نمایش نتایج: از 1 به 4 از 4

موضوع: عشق گذشته

793
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5895
    نوشته ها
    1
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    عشق گذشته

    سلام مدت هاست که دنبال مرکز مشاوره ای برای عنوان مشکلم می گشتم و از شما درخواست کمک دارم من 10 سال پیش ازدواج کرده ام و یه دختر 6 ساله دارم. واقعیت اینه که قبل از ازدواج و در دوران دانشجویی عاشق یکی از هم دانشگاهیام بودم و ظاهرا او هم منو دوست داشت حدودا 5 سال با هم بودیم و خانواده هامون هم تقریبا در جریان بودن اما بدلیل مخالفت خانواده اون ما نتونستیم ازدواج کنیم و من در حالیکه او رو خیلی دوست داشتم سعی کردم رفتار عاقلانه ای در پیش بگیرم و به همین دلیل شوهرم رو که فاکتور های خوبی برای ازدواج داشت رو انتخاب کردم. حالا 10 سال از اون ماجرا میگذره ولی در طول این سال ها ممن نتونستم عشق اولم روفراموش کنم با وجودیکه سخت کار می کنم و بچه دارم و ...خلاصه هزار مشغله و لیکن ذهنم در 10 سال قبل انگار که مونده و همش یاداوری خاطرات و ........
    من زندگیمو شوهرم و دخترم رو خیلی دوست دارم و دلم می خواد به گونه ای گذشته رو فراموش کنم تا بتونم عشق بیشتری به زندگیم نثار کنم ازتون درخواست راهکار دارم..........
    با سپاس - نیک اندیش

  2. کاربران زیر از نیک اندیش بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    تیم مشاوره
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5400
    نوشته ها
    698
    تشکـر
    99
    تشکر شده 657 بار در 378 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : نیاز به راهنمایی

    عزیزم خداروشکر که اسم شما نیک اندیشه و باد لااقل مثل اسمتون باشید ...

    در این مورد وقتی رابطه عمیق میشه روی ذهن و فکر انسان اثر میذاره ...

    اینکه بخوایت فراموش کنید کار خیلی سختیه چون شما در این 10سال اونو هر روز با فکر کردن در درون خودتون بزرگش کردید ...

    و اون فکر الان مثل یک درخت تنومند شده که برای محو و فراموش کردنش باید خیلی تلاش کنید ...

    به هرحال باید تمام خاطرات حال رو جایگزین صورتها و اتفاقات گذشته کنید ...

    طوریکه هروقت این حس به سراغ شما اومد اجازه ورود ندید و اونو با خاطره ای از زندگی فعلیتون تعویض کنید

  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5704
    نوشته ها
    645
    تشکـر
    75
    تشکر شده 416 بار در 244 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : نیاز به راهنمایی

    نقل قول نوشته اصلی توسط نیک اندیش نمایش پست ها
    سلام مدت هاست که دنبال مرکز مشاوره ای برای عنوان مشکلم می گشتم و از شما درخواست کمک دارم من 10 سال پیش ازدواج کرده ام و یه دختر 6 ساله دارم. واقعیت اینه که قبل از ازدواج و در دوران دانشجویی عاشق یکی از هم دانشگاهیام بودم و ظاهرا او هم منو دوست داشت حدودا 5 سال با هم بودیم و خانواده هامون هم تقریبا در جریان بودن اما بدلیل مخالفت خانواده اون ما نتونستیم ازدواج کنیم و من در حالیکه او رو خیلی دوست داشتم سعی کردم رفتار عاقلانه ای در پیش بگیرم و به همین دلیل شوهرم رو که فاکتور های خوبی برای ازدواج داشت رو انتخاب کردم. حالا 10 سال از اون ماجرا میگذره ولی در طول این سال ها ممن نتونستم عشق اولم روفراموش کنم با وجودیکه سخت کار می کنم و بچه دارم و ...خلاصه هزار مشغله و لیکن ذهنم در 10 سال قبل انگار که مونده و همش یاداوری خاطرات و ........
    من زندگیمو شوهرم و دخترم رو خیلی دوست دارم و دلم می خواد به گونه ای گذشته رو فراموش کنم تا بتونم عشق بیشتری به زندگیم نثار کنم ازتون درخواست راهکار دارم..........
    با سپاس - نیک اندیش
    سلام
    عزیز شما مشکلتون اینه که در گذشته زندگی میکنید نه حال!!؟؟ البته این مشکل تنها شما نیست و من چند ده نفر رو در جلسات تراپی به مانند شما دیده ام. درمانش سخت نیست.یک مشاور آگاه خیلی میتونه کمکتون کنه. موفق باشید

  5. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6064
    نوشته ها
    190
    تشکـر
    32
    تشکر شده 196 بار در 82 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : نیاز به راهنمایی

    نقل قول نوشته اصلی توسط نیک اندیش نمایش پست ها
    سلام مدت هاست که دنبال مرکز مشاوره ای برای عنوان مشکلم می گشتم و از شما درخواست کمک دارم من 10 سال پیش ازدواج کرده ام و یه دختر 6 ساله دارم. واقعیت اینه که قبل از ازدواج و در دوران دانشجویی عاشق یکی از هم دانشگاهیام بودم و ظاهرا او هم منو دوست داشت حدودا 5 سال با هم بودیم و خانواده هامون هم تقریبا در جریان بودن اما بدلیل مخالفت خانواده اون ما نتونستیم ازدواج کنیم و من در حالیکه او رو خیلی دوست داشتم سعی کردم رفتار عاقلانه ای در پیش بگیرم و به همین دلیل شوهرم رو که فاکتور های خوبی برای ازدواج داشت رو انتخاب کردم. حالا 10 سال از اون ماجرا میگذره ولی در طول این سال ها ممن نتونستم عشق اولم روفراموش کنم با وجودیکه سخت کار می کنم و بچه دارم و ...خلاصه هزار مشغله و لیکن ذهنم در 10 سال قبل انگار که مونده و همش یاداوری خاطرات و ........
    من زندگیمو شوهرم و دخترم رو خیلی دوست دارم و دلم می خواد به گونه ای گذشته رو فراموش کنم تا بتونم عشق بیشتری به زندگیم نثار کنم ازتون درخواست راهکار دارم..........
    با سپاس - نیک اندیش
    شما باید ببینی از فکر کردن به ده سال پیش چه هدفی رو دنبال میکنی ؟؟قاعدتا تو ذهن شما منظوری از دائما فکر کردن به گذشته هست ..و چون بقول دوستمون آقا فرشید گذشته درگذشته و برگشت ناپذیره تفکرات شما تنها جنبه اختلالی برای زندگی فعلیتو داره ...زندگی با تصورات گذشته باعث میشه شما غرق در گذشته باشی و نگاهی به آینده نداشته باشی ..شما میتونی آروم آروم با این موضوع که گذشته قابل برگشت نیست ذهنتو آروم کنی و با نگاه به آینده و داشته هات پیش بری ..در ضمن از مشاوره هم میتونی کمک بگیری
    امضای ایشان
    وقتی خدا کاری برات انجام میده تو به توانائی های خدا اطمینان داری و هنگامی که کاری برات انجام نمیده خدا به توانائی های تو اطمینان داره ....
    .................................................. ...............
    1- برای تشکر از پست مورد نظرتون از کلید تشکر استفاده کنید (سپاس نشانه قدرشناسی شماست )
    2- برای متوجه شدن کاربر از ادامه داشتن بحث پست مورد نظر رو نقل قول بگیرید
    3- جداً از دادن جوابهای طنز و مسخره کردن کاربر و یا دادن جوابهای بدون تفکر حاوی مطالبی همراه با شدت عمل پرهیز کنید ..

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد