کسی کنین ، اگه زیاد اسرار کردن بگین بیاد خواستگاری تا اونجا وضعیت برسی بشه و روشن .

    سعی کنین برا خودتون یک سری رویه و خط مش و چهار چوب بزارین تا ایشون نتونن وارد حریم خصوصی و عاطفی شما بشن که باعث بشه ضزبه روحی بخورین ، مواظب باشین که نمیفهمید کی وابسته شدین .

    حتی مواظب کوچیک ترین ارتباطاتتون هم باشین و سرسری ازش نگذرین ، نذارین هم اون هم شما کوچیک ترین احساسی بینتون شکل بگیره ، تا به کسی اسیب روحی وارد بشه ، مخصوصاً شما که سنتون هنوز کمه .


    این نظرات شخصیه منه
    امیدوارم موفق باشین

  13. کاربران زیر از reza1 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  14. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1137
    نوشته ها
    85
    تشکـر
    39
    تشکر شده 63 بار در 29 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : از ایجاد عشق جدید میترسم

    نقل قول نوشته اصلی توسط reza1 نمایش پست ها

    سلام

    بهترین کار اینکه فعلاً به عنوان یه هم گرهی فقط بهش نگاه کنین و هیچ حسی نصبت بهش نداشته باشین .

    اگر معلوم شد قصد ونیتش برقرار کردن یه رابطه دوستیه بهتره که واضح بهش بگین عقب بکشه ، و سعی نکنین باهاش ارتباط برقرار کنین و ایشونم از خودتون دور کنین .

    اگر هم معلوم شد قصدش ازدواجه و نیتش خیر بازم سعی کنین از ایجاد رابطه پرهیز کنین شما نباید خودتو وابسته کسی کنین ، اگه زیاد اسرار کردن بگین بیاد خواستگاری تا اونجا وضعیت برسی بشه و روشن .

    سعی کنین برا خودتون یک سری رویه و خط مش و چهار چوب بزارین تا ایشون نتونن وارد حریم خصوصی و عاطفی شما بشن که باعث بشه ضزبه روحی بخورین ، مواظب باشین که نمیفهمید کی وابسته شدین .

    حتی مواظب کوچیک ترین ارتباطاتتون هم باشین و سرسری ازش نگذرین ، نذارین هم اون هم شما کوچیک ترین احساسی بینتون شکل بگیره ، تا به کسی اسیب روحی وارد بشه ، مخصوصاً شما که سنتون هنوز کمه .


    این نظرات شخصیه منه
    امیدوارم موفق باشین

    سلام دوست گرامی
    ممنون از راهنمایی هاتون.درسته من خودم هم با نظر شما کاملا موافقم
    اما مشکلی که هست اینه من هرچقدر باهاش جدی تر برخورد می کنم یا ازش فاصله میگیرم بازهم میبینم فایده نداره!یعنی انگار دنبال بهونه می گرده!
    من نمیدونم ولی رفتارش ی طوری شده.مثلا قبلنا وقتی دوتایی کار میکردیم مشکلی نبود ولی وقتی میبینه یه کسی داره همش دور من میپلیکه یا با من می خنده سریع قیافش 360درجه تغییر میکنه!اینو حتی یکی دیگه هم گفته که چرا باید چهرش بره توهم !مگه چیزی هست !درصورتی که خب اگه چیزی تو دلش باشه به قول شما باید بگه!این که نشد وضع!
    مثلا یکی از همکلاسیا میاد ازم سوال میکنه و یه سره منو به اسم صدا میکنه.در صورتی که کلا اخلاقشه همه میدونن که خب راحته ولی وقتی بقیقه رو به اسم صدا کیزنه چیزی نمیگه ولی به من که میرسه منو به اسم صدا میزنه ناراحت میشه و حتی بهش میگه این یعنی چی که این مدلی صدا میکنی؟!!؟!
    مشکل ما دخترا هم اینه سریع رفتار طرف رو انالیز میکنیم!!من هم از بعد از همن قضیه خواستگاری آنالیزور دقیق تری شدم!کلا به رفتارا حساس شدم.
    میگم پسر بدی نیست ولی مشکل اینجاست که آدم تا وقتی ندونه قصد و نیت یکی چیه که نمیتونه انقدر باهاش صمیمی شه بد به قول شما اومدیم و نبود و من دوباره ی ضربه دیگه خوردم...همین چند روز پیش هم خیلی بهم تیکه می نداخت حتی وقتی یکی دیگه خواست با من همگروه شه یهو ساکت شد و حرف نزد و دوباره چهرش برگشت!تا ظهرش اصلا بامن حرف نمیزد!یا وقتی من حرف میزدم با اون یکی هممکلاسیم همش به اون با ناراحتی نگاه میکرد..!درصورتی که من راحت نیستم اون خودش راحته اونم با همه نه تنها با من!ولی میگم نمیدونم چرا حساسیت داره!درصورتی که خودش بگه بخنده انگار مشکلی نیست!
    نمیدونم چرا جند بار هم با خنده راجع به دخترا حرف میزنه جلومن!درصورتی که دقت کردم جلو هیچکی دیگه اینطوری نمیگه!مثلا میخواد عکس العمل منو ببینه که نسبت به اینکه راجع به یه دختر حرف بزنه چطوریم!الان سه بار این کارو کرده!مثلا میخواد لج منو در بیاره دیگه!

  15. کاربران زیر از sania بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  16. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6691
    نوشته ها
    4,297
    تشکـر
    18,649
    تشکر شده 9,823 بار در 3,399 پست
    میزان امتیاز
    16

    پاسخ : از ایجاد عشق جدید میترسم

    نقل قول نوشته اصلی توسط sania نمایش پست ها
    سلام دوست گرامی
    ممنون از راهنمایی هاتون.درسته من خودم هم با نظر شما کاملا موافقم
    اما مشکلی که هست اینه من هرچقدر باهاش جدی تر برخورد می کنم یا ازش فاصله میگیرم بازهم میبینم فایده نداره!یعنی انگار دنبال بهونه می گرده!
    من نمیدونم ولی رفتارش ی طوری شده.مثلا قبلنا وقتی دوتایی کار میکردیم مشکلی نبود ولی وقتی میبینه یه کسی داره همش دور من میپلیکه یا با من می خنده سریع قیافش 360درجه تغییر میکنه!اینو حتی یکی دیگه هم گفته که چرا باید چهرش بره توهم !مگه چیزی هست !درصورتی که خب اگه چیزی تو دلش باشه به قول شما باید بگه!این که نشد وضع!
    مثلا یکی از همکلاسیا میاد ازم سوال میکنه و یه سره منو به اسم صدا میکنه.در صورتی که کلا اخلاقشه همه میدونن که خب راحته ولی وقتی بقیقه رو به اسم صدا کیزنه چیزی نمیگه ولی به من که میرسه منو به اسم صدا میزنه ناراحت میشه و حتی بهش میگه این یعنی چی که این مدلی صدا میکنی؟!!؟!
    مشکل ما دخترا هم اینه سریع رفتار طرف رو انالیز میکنیم!!من هم از بعد از همن قضیه خواستگاری آنالیزور دقیق تری شدم!کلا به رفتارا حساس شدم.
    میگم پسر بدی نیست ولی مشکل اینجاست که آدم تا وقتی ندونه قصد و نیت یکی چیه که نمیتونه انقدر باهاش صمیمی شه بد به قول شما اومدیم و نبود و من دوباره ی ضربه دیگه خوردم...همین چند روز پیش هم خیلی بهم تیکه می نداخت حتی وقتی یکی دیگه خواست با من همگروه شه یهو ساکت شد و حرف نزد و دوباره چهرش برگشت!تا ظهرش اصلا بامن حرف نمیزد!یا وقتی من حرف میزدم با اون یکی هممکلاسیم همش به اون با ناراحتی نگاه میکرد..!درصورتی که من راحت نیستم اون خودش راحته اونم با همه نه تنها با من!ولی میگم نمیدونم چرا حساسیت داره!درصورتی که خودش بگه بخنده انگار مشکلی نیست!
    نمیدونم چرا جند بار هم با خنده راجع به دخترا حرف میزنه جلومن!درصورتی که دقت کردم جلو هیچکی دیگه اینطوری نمیگه!مثلا میخواد عکس العمل منو ببینه که نسبت به اینکه راجع به یه دختر حرف بزنه چطوریم!الان سه بار این کارو کرده!مثلا میخواد لج منو در بیاره دیگه!


    سعی کنین بهش بی توجهی کنین و کلاً ا
    ز ذهنتون درش بیارین ، و شما هم روی خوش بهش نشون ندین که پیش شما احساس راحتی بکنه .

    هر حسی که به شما داره بهتره که شما واردش نشیین ، باهاش سرد باشین ،
    باهاش همگروه نشین ، ازش فاصله بگیرین ، به حرفاش نخندین و . . .

    یا کلا بهش بگین که براش خوب نیست که شما اینقدر بهش نزدیک شین ، بهش بگین از شما فاصله بگریه .




  17. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : از ایجاد عشق جدید میترسم

    سانیا جان اولا که این پیش فرض رو از خودت دور کن که دخترا زود تحت تاثیر قرار میگیرن چون پیش فرض ها همیشه دردسر ایجاد میکنن قرار نیس که تحت تاثیر هرکسی و هرچیزی قرار بگیریم...خوب که دقت کنی صداقت رو از حرفایی که رنگ و لعاب روشون کشیدن تشخیص میدی...22 سالگی هم سنی نیس که آدم خیلی درگیر احساسات بشه...تو هم که تجربشو داشتی وقتی خوب فک کنی حتما میتونی تشخیص درستی داشته باشی..موفق باشی.

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. روابط نامطلوب در زندگیتان را کنار بگذارید!
    توسط Artin در انجمن روانشناسی شغلی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 02-07-2014, 11:28 PM
  2. پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 01-23-2014, 01:00 AM
  3. اصفهان، پایتخت سرطان در ایران!
    توسط Artin در انجمن سایر
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 01-17-2014, 01:40 AM
  4. حساب افسردگی از اضطراب و نگرانی‌هایتان را جدا کنید
    توسط R e z a در انجمن بیماریهای اعصاب و روان
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 11-21-2013, 01:48 AM
  5. باورهایتان و تأثیر آن بر رفتار شما
    توسط R e z a در انجمن سایر
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 08-04-2013, 11:51 PM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد