نمایش نتایج: از 1 به 13 از 13

موضوع: اخر خطم

2098
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6296
    نوشته ها
    8
    تشکـر
    8
    تشکر شده 4 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    اخر خطم

    سلام نمیدونم چی بگم فقط اینو میخوام بگم که خودم،خودمو بدبخت کردم حالم انقد بد که نمیدونم چیکار کنم،فقط میخوام از این دنیا نیس بشم،همه چی از چند روز پیش شروع شد با دوس پسرم بحثم شده بود رفتم پیشش که تکلیفموباهاش روشن کنم و اگه قرار ازدواج کنیم بیاد خواستگاری از طرف خانواده ام تو فشارم از یه طرف هم خواستگار دارم،بازم مث همیشه خرم کرد و وعده داد که اوضام بهتر بشه تو این 1ی 2 ماه میام،اشتی کردیم نمیدونم چجوری غافلگیرم کرد و دختریمو ازم گرف،از اون موقع چشام پر اشکه،میخوام خودمو بکشم،این کارو کرد که ولش نکنم و مال اون بشم،اخه همیشه میترسد که ولش میکنم،بهم گف خیالم راحت شد که ترکم نمیکنی؛دارم دیونه میشم،نمیدونم چیکار کنم با هیچکس هم نمیتونم حف بزنم هر روز خودمو لعن میکنم ومیگم دارم جواب کدوم گناهمو میدم،اگه بابام راضی به ازدواجمون نشه من نمیتونم کاری کنم،تصمیم گرفتم اگه باهاش ازدواج نکردم،البته اگه قبلش زنده باشمو دیونه نشم تا اخر عمرم خونه نشین بشم،حالم خیلی بده از خودم متنفرم،فک کنم مرگ ازهمه چی بهتره

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5704
    نوشته ها
    645
    تشکـر
    75
    تشکر شده 416 بار در 244 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : اخر خطم

    نقل قول نوشته اصلی توسط zarii نمایش پست ها
    سلام نمیدونم چی بگم فقط اینو میخوام بگم که خودم،خودمو بدبخت کردم حالم انقد بد که نمیدونم چیکار کنم،فقط میخوام از این دنیا نیس بشم،همه چی از چند روز پیش شروع شد با دوس پسرم بحثم شده بود رفتم پیشش که تکلیفموباهاش روشن کنم و اگه قرار ازدواج کنیم بیاد خواستگاری از طرف خانواده ام تو فشارم از یه طرف هم خواستگار دارم،بازم مث همیشه خرم کرد و وعده داد که اوضام بهتر بشه تو این 1ی 2 ماه میام،اشتی کردیم نمیدونم چجوری غافلگیرم کرد و دختریمو ازم گرف،از اون موقع چشام پر اشکه،میخوام خودمو بکشم،این کارو کرد که ولش نکنم و مال اون بشم،اخه همیشه میترسد که ولش میکنم،بهم گف خیالم راحت شد که ترکم نمیکنی؛دارم دیونه میشم،نمیدونم چیکار کنم با هیچکس هم نمیتونم حف بزنم هر روز خودمو لعن میکنم ومیگم دارم جواب کدوم گناهمو میدم،اگه بابام راضی به ازدواجمون نشه من نمیتونم کاری کنم،تصمیم گرفتم اگه باهاش ازدواج نکردم،البته اگه قبلش زنده باشمو دیونه نشم تا اخر عمرم خونه نشین بشم،حالم خیلی بده از خودم متنفرم،فک کنم مرگ ازهمه چی بهتره
    سلام

    عزیز متاسفم از آنچه که خواندم, ببینید اگر به زور به شما تعرض کرده که جنبه تجاوز داشته و صدمات بد وگاهی شدید روانی برای قربانی داره ولی ظاهرا این امر با رضایت خودتان انجام شده لطفا نگید قافلگیرم کرد و.......!!! پس مثل یک انسان بالغ مسئولیت کارتان را به عهده بگیرید. خودکشی و....... افکار نیز مشکلی رو حل نمیکنه. پس بیخود با این افکار روانتون رو بیمار نکنید.

    ظاهرا ایشان نیز که قراره بیان خواستگاری پس صبر کنید ببینین چی میشه اگر امدن شما با پا فشاری میتوانید رضایت والدیتتون رو هم بگیرید(البته خوب نیست ولی خوب بین بد و بدتره)
    اگر هم نیامدن که شما از طریق قانونی و..... میتوانید از ایشان شکایت و...... کنید. که این هم روش منطقی نیست
    بهترین روش اینه که این تجربه را تکرار نکنید بیشتر بخوانید و بدانید و عشق و علاقه واقعی را بفهمید و نصیب کسی کنید که در اینده شما را برای شما بخواهد نه برای بکارت شما. البته هرگز به او دروغ نگویید

    موفق باشید

    سوالی داشتید نقل قول کنید لطفا

  3. کاربران زیر از فرشاد1020 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6296
    نوشته ها
    8
    تشکـر
    8
    تشکر شده 4 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : اخر خطم

    ویرایش توسط zarii : 09-10-2014 در ساعت 12:30 AM

  5. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6296
    نوشته ها
    8
    تشکـر
    8
    تشکر شده 4 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : اخر خطم

    اونم بگم که منو خیلی دوس داش و الانم بیشتره،همه کار برام میکرد اما نیدونم چرا باهام اینکارو کرد شاید چون بهش گفته بودم میرم و فراموشت میکنم واین فکر بچگانه به ذهنش خطور کرده،دختر آزاد و خوشحالی بودم الان روز به روز دارم غمگینتر میشم،همه شرایط زندگیمم خوب بود تحصیلات عالی،کار خوب،حتی کارمم اون برام جور کرد،خانواده خوب،الان خونواده امو میبینم شرمنده همشونم ،دوس دارم زمین باز شه من برم توش
    ویرایش توسط zarii : 09-09-2014 در ساعت 11:58 PM

  6. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6296
    نوشته ها
    8
    تشکـر
    8
    تشکر شده 4 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : اخر خطم

    نقل قول نوشته اصلی توسط فرشاد1020 نمایش پست ها
    سلام

    عزیز متاسفم از آنچه که خواندم, ببینید اگر به زور به شما تعرض کرده که جنبه تجاوز داشته و صدمات بد وگاهی شدید روانی برای قربانی داره ولی ظاهرا این امر با رضایت خودتان انجام شده لطفا نگید قافلگیرم کرد و.......!!! پس مثل یک انسان بالغ مسئولیت کارتان را به عهده بگیرید. خودکشی و....... افکار نیز مشکلی رو حل نمیکنه. پس بیخود با این افکار روانتون رو بیمار نکنید.

    ظاهرا ایشان نیز که قراره بیان خواستگاری پس صبر کنید ببینین چی میشه اگر امدن شما با پا فشاری میتوانید رضایت والدیتتون رو هم بگیرید(البته خوب نیست ولی خوب بین بد و بدتره)
    اگر هم نیامدن که شما از طریق قانونی و..... میتوانید از ایشان شکایت و...... کنید. که این هم روش منطقی نیست
    بهترین روش اینه که این تجربه را تکرار نکنید بیشتر بخوانید و بدانید و عشق و علاقه واقعی را بفهمید و نصیب کسی کنید که در اینده شما را برای شما بخواهد نه برای بکارت شما. البته هرگز به او دروغ نگویید

    موفق باشید

    سوالی داشتید نقل قول کنید لطفا
    نه من نمیخواستم ،رضایتم اصلا نداشتم با یه سهل انگاری خودم....
    اگه هم نشد باهاش ازدواج کنم وجدانم اجازه نمیده به فکر ازدواج با کس دگه ای باشم دنیا برام تیره و تار شده،بعدشم نمیتونم شکایت کنم این راز باید تو دلم بمونه هر روز به خودم میگم کاش نمیرفت پیشش یا کلا باهاش تموم میکردم.نمیدونم از اون موقع به بعد هم توجهش بهم بیشتر شده و علاقه اش به گفته خودش چن برابر نمیدونم شاید عذاب وجدان گرفته،از خودم متنفرم

  7. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4062
    نوشته ها
    167
    تشکـر
    60
    تشکر شده 115 بار در 69 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : اخر خطم

    ای بابا دیگر بی خیال
    این جوری نکن دیگر
    یادت نره الآن توی موقعیت حساسی هستی
    یادت نره الآن حالت بده ممکن است اشتباه هایی بکنی که یک عمر بخواهی بابتش پشیمان بمانی
    غم و غصه رو بگذار کنار پاشو با اعتماد به نفس زندگیت را ( ببین چه طور می توانی به بهترین شکل ممکن ) سر و سامان بده
    باز هم می گویم الآن را دریاب،،اگر بخواهی این جوری کنی بد تر می شود،،عاقلانه و مثل یک خانم رفتار کن،،قوی باش
    موفق باشی

  8. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6303
    نوشته ها
    21
    تشکـر
    5
    تشکر شده 3 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : اخر خطم

    بهرحال اتفاقيه كه خواسته يا نا خواسته افتاده. اگر ايشونم واقعا شمارو دوست دارن بايد مسئوليت كاري كه كردنو به عهده بگيرن!! الان ديگه بايد به فكر ساختن آيندتون باشيد. تمام تلاشتون رو بكنيد .ايشالله كه موفق ميشيد

  9. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5704
    نوشته ها
    645
    تشکـر
    75
    تشکر شده 416 بار در 244 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : اخر خطم

    نقل قول نوشته اصلی توسط zarii نمایش پست ها
    نه من نمیخواستم ،رضایتم اصلا نداشتم با یه سهل انگاری خودم....
    اگه هم نشد باهاش ازدواج کنم وجدانم اجازه نمیده به فکر ازدواج با کس دگه ای باشم دنیا برام تیره و تار شده،بعدشم نمیتونم شکایت کنم این راز باید تو دلم بمونه هر روز به خودم میگم کاش نمیرفت پیشش یا کلا باهاش تموم میکردم.نمیدونم از اون موقع به بعد هم توجهش بهم بیشتر شده و علاقه اش به گفته خودش چن برابر نمیدونم شاید عذاب وجدان گرفته،از خودم متنفرم
    پس به گفته شما تجاوز بوده درسته؟ در این صورت شما قربانی هستی عزیز. ازدواج با ایشون رو بهتون توصیه نمیکنم چون حس تنفر قربانی نصبت به شخص معترض در ضمیر ناخوداگاه او حتمی وقطعی است

    از خودتون هم متنفر نباشید چون شما فقط مورد ظلم واقع شدید و کاری از دستتون بر نمیامده بلکه ایشون بوده که از مظلومیت و انسانیت شما سو استفاده کرده تنها گناه شما اعتماد بوده که اون هم قابل فهمه.

    همانطور که گفتم به زندگی بپردازید و در آینده امیدوارم یک مرد کامل و بالغ گیرتون بیاد که بتونه بفهمه مشکلتون رو وبعد از اینکه با آن شخص2 ماهی آشنا بودید و در صورتی که هر دو هدفتون ازدواج بود به یک خانم مشاور تنهایی رجوع کنید مسئله رو بگید و بگذارید ایشون مسئله رو با آن فرد مورد نظر مطرح کنند. که نه بعدا عذاب و جدان داشته باشید ونه نگرانی و.... و اگر ان فرد نیز فقط دنبال بکارت بوده و.... قادر به فهم شما نبود بهتر انکه برود. موفق باشی

  10. کاربران زیر از فرشاد1020 بابت این پست مفید تشکر کرده اند

    a.b

  11. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6316
    نوشته ها
    19
    تشکـر
    0
    تشکر شده 8 بار در 6 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : اخر خطم

    خدایا چرا مملکت ما این شکلیه!!!؟؟
    ول کن این حرفارو بابا!!از رابطه ات لذت ببر...واسه یه تیکه پوست و خون اینجوری میخوای خودتو به کشتن بدی!!!؟؟ بی خیال... این حس رو کنار بزار و اگه دوسش داری باهاش بمون...اگه نه کات کن و اینهمه هم به فکر بکارتی که تو مخ بعضی ها نشونه نجابته اهمیت نده..
    دخترایی هستن که بکارت دارن و صدتافاحشه رو تا می کنن میزارن تو جیبشون...
    آزاد باش مث قبل...

  12. کاربران زیر از golden بابت این پست مفید تشکر کرده اند

    a.b

  13. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6296
    نوشته ها
    8
    تشکـر
    8
    تشکر شده 4 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : اخر خطم

    نقل قول نوشته اصلی توسط فرشاد1020 نمایش پست ها
    پس به گفته شما تجاوز بوده درسته؟ در این صورت شما قربانی هستی عزیز. ازدواج با ایشون رو بهتون توصیه نمیکنم چون حس تنفر قربانی نصبت به شخص معترض در ضمیر ناخوداگاه او حتمی وقطعی است

    از خودتون هم متنفر نباشید چون شما فقط مورد ظلم واقع شدید و کاری از دستتون بر نمیامده بلکه ایشون بوده که از مظلومیت و انسانیت شما سو استفاده کرده تنها گناه شما اعتماد بوده که اون هم قابل فهمه.

    همانطور که گفتم به زندگی بپردازید و در آینده امیدوارم یک مرد کامل و بالغ گیرتون بیاد که بتونه بفهمه مشکلتون رو وبعد از اینکه با آن شخص2 ماهی آشنا بودید و در صورتی که هر دو هدفتون ازدواج بود به یک خانم مشاور تنهایی رجوع کنید مسئله رو بگید و بگذارید ایشون مسئله رو با آن فرد مورد نظر مطرح کنند. که نه بعدا عذاب و جدان داشته باشید ونه نگرانی و.... و اگر ان فرد نیز فقط دنبال بکارت بوده و.... قادر به فهم شما نبود بهتر انکه برود. موفق باشی
    درسته،راستشوبخواین ازش متنفر شدم همش تو دلم بهش میگم ازت متنفرمو بدم میاد،خودش هم فهمیده بش بی محلی میکنم تصمیممو گرفتم به زندگی مجردیه خودم ادامه بدم به خدا توکل کنم بعد این ماجرا خیلی ناامید و غمگین بودم ولی الان میخوام دس از گوشه نشینی یردارم،امروز سرپرستمون ازم خواست که برای یه نشریه ای مقاله و مطلب بنویسم خیلی خوشحال شدمو قبول کردم فک کنم وقتایی هم که از سر کار میام خودمو با نوشتن مشغول کنم دگه فکرای ناجور و غصه نمیاد سراغم،از وقتی که درد دلمو با شما در میون گذاشتم کمی اروم شدم و شما میگین در اینده با مرد بالغی باشم و... فک نکنمبتونم به مرد دگه ای اعتماد کنم دیدم به مردا عوض شده حتی الان از س.... هم متنفرمو..،فک نکنم بتونم ازدواج کنمو مردمو راضی کنم چون واقعا واقعا زده شدم
    ویرایش توسط zarii : 09-10-2014 در ساعت 10:12 PM

  14. کاربران زیر از zarii بابت این پست مفید تشکر کرده اند

    a.b

  15. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Aug 2014
    شماره عضویت
    5704
    نوشته ها
    645
    تشکـر
    75
    تشکر شده 416 بار در 244 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : اخر خطم

    نقل قول نوشته اصلی توسط zarii نمایش پست ها
    درسته،راستشوبخواین ازش متنفر شدم همش تو دلم بهش میگم ازت متنفرمو بدم میاد،خودش هم فهمیده بش بی محلی میکنم تصمیممو گرفتم به زندگی مجردیه خودم ادامه بدم به خدا توکل کنم بعد این ماجرا خیلی ناامید و غمگین بودم ولی الان میخوام دس از گوشه نشینی یردارم،امروز سرپرستمون ازم خواست که برای یه نشریه ای مقاله و مطلب بنویسم خیلی خوشحال شدمو قبول کردم فک کنم وقتایی هم که از سر کار میام خودمو با نوشتن مشغول کنم دگه فکرای ناجور و غصه نمیاد سراغم،از وقتی که درد دلمو با شما در میون گذاشتم کمی اروم شدم و شما میگین در اینده با مرد بالغی باشم و... فک نکنمبتونم به مرد دگه ای اعتماد کنم دیدم به مردا عوض شده حتی الان از س.... هم متنفرمو..،فک نکنم بتونم ازدواج کنمو مردمو راضی کنم چون واقعا واقعا زده شدم
    سلام عزیز

    خوشهالم که تونستم اندکی سبکت کنم, نگران آینده هم نباش زمان و فعالیت و مطالعه و تجربه و..... به مرور فیکست میکنه. بازم میگم یک مشاور خوب خانم پیدا کن خیلی برات کارسازه. آرزوی بهترینها رو برات دارم.موفق باشی

  16. 2 کاربران زیر از فرشاد1020 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  17. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6296
    نوشته ها
    8
    تشکـر
    8
    تشکر شده 4 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : اخر خطم

    نقل قول نوشته اصلی توسط فرشاد1020 نمایش پست ها
    سلام عزیز

    خوشهالم که تونستم اندکی سبکت کنم, نگران آینده هم نباش زمان و فعالیت و مطالعه و تجربه و..... به مرور فیکست میکنه. بازم میگم یک مشاور خوب خانم پیدا کن خیلی برات کارسازه. آرزوی بهترینها رو برات دارم.موفق باشی
    راستشو بخواین خجالت میکشم رو در روبرم با مشاور حف بزنم الان که اصلا نمیتونم برم شاید بعدها به خودم جرات دادم و رفتم پیش مشاور بازم ازتون ممنونم که منو راهنمایی کردین

  18. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3761
    نوشته ها
    312
    تشکـر
    197
    تشکر شده 180 بار در 116 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : اخر خطم

    آخر خطم؟! آخه اینم شد اسم؟
    به هر حال برات خوشحالم که بهتر شدی سعی کن به این موضوع فکر نکنی

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد