نمایش نتایج: از 1 به 3 از 3

موضوع: شک در ازدواج

1333
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6181
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    شک در ازدواج

    سلام من دختری 29 ساله ام. قبلا برای ازدواج توقع ام بالا بود. چون خودم هم فرد موفقی بودم. با این حال خواستگارام هم کم بودن. من عشق زندگیم را از خودم روندم به خاطر مسایل مادی و خانواده اش.چند سال هم بهش امید داشتم برگرده- چون ازدواج نکرد و گفت منتظره من متاهل شم- هم عذاب وجدان داشتم. امسال فهمیدم دیگه تمام شده و از من کینه داره یا سنم را دیگه نمی پسنده.. البته از برخورداش فهمیدم چون فامیله. وگرنه هیچ وقت با هم حرف نزدیم. من چشم بسته ردش کردم . چون شنیده بودم دوستای سیگاری داره. ترسیدم .خانواده ام مطمئنم نکردن.. حالا یکی دیگه خواستگارمه. فامیله.تحصیل کرده است اما خانواده سطح پایین.بیکار. من تو مرحله اشناییم . اما اون شوقی نشون نمیده. بهم ابراز احساسات نمیکنه.با اینکه من مدام شکایت می کنم باز هم دیر ارتباط برقرار می کنه. گاهی ازقطع رابطه و رفتن میگه به بهانه ادامه تحصیل به امید شغل. تمام حرفش اینه که من شغل ندارم . می فهمم غصه می خوره. انگار نمی تونه تحمل کنه من از لحاظ شغل و درامد بالاترم.. فوق العاده افسرده است.همش از بیکاری می ناله. شغل منااسب با تحصیلاتش راضیش می کنه که نیست.. نمی تونم بشناسمش کم حرف می زنه . کم زنگ میزنه.. بیشتر وقتا یا تو انتظارم یا وقت ارتباط حضوری یا تلفنی سکوته..وقتی هست به قطع رابطه فکر می کنم و اینکه در حد احساس و خواسته ام نیس یا از قبلی پایین تره.. وقتی می خاد اشفته میشم و خودم را گناهکار می دونم که بهش امید ندادم.. اخه من مسایل مادی ازدواج را مثل مراسم و .. لازم دونستم (هر چند در حد پایین اما اون دستش تنگه.شایدم خسیسه.. نمی تونم بشناسمش.. فهمیدم سیگار می کشه قسم خورد اگه زندگی شکل گرفت نکشه.. به صداقت و قسمش و پاکیش ایمان داشتم . اما الان مدام شک می کنم . دلیل واضح ندارم. خانواده ام اهل تحقیق نیستن.. همیشه خوش بینن.تو شهرستان تنهایی زندگی می کرد و میترسم این یکی دو سال عوض شده باشه و خانواده ام ندونن. مخصوصا ای که فامیله. نمی تونم مستقیم بپرسم فلانی غیر سیگار چیز دیگه ای نیس؟ چون اگه الکی مشکوک باشم خیلی بهش برمیخوره...اصلا قاططی کردم چه کنم. کسی کمکم نمی کنه.. منم هیچ وقت با پسری نبودم که بفهمم چه جور بشناسمش که به شخصیتش توهین نشه.. همش عذاب وجدان دارم چرا شش سال پیش با عشق ازدواج نکردم...هر چند اون موقع هم تو همین وضعیت بودم .. و ترجیح دادم رابطه ای شکل نگیره تا اشتباهی باشه.

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5704
    نوشته ها
    645
    تشکـر
    75
    تشکر شده 416 بار در 244 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : لطفا کمک کنید

    نقل قول نوشته اصلی توسط ستارک نمایش پست ها
    سلام من دختری 29 ساله ام. قبلا برای ازدواج توقع ام بالا بود. چون خودم هم فرد موفقی بودم. با این حال خواستگارام هم کم بودن. من عشق زندگیم را از خودم روندم به خاطر مسایل مادی و خانواده اش.چند سال هم بهش امید داشتم برگرده- چون ازدواج نکرد و گفت منتظره من متاهل شم- هم عذاب وجدان داشتم. امسال فهمیدم دیگه تمام شده و از من کینه داره یا سنم را دیگه نمی پسنده.. البته از برخورداش فهمیدم چون فامیله. وگرنه هیچ وقت با هم حرف نزدیم. من چشم بسته ردش کردم . چون شنیده بودم دوستای سیگاری داره. ترسیدم .خانواده ام مطمئنم نکردن.. حالا یکی دیگه خواستگارمه. فامیله.تحصیل کرده است اما خانواده سطح پایین.بیکار. من تو مرحله اشناییم . اما اون شوقی نشون نمیده. بهم ابراز احساسات نمیکنه.با اینکه من مدام شکایت می کنم باز هم دیر ارتباط برقرار می کنه. گاهی ازقطع رابطه و رفتن میگه به بهانه ادامه تحصیل به امید شغل. تمام حرفش اینه که من شغل ندارم . می فهمم غصه می خوره. انگار نمی تونه تحمل کنه من از لحاظ شغل و درامد بالاترم.. فوق العاده افسرده است.همش از بیکاری می ناله. شغل منااسب با تحصیلاتش راضیش می کنه که نیست.. نمی تونم بشناسمش کم حرف می زنه . کم زنگ میزنه.. بیشتر وقتا یا تو انتظارم یا وقت ارتباط حضوری یا تلفنی سکوته..وقتی هست به قطع رابطه فکر می کنم و اینکه در حد احساس و خواسته ام نیس یا از قبلی پایین تره.. وقتی می خاد اشفته میشم و خودم را گناهکار می دونم که بهش امید ندادم.. اخه من مسایل مادی ازدواج را مثل مراسم و .. لازم دونستم (هر چند در حد پایین اما اون دستش تنگه.شایدم خسیسه.. نمی تونم بشناسمش.. فهمیدم سیگار می کشه قسم خورد اگه زندگی شکل گرفت نکشه.. به صداقت و قسمش و پاکیش ایمان داشتم . اما الان مدام شک می کنم . دلیل واضح ندارم. خانواده ام اهل تحقیق نیستن.. همیشه خوش بینن.تو شهرستان تنهایی زندگی می کرد و میترسم این یکی دو سال عوض شده باشه و خانواده ام ندونن. مخصوصا ای که فامیله. نمی تونم مستقیم بپرسم فلانی غیر سیگار چیز دیگه ای نیس؟ چون اگه الکی مشکوک باشم خیلی بهش برمیخوره...اصلا قاططی کردم چه کنم. کسی کمکم نمی کنه.. منم هیچ وقت با پسری نبودم که بفهمم چه جور بشناسمش که به شخصیتش توهین نشه.. همش عذاب وجدان دارم چرا شش سال پیش با عشق ازدواج نکردم...هر چند اون موقع هم تو همین وضعیت بودم .. و ترجیح دادم رابطه ای شکل نگیره تا اشتباهی باشه.
    سلام

    عزیز پیش از همه چیز باید اینو بهت بگم و بقیه همکاران نیز اینو میدونندکه و ظیفه یک تراپیست اینه که بی پرده و خیلی رک سخن بگه تا بیمار را لخت و عریان در برابر خودش قرار بده, تا او خودش رو بهتر بشناسه و در مسیر درمان قرار بگیره(پس بدان که من نه شما رو دیدم و نه ازقبل میشناسم و نه غرض و مرض شخصی با شما دارم).

    عزیز شما به مسئله ازدواج به مانند خیلی از دوستان به شکل یک معامله نگاه میکنی,البته ایرادی به آن نیست ولی خوب ازدواج امروز و علمی نیست و مشکلات خودش رو هم خواهد داشت.

    اون شش سال پیش هم نیز با توجه به نگرش شما عشق نبوده بلکه یک معامله پایاپای بوده که سر نگرفته یک دختر خانم 23-24 ساله که احتمالا به نظر یک آقا پسر خوشکل آمده و پسر هم جذاب بوده ولی توانایی کافی برای خرید... رو نداشته, پس شما به علت اینکه پول کافی و دوستان سیگاری داشته ردش کردین!!!!!!!!!!!؟؟؟

    و حالا که سن بالاتر رفته و از زیبایی نسبتا کاسته شده به یکی کمتر از قبلی رضایت دادید (بی کار,افسرده و.....) ولی خوب ...و.و.....و!!!!!!!!!!!!!!!!!

    ببخشید گلم نمیدونم چی کار میکنید و چی خواندید ولی راجب عشق و ازدواج و روابط بین دو جنس متاسفانه هیچی نمیدانی, مشاور بگیر گلم,بخصوص اگه یک مشاور خانم خوب باشه خیلی بهتره.

    اگر صحبتی یا سوالی از من داشتی به صورت نقل قول بفرست که آگاه شم.موفق باشی عزیز.
    ویرایش توسط فرشاد1020 : 09-06-2014 در ساعت 04:38 PM

  3. کاربران زیر از فرشاد1020 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5704
    نوشته ها
    645
    تشکـر
    75
    تشکر شده 416 بار در 244 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : لطفا کمک کنید

    نقل قول نوشته اصلی توسط فرشاد1020 نمایش پست ها
    سلام

    عزیز پیش از همه چیز باید اینو بهت بگم و بقیه همکاران نیز اینو میدونندکه و ظیفه یک تراپیست اینه که بی پرده و خیلی رک سخن بگه تا بیمار را لخت و عریان در برابر خودش قرار بده, تا او خودش رو بهتر بشناسه و در مسیر درمان قرار بگیره(پس بدان که من نه شما رو دیدم و نه ازقبل میشناسم و نه غرض و مرض شخصی با شما دارم).

    عزیز شما به مسئله ازدواج به مانند خیلی از دوستان به شکل یک معامله نگاه میکنی,البته ایرادی به آن نیست ولی خوب ازدواج امروز و علمی نیست و مشکلات خودش رو هم خواهد داشت.

    اون شش سال پیش هم نیز با توجه به نگرش شما عشق نبوده بلکه یک معامله پایاپای بوده که سر نگرفته یک دختر خانم 23-24 ساله که احتمالا به نظر یک آقا پسر خوشکل آمده و پسر هم جذاب بوده ولی توانایی کافی برای خرید... رو نداشته, پس شما به علت اینکه پول کافی و دوستان سیگاری داشته ردش کردین!!!!!!!!!!!؟؟؟

    و حالا که سن بالاتر رفته و از زیبایی نسبتا کاسته شده به یکی کمتر از قبلی رضایت دادید (بی کار,افسرده و.....) ولی خوب ...و.و.....و!!!!!!!!!!!!!!!!!

    ببخشید گلم نمیدونم چی کار میکنید و چی خواندید ولی راجب عشق و ازدواج و روابط بین دو جنس متاسفانه هیچی نمیدانی, مشاور بگیر گلم,بخصوص اگه یک مشاور خانم خوب باشه خیلی بهتره.

    اگر صحبتی یا سوالی از من داشتی به صورت نقل قول بفرست که آگاه شم.موفق باشی عزیز.
    !!!!!!

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد