باسلام
ازکجا متوجه شم نامزدم ادم سردی هست یا نه؟
باسلام
ازکجا متوجه شم نامزدم ادم سردی هست یا نه؟
سلام عزیزم
خب صد درصد از رفتاراش میشه فهمید وقتی چیزای که برا تو مهم بی تفاوت ازش بگذره. مسلما یه رفتار سرد هستش
ولی یه چیز دیگه هم هس ما دخترا زیادی. حساسیم به خودمونم تلقین میکنیم. یا چیزی تو فکرمون هست. انقد به خودمون تلقین میکنیم که. که بنظرمون تخیلمون واقعی امده
هیچ وقت مرد ها نمیتونن احساس یه زن و درک کنن
ویرایش توسط پریماه. : 09-06-2014 در ساعت 12:07 PM
زندگی سه دیدگاه داره
دیدگاه شما
دیدگاه من
حقیقت
سلام
عزیز مشکل شما نه مسخره هست و نه خنده دار جدی بگیرش, در ضمن خواستی و تمایل داشتی میتونی پیغام خصوصی بدی تا برات وقت مشاوره تلفنی برات بگذارم. موفق باشی
منظورم این بود نامزدم تنها بره یا من تنها برم یا باهم2تایی بریم؟
مقابله با حسادت
روانشناسی حسادت - مقابله با حسادت راههای مقابله با حسادتمسلما شما هم این حس را تجربه کرده اید و گاهی حتی متعجب شده اید !!! شاید تصور نمی کردید که آدم حسودی باشید ، واقعا چرا این اتفاق می افتد و با این حس باید چگونه برخورد کرد ؟
گاه اتفاقی برای معده تان می افتد وقتی که میفهمید دوستتان با کسی نامزد شده است حتی با وجود اینکه شما به او در انتخاب حلقه کمک کرده بودید؟ با اینکه شما او را کاملا می شناسید، اما این چه حسی است که در زمان دیدن ارتقای شغلی همکارتان به شما دست می دهد؟ با وجود اینکه آنها کاملا مستحق این موفقیت ها هستد و حتی ذره ای هم کاری به کار شما ندارند.
چقدر می سوزید وقتی که کسانی که واقعا تمایلی به آنها نداشتید اما امروز بهتر از آخرین باری که دیده بودید شده اند؟ اما مهمتر از همه، آن آرامش نگران کننده و غیر قابل توصیف که در زمان بدبختی و بیچارگی دیگران سراغتان می آید به چه علت است؟
در طی ماه های گذشته این موضوع بارها و بارها مرا در گیر خود کرده بود. چگونه می توانم دیگران را کاملا دوست بدارم اما از دیدن شادی زندگی آنها مسرور نشوم؟ چه مانعی بر سر راه همراهی کردن مردم در جشنها و شادی هایشان وجود دارد و چگونه باید این موانع را برای همیشه از سر راه برداشت؟ این قضیه یک لیست کامل یا محدود ندارد اما بوسیله یک سری جستجو و درک فرایندهای اجتماعی ، متوجه شدم که عواملی که پیش روی خود دارید می توانند دلایل اصلی برای شریک نشدن در شادی های دیگران باشد.
همدلی کردن با دیگران همیشه آسان نیست.
تعریف همدلی بر میگردد به توانایی شناخت (همدلی شناختی ) و سپس ارتباط ( همدلی عاطفی ) برقرار کردن با حالات حسی دیگران، اما به نظر می رسد که ما نمی توانیم درک کنیم که همدلی به معنای همدردی نیست. همدلی برای لذت بردن است برای جشن گرفتن است. اتحاد داشتن و نه انتخاب ناراحتی عاطفی ... در واقع، ناراحتی بخش ساده یک رابطه می باشد.
من اهل عمل هستم. و این بدترین و بهترین چیز درباره من است. فکر می کنم هر مشکل ارتباطی/ عاطفی/ فیزیکی مضمن را می توان با استقامت، از خودگذشتگی و مقدار زیادی انگیزه عاطفی به سرانجام رساند. بنابراین طبیعتا حس می کنم که باید به دیگران برای عبور از مسائل و مشکلات زندگی کمک کنم و به آنها انگیزه و امیدواری دهم اما اگر آنها به من نیاز نداشته باشند چه؟ چه اتفاقی می افتد اگر آنها از من موفق تر شوند؟ یا اگر روابط آنها با دیگران عالی شود و زندگی من از هم فروپاشد؟ چه اتفاقی می افتد اگر دیگر نیازی به راهنمایی های من نداشته باشند چون در واقع آنها افرادی عالی هستند.
این عدم نیاز از سوی دیگران به شدت روی توانایی من و احتمالا شما در تشویق دیگران برای پیروزی تاثیر می گذارد. وقتی به ما نیازی نباشد یا با توجه به اینکه تنها کاری که باید انجام دهیم تشویق کردن است و این برای ما قانع کننده و یا با ارزش نیست چون در زمره توانایی های ما به شمار نمی رود.
ما همه چیز را از فیلتر خودمان عبور می دهیم.
خیلی سخت است که لذتی که دیگران می برند را ببینیم و تجربه کنیم برای اینکه چنین احساسی ما را آشفته خاطر می سازد. بدون شکست، ما لذت دیگران را غربال کرده و بخشهایی از آن لذت دیگران را که به ما احساس بدی می دهد را استخراج می کنیم. هر تصویر زیبا باتوجه به برداشت خودمان ایجاد می شود، ما چیزهای خوب را در مرکز توجه خود قرار می دهیم و بدین ترتیب چیزهای دیگر مبهم و متضاد می گردد و در نتیجه دیگر قادر به دیدن زیبایی کل تصویر نخواهیم بود. ما توانایی دیدن تصویر به طور واضح را از دست می دهیم که در اثر بروز ترس ها و احساس نا امنی و مشکلات شخصی بوجود می آید.
روش غلطی برای زندگی بر می گزینیم و سعی می کنیم این حقیقت را نادیده بگیریم.
درباره من اشتباه نکنید ، من کارهای گروهی را خیلی دوست دارم اما می خواهم اثبات کنم که روشی که برای مرتبط ساختن زندگی با دیگران انتخاب می کنیم خود ما را نادیده می گیرد. همه ما به نوعی تصمیم گرفته ایم که وجود خود را از طریق سایتهای اجتماعی ، تصاویر چند مگاپیکسلی و بروز رسانی صفحه خانگی به دیگران نشان دهیم. زندگی ارزش حسادت کردن را دارد. یک زندگی ارزش مشتاق بودن را هم دارد. من به این دانش رسیده ام که کسی دوست ندارد بشنود که " من امروز احساس نفخ کردن دارم " و یا " امروز قهوه را روی کیبردم ریختم " اما زمانی که چیزهایی را برای عرضه کردن به دیگران انتخاب می کنیم، چطور می توانیم از آنها توقع داشته باشیم که واقعا در شادی ما سهیم باشند، آن هم زمانی که به سختی مشغول جعل یک جریان رویایی از زندگی خود هستیم.
پس چه کار باید کرد؟
ما باید رفتار و طرز فکر خود را تغییر دهیم تا بتوانیم در زمان سهیم کردن آنها با پیروزی های خود، واکنشی را که از سویشان انتظار داریم دریافت کنیم. در ادامه شما را با یک سری روشهای عملی که به خود من کمک کرده اند آشنا می کنم .
جستجو کنید، بشناسید و استخراج کنید
وقتی که آن احساس غرق شدن بوجود می آید، سریع آنرا کنترل کنید. اجازه ندهید که آن احساس ملکه ذهن شما شود و بصورت یک لبخند توخالی روی صورتتان جلوه کند. کمی موشکافی کنید که چرا چنین حسی بروز می کند و اصلا چرا وجود دارد؟ با انگیزه های خود مقابله کنید و چیزهای غیر واقعی و نا امنی هایی که خودمان تقویت می کنیم را در همان ابتدای کار سرکوب کنید.
همواره صداقت را در نظر داشته باشید
چه می شود اگر همیشه صادق باشیم؟ نشان دادن آسیب پذیری خود اغلب بهترین دارو برای درمان شماست. تصور کنید دوستتان به شما می گوید که باردار است... در اینجا شما دچار همان احساسی که گفتیم می شوید. چه اتفاقی می افتد اگر اعتراف کنید که هیجان زده شده اید، یعنی با یک سری فشارهای شخصی روبرو هستید که شما را نگران آینده کرده؟ واضح است که اولین چیزی که به زبان می آورد همین نکته نیست ، اما اگر قرار است برمبنای صداقت گام بردارید ، یک رابطه صحیح در کنارش تبعاتی دارد، پس لازم است که کمی ریسک کنید. به نظر من تعامل ما با دیگران باعث می شود که احساسمان واقعی تر باشد ، هر بار که احساس واقعیتان را بر زبان می آورید، احساس آزادی و سبکی بیشتری می کنید.
قدردان باشید
هر روز سعی کنید بخاطر داشتن یک چیز خاص در زندگی سپاسگذار باشید. این حس را با دیگران شریک شوید. با صدای بلند. در مکالماتتان و با جدیت.
صمیمی شوید
اجازه ندهید احساس ملامت بی مورد در روابط شما فرافکنی بوجود آورد. این فرض را کنار بگذارید که اگر دوست شما با دیگران صمیمی شده، دیگر به شما نیازی ندارد. این احساس را از خود دور کنید. بعضی وقتها نمی توانیم جشن بگیریم چون حس نمی کنیم که به جشن دعوت شده ایم.
روانشناسی حسادت - lifehacker گردآوری خانواده و روانشناسی
آکاایران
حسادت احسا اینکه هیچ علاقه ای محمد بهم نداره برعکس اون دوتا
گریه بیخوابی سرد شدن از محمد.دیروز 2بار اومد خونمون که منو ببینه ولی درو قفل کردماصلا دست خودم نیست.فکر میکنم محمد ی ادم سرده برعکس نامزد خواهر شوهرم
ببخشید ولی میخوام یک چیز بد بهتون بگم:
عزیز از پست قبلی و این پست جدیدت میتونم از دیدگاه یک کارشناس که کمی با مسائل انسانی آشناست به شما بگم که شما شخصیتی هستی, حساس(بدون پوست روانی), مهرطلب,حسود, دارای حرمت نفس و احتمالا عزت نفس پایین,پرخاشگر,نوراتیک, کم دان به مسائل انسانی و اجتمایی, شما عزیزم اصلا فعلا کالای ازدواج نیستید.... فقط برای حسادت برید مشاور!!!!!!!!!!
اگر 2 تایی برید که خیلی بهتره اگر ایشان نخواستند حتما خودتون برید و یا میتونید با من تماس بگیرید. موفق باشید گلم
وااااا عزيزززم اگه دوست نداشت كه دو بار پا نمي شد بياد ديدنت ببين چقدر دوست داره كه دوبار اومده با اين كارات داري بدتر ميكني ادامه بدي به اين كارهات خداي نكرده اونم سرد ميشه هااا به خودت بيا اين كارها چيه بچه كه نيستي اين خوبي ها رو نميبيني؟ اينهمه هواتو داره ميخاي خودشو برات قربو.ني كنه كه فكر كني دوست داره اين خوبي ها رو نميبيني واقعا حرصم گرفت به خوبيهاش فكر كن ديگه اون بنده خدا چيكار كنه داري اونو ميرنجوني خداقل اين فكرها رو ميكني به اون ضربه نزن ديگه خسته ميشه هاااا تو كه اينو. نميخواي ميدونم تو هم دوسش داري خب هر كس علاقشو يه طور نشون ميده تو حتي بهش اين فرصت هم نميدي
حتما میرم
باهاش حرف زدم دوتایی میریم
حق باشماست دوستای عزیزم
من خیلی حساس بودم حساستر شدم
باید حتما یجوری خودمو اروم کنم اون خیلی طاقتش زیاده ولی هر ادمی یه سقف طاقتی داره.اگه جواب نداد حتما باشم تماس میگیرم فرشاد عزیز
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)