نمایش نتایج: از 1 به 3 از 3

موضوع: خواستگار بی علاقه

735
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6181
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    خواستگار بی علاقه

    سلام من دختری 29 ساله ام. قبلا برای ازدواج توقع ام بالا بود. چون خودم هم فرد موفقی بودم. با این حال خواستگارام هم کم بودن. من عشق زندگیم را از خودم روندم به خاطر مسایل مادی و خانواده اش.چند سال هم بهش امید داشتم برگرده- چون ازدواج نکرد و گفت منتظره من متاهل شم- هم عذاب وجدان داشتم. امسال فهمیدم دیگه تمام شده و از من کینه داره یا سنم را دیگه نمی پسنده.. البته از برخورداش فهمیدم چون فامیله. وگرنه هیچ وقت با هم حرف نزدیم. من چشم بسته ردش کردم . چون شنیده بودم دوستای سیگاری داره. ترسیدم .خانواده ام مطمئنم نکردن.. حالا یکی دیگه خواستگارمه. فامیله.تحصیل کرده است اما خانواده سطح پایین.بیکار. من تو مرحله اشناییم . اما اون شوقی نشون نمیده. بهم ابراز احساسات نمیکنه.با اینکه من مدام شکایت می کنم باز هم دیر ارتباط برقرار می کنه. گاهی ازقطع رابطه و رفتن میگه به بهانه ادامه تحصیل به امید شغل. تمام حرفش اینه که من شغل ندارم . می فهمم غصه می خوره. انگار نمی تونه تحمل کنه من از لحاظ شغل و درامد بالاترم.. فوق العاده افسرده است.همش از بیکاری می ناله. شغل منااسب با تحصیلاتش راضیش می کنه که نیست.. نمی تونم بشناسمش کم حرف می زنه . کم زنگ میزنه.. بیشتر وقتا یا تو انتظارم یا وقت ارتباط حضوری یا تلفنی سکوته..وقتی هست به قطع رابطه فکر می کنم و اینکه در حد احساس و خواسته ام نیس یا از قبلی پایین تره.. وقتی می خاد اشفته میشم و خودم را گناهکار می دونم که بهش امید ندادم.. اخه من مسایل مادی ازدواج را مثل مراسم و .. لازم دونستم (هر چند در حد پایین اما اون دستش تنگه.شایدم خسیسه.. نمی تونم بشناسمش.. فهمیدم سیگار می کشه قسم خورد اگه زندگی شکل گرفت نکشه.. به صداقت و قسمش و پاکیش ایمان داشتم . اما الان مدام شک می کنم . دلیل واضح ندارم. خانواده ام اهل تحقیق نیستن.. همیشه خوش بینن.تو شهرستان تنهایی زندگی می کرد و میترسم این یکی دو سال عوض شده باشه و خانواده ام ندونن. مخصوصا ای که فامیله. نمی تونم مستقیم بپرسم فلانی غیر سیگار چیز دیگه ای نیس؟ چون اگه الکی مشکوک باشم خیلی بهش برمیخوره...اصلا قاططی کردم چه کنم. کسی کمکم نمی کنه.. منم هیچ وقت با پسری نبودم که بفهمم چه جور بشناسمش که به شخصیتش توهین نشه.. همش عذاب وجدان دارم چرا شش سال پیش با عشق ازدواج نکردم...هر چند اون موقع هم تو همین وضعیت بودم .. و ترجیح دادم رابطه ای شکل نگیره تا اشتباهی باشه.
    ویرایش توسط ستارک : 09-06-2014 در ساعت 02:56 PM

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4385
    نوشته ها
    528
    تشکـر
    1,425
    تشکر شده 866 بار در 371 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : لطفا کمک کنید

    سلام عزيزم
    بهتره تو اين مرحله ديگه افراط رو كنار بگذاريد و با رعفت و واقع بيني بيشتري به خواستگارهاتون و همينطور شرايط سني خودتون كه در مرز اتمام سن ازدواج هست نگاه كنيد چرا كه بعد از اين ديگه فرصتها كمتر و زمينه انتخاب محدودتر ميشه و تا جايي كه اينده رو تنها به شانس ميتونيد واگذار كنيدو از اراده و انتخاب شما خارج ميشه....
    ستارك عزيز بهتره اينو براي خودت جابندازي كه هيچ انساني كامل نيست و قطعا فرد رويايي و از هر لحاظ كامل كه در ذهن پرورش داديم هيچگاه به دنيا نيامده و نمياد...
    پس....
    با قبول اين واقيت و فراموش كردن گذشته و اشتباهات مربوط به اون زمان ،بايد از همين حالا تصميم واقع بينانه و صحيحي بگيريد ...
    اگر فرد مقابل شما به لحاظ شخصيت و خواسته هاي معقول در حد 70 يا 60 درصد توقع شما باشه ميتونيد كاستي ها و اختلاف نظر هاي موجود رو در زندگي و در رابطه هاي بيشتر و كمك از مشاوره برطرف كنيد اما هرگز توقع نداشته باشيد كه فردي كامل و شبيه به روياهاي شما سر راهتون قرار بگيره...
    به لحاظ ادامه تحصيل ميتونيد بهش بها بدين و اين اعتماد به نفس رو در اون به وجود بياريد كه با پيشرفت تحصيلي قطعا زمينه هاي شغلي بيشتري فراهم ميشه و شما هم تو اين زمينه در كنار ايشون هستين....
    و اگر به شما قولي مبني بر تغيير رفتار (در سيگار كشيدن يا هر رفتار خلاف خواسته شما) دادند بهش اعتماد كنيد و با تلقين داشتن اراده قوي براي عمل به اين قولها اونو تشويق به انجام كنيد و هرگز نگذاريد كه متوجه شك و بي اعتمادي شما بشه چرا كه باعث از دست رفتن اعتماد به نفس در ايشون ميشه....
    در اين دوران و با وجود اين پريشاني ذهني بيشتر در كنارش باشيدو بيشتر بهش بها بدينو با صحبتهاي مثبت ديدگاهشو نسبت به نداشتن توان تغيير در رفتار ،در شغل، در تحصيل ، در ادامه زندگي مشترك و.....عوض كنيد و تشويقش كنيد كه ميتونه تو همه اين موارد بهترين باشه و فقط نياز به اراده و تلاش هست...
    هرگز اونو بابت بيكاري، سردي ،بي تفاوتي.....سرزنش نكنيد بلكه با تلقين مثبت اونو به طرف جلو هول بدين تا در كنار شما احساس ضعف و كمبود نكنه...

    شاااااااد باشيد......
    امضای ایشان

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : لطفا کمک کنید

    راستش اولین قدم برای یک ازدواج خوب اینه که دوطرف به دل همدیگه بشینن

    یعنی با دور شدن ازش دلتنگش بشی.... وقتی ام در کنارش باشی احساس آرامش داشته باشی

    خب این قدم مهمیه چون بعد از این مرحله میتونی بهش فکر کنی ....

    وقتی شما در این مرحله هیچ حسی بینتون نیست پس مسلما" نمیتونید شناخت خوبی از هم داشته باشید

    واقعا" در این مورد باید روشنتر و صریحتر تصمیم گیری کنید ...

    نباید به صرف جواب رد دادن به اولی در مورد رابطه دوم عجله کنی
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. شرایط ازدواج رو ندارم
    توسط hirsoft در انجمن سایر موارد ازدواجی
    پاسخ: 10
    آخرين نوشته: 05-25-2014, 11:10 AM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد