سلام به همه ی دوستان
من دختری 22 ساله هستم حدودا دوسال بود که یک نفر که برام خیلی ارزش داشت و مثل استاد بود برام بهش علاقه مند شدم ولی هیچی نگفتم تا اینکه بعد از دوسال متوجه شدم اون هم از من خوشش میاد و از من خواستگاری کرد ولی متاسفانه خونواده هامون به دلیل اختلافات سطح طبقاتی و فرهنگی و البته بیشتر فرهنگی اعتقادی مخالفت کردند و همه چیز بهم خورد حتی روابط کاری حدودا 4-5ماه از این اتفاق میگذره خیلی سعی کردم فراموشش کنم ولی خب نمیشه با اینکه هیچگونه اتفاقی بین ما نیفتاده بود ولی خب یه حس پاک بود و به نظر میومود همه چی حل بشه ولی نشد.خلاصه حدودا 2-3ماهی هست که یکی از همکارام رفتارهای مشکوکی نسبت بهم داره اوایل همش میگفتم حتما چون کارش گیره دور و بر من میچرخه البته این آقا پسر از هفت هشت ماه پیش میشناسمش ولی خب تا حالا اصلا بهش توجهی نکرده بودم و انگارنمیدیمش ولی نمیدونم چرا رفتارهاش الان ی طوری به نظر میرسه.از من دفاع میکنه در مقابل اینکه کسی حرف بزنه یا اینکه دوست داره موقع کار کارهای مشترک باهم برداریم که هم گروه شیم.یا یک سری چیزهایی رو به من راجع به خودش گفته که به قول خودش به هیچکی تاحالا نگفته.بچه ها طوری خاص نگاه میکنن حتی باعث شد یک بار یکی بهمون تیکه بندازه که چه خبره همش با همیم همه جا !!!و بهش گفتن که این همه کار چرا این کاری که من هستم؟!
از ی طرف به خودم میگم چون به قول معروف میگن شاگرد زرنگم ولی از ی طرف دیگه میگم نه خب اگه اینطوری بود کار خودش راه بیفته دیگه نیاز نبود کمک من کنهواونم من که همه منو میشناسین که به همه بدون چشم داشتی کمک میکنم.ولی من از یه چیز میترسم.اون پسره قبلی که خواستگاریم اومد همین کارها رو میکرد و آخر به خواستگاری انجامید .میترسم از اینکه من بعد از چند ماه به کاراش و حرفاش وابسته شم چون کلا دخترا زود تحت تاثیر قرار میگیرن .مخصوصا که الان تو همه کارها به هم کمک میکنیم.یعنی کلا میترسم که تمام اون اتفاقات دوباره تکرار شه من طاقت یه ضربه دیگه رو ندارم. و از طرفی هم از موقعی که با اون هم گروه شدم و یه ذره روابط صمیمانه شده باعث شده گذشته رو تاحدودی فراموش کنم و اعصابم یه کم آروم ترشده و کمتر راجع به گذشته حرف میزنم.
احساس میکنم رفتارش با من خیلی صمیمانه شده.میترسم که حتی به مراحل دیگه هم که برسه اختلافات فرهنگی وجود داشته باشه.اصلا کلا یه مدته از خواستگار و ازدواج ترسم میگیره.میشه راهنماییم کنید من باهاش چه کار کنم؟
نمیدنم اصلا قصدش چیه؟
یه چیزی هم که هست اینه که کم سن و ساله یعنی 24-25سالشه.ولی به قول بچه ها از همه ی افراد جمع با با این سن و سال کمش پخته تره و بیشتر حالیشه و حرمت و احترام همه رو نگه میداره